کربلا و خاکِ کربلا پاک ترینِ بُقعه بر رویِ زمین و از نظرِ احترام، بزرگترینِ بُقعه هاست و به حق که کربلا از بَساط هایِ بهشت هست... 🌿 پیامبرِ رحمت

خـستم ابي‌عـبدالله...

"مذهبي صورتي یعني چي؟" یعني اون "بچه #هیاتي" که میگه فقط امام حسین! من بلدم سینه بزنم ولي بلد نیستم اظهار نظر سیاسي کنم و به منم ربط نداره. خب تو امروز سینه‌زني‌ت رو مدیون کي هستي؟ پهلوي که نمیذاشت جیک کسي در بیاد... بچه هیاتي تا نریزن حسینه‌ش رو آتیش بزنن، تا به کتیبه محرمش‌ بي حرمتي و توهین نکنن بیدار نمیشه... مذهبي صورتي یعني اون "#چادري" که فکر‌ میکنه با مشت زدن و شکلات دادن، با عکس گرفتن کنار بي‌حجاب‌ها، واقعا یه دنیاي قشنگ میشه ساخت. انقدر احساسي فکر میکنه که، اصلا سیاست دنیا رو در نظر نمیگیره. فکر میکنه همه چیز همین کلیپ‌هاي اینستاگرامیه‌.. مذهبي صورتي فقط به فکر کافه رفتن و روسري گره زدن و چي بپوشم چي نپوشمه‌. از خودش بینش و فکر سیاسي نداره. وقتي هم تو دایرکت و کامنت بهش میگن چرا کاري نمیکني و چیزي نمیگي مثل طوطي اون چیزي که اکثریت فالورهاش‌ دوست دارن رو میگه. چرا؟ چون مي ترسه از دستشون بده.. گاهي هم وسط‌خواب میشه. یعنی نه طرف راست رو میگیره نه طرف چپ رو. چرا؟ چون نمیخواد هر دو طرف رو از دست بده.. مذهبي صورتي اون "#آخوندي" هستش که فقط رو منبر از یه خداي خوب حرف میزنه. خداي اون جهنمي نساخته! همه میرن بهشت. آخوند خوب همیشه لبخند به لب داره و حرف‌هاي احساسی میزنه. از تاریخ اسلام فقط مهر و محبت رو خونده و میگه. اصلا به روي خودش نمیاره که پیامبر و امیرالمؤمنین هم شمشیر به دست گرفتن... چرا؟ چون فالوورش رو از دست میده. چون ممکنه پیجش رو حذف کنن‌... چون ممکنه بهش فحش ناموس بدن و خم به ابروش بیاد... مذهبي صورتي نباشیم‌، همین. #فور‌واجب

و آنگاه که دلتنگ بود؛ شب را آفرید..

ای‌کاش‌شبا‌از‌ساعت۱۲به‌بعد‌قلبامون‌سنگ‌شه:)

با ذکر یاحسـن دلمــان رفته تا بـقیع هر هفته هر دوشنبه کریمانه میشود...

یا حسن بن علی علیه السلام💚 میگن درب خونه آقا امام حسن علیه السلام که باز میشد تو کوچه ازدحام میشد آقا کریم بود ، ولی همه نیازمند نبودن، اکثریت می اومدن وایمیستادن فقط صورت نورانی و زیبای آقارو ببینن :) ز‌وصف‌حسن‌تو‌حافظ‌چگونه‌نطق‌زند كه‌هم‌چون‌صنع‌خدايي‌وراي‌ادراكي❤️

شبیه ترینِ برادرزاده ها در سفره داری به حسن بن علی، علی بن الحسین بود. میگه علی اکبر شب ها بر بالایِ پشتِ بامِ منزلِ خودش در شهرِ مدینه، آتیش روشن میکرد تا هر کسی راهش رو گم کرده یا نیازمندِ سرپناه هست، دنباله یِ نورِ آتیش رو بگیره و به منزلِ او برسه. آقا هم از او پذیرایی میکرد و او در منزلِ خودش مهمان میکرد...