مَبهوتْ³¹⁵
نصفِشبیجاییبهترازاینجاپیدانکردمکه حرفاموبهتبزنمواشکاموبریزم.. بهاندازهیتمامِاشکها
سحر کنار ضریح یه بچه سه چهار ساله روی شونه باباش وقتی پایین پا بودم با زبون شیرین بچگی از باباش پرسید بابا حضرت علی اکبر کیه؟
باباش گفت:پسر امام حسینه . .
بچه گفت اونم اینجاس؟!
باباش گفت که آره پایین پای امام حسینه عزیزم
یهو بلند بلند داد میزد من نمیدونستم حضرت علی اکبر هم اینجاس بابا . .
آسدمهدیهمسفرهماست..
دلمنمیادباخودمنبرمش:))
یادشبخیرآخرینباریکهباهمکربلا
بودیم۲سالپیشبود💔
دیدیآقایعبدالزینببیمعرفتنیستمگفتم
همیشهیادتمیکنممیشهشماهمپیش
خانمسهسالهیادمکنی؟؟🥲
امروزرفتماینعروسکهاوگُلسَروگرفتمبرا
سفرهحضرترقیه"س"کهفرداداریم🥲
بازقرارهبرم۷۰تاعروسکِدیگهبگیرم
مغازههایعراقعمدهنمیفروشنفرداصبح
میرمبازاراصلیشونکهبازعروسکبگیرم❤️
پَنَ:زندگیمبرااینخانمسهسالستهرکاریلازمباشهبراشمیکنم..
انشاءاللهوعدمونشبسوممحرم
جونبدیمبراش..💔
ببین...
همهی حرفهای امشب...
همهی اشكها و نفس زدنها ...
همهی آهها و اباعبداللهها ...
یهطرف؛ این یه جمله یه طرف؛
«والله به بازار خوب کسی خوردیم..»
#ابیعبدالله
مَبهوتْ³¹⁵
ببین... همهی حرفهای امشب... همهی اشكها و نفس زدنها ... همهی آهها و اباعبداللهها ... یهطرف؛
شنیدم میگن که میشینی جلو گریهکنات .. پس منم با آغوش باز گریه میکنم :)
پادکستِخراباتی/مبهوت³¹⁵ Convert_InShot_۲۰۲۴۰۵۲۳_۲۲۳۲۱۸۲۵۳.mp3
زمان:
حجم:
6.84M
حالاکهاسماینخانمسهسالهاومداینم
گوشبدیدتامیتونیدبراشگریهکنید😭
پَنَ:شاید ی روزی بتونم واژه هارو کنار هم بزارم تا بتونم بگم که چقدر حضرت رقیه"س"رو دوست دارم و چجوری باهاشون آشنا شدم..
اما شایدم نتونم..
اما فقط میدونم عشق خانم سه ساله خیلی خاصه که هر کسی رو مبتلا نمیکنه..
اگه عاشقیم خداروشکر کنیم...
الحمدالله فقط میخوام اولین کسی که بعد مرگم ببینم ایشون باشه میدونم خواسته زیادیه اما امیدوارم
ان شاءالله خدا مارو با حضرت رقیه سادات"س" در آخرت محشور کنن💔
#پادکست
#خراباتی
#مبهوت