eitaa logo
مَبهوتْ³¹⁵
3.7هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
672 ویدیو
5 فایل
مـاتُ و مَبهوتِـــ تـواَم، ماهِـ تَماشایــی مَـن.. __________________ عبدالرقیه‌خانوم³¹⁵ -غیر از علی‌"ع" و اولادش؛ هیچـــــ -------------------- فروشگاهمون: https://eitaa.com/foroosh_mabhot اینم لینک ناشناس: https://harfeto.timefriend.net/17305761504826
مشاهده در ایتا
دانلود
VID_20220428_212623_401.mp3
1.36M
به باباییت بگو کارمو خانم سه ساله...💔
یکی از دل خوشی هام اینه؛ حداقل بعد از مرگم مجلس روضه برام میگیرن، سرقبرم هم روضه میخونن همین:)
میدونم عاقبت ما همینه عاقبت در بابِ قبله رو به قبله میشویم . . میشه ینی ؟ همیشه گفتن دیگه آرزو بر جوانان . .💔
مَبهوتْ³¹⁵
میدونم عاقبت ما همینه عاقبت در بابِ قبله رو به قبله میشویم . . میشه ینی ؟ همیشه گفتن دیگه آرزو بر ج
آقا قسم بدم ؟ به دامن سوخته‌ی دخترات به حال دل اونی که تاحالا حرم امام حسین-علیه‌السلام- نرفته به حال دل اونی ک تو روستا نشسته دلش تنگ حرم امام حسینِ-علیه‌السلام- . . من دیگه به دل کی قسم بدم ؟ به حال دل اونی که الان رو به رو ضریحت میگه گلدیم آقا گلدیم آقا . .💔 اعتباری نیس بر حال من و احوال من . . پس وقتی که مردم فوری بیا بگو این مال من بگو این مال من ..:))💔 . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میگما شاید خوندنش حتی ساعتی فرج رو نزدیک تر کنه :)
امام زمان فرمود؛ آن لحظه‌ای که احساس تنهایی میکنید، تنها چیزی که شما را آرام میکند، من هستم ...
وقتی‌ به‌ نَفست‌ سختی‌ بدی؛ دیگه‌ برخلافت‌ عمل‌ نمیکنه.. توی‌ِ کارهات‌ بهت‌ کمک‌ میکنه؛ چرا؟! چون‌ دیگه‌ نمیخواد‌ سختی‌ بکشه! +به‌نفست‌سختی‌بده...!
12.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این فیلم و کامل نگاه کنید...
مَبهوتْ³¹⁵
این فیلم و کامل نگاه کنید...
داشتم این ویدیو رو نگاه میکردم تمام لحظه هایی که سکوت کرده بود با خودم زمزمه میکردم میگفتم بگو امام حسین واقعا بین امام حسین و یه موتور موندی؟! بعد که تموم شد نشستم فک کردم گفتم اگه ما تو زندگیامون بین امام حسین و هزار تا چیز دیگه امام حسین رو انتخاب کرده بودیم! اگه عمل سیره ی امام حسین کرده بودیم اگه کاری کرده بودیم که امام حسین دوست داره... اگه بین دنیا و امام حسین، امام حسین رو انتخاب کرده بودیم.. الان وضعیتمون این نبود ... شاید به لفظ گفتن اینکه امام حسین رو دوست دارم خیلی راحت باشه اما خودمونو گول نزنیم ما تو زندگیامون امام حسین رو به خیلی لذت‌های کوچک و فانی فروختیم ...💔
دیروز شیخ علی خزاعی یه داستان با حال تعریف کرد گفتم بگم اینم خیلی توی مبهوت خیلی به درد میخوره می‌گفت یه روضه خون و سخنران توی قم از این آدم های بزرگ روضه خون قم بوده بعد هر جا میرفته پاکت و پول هر چی میدادن قبول نمیکرده یه شب بعد روضه می‌ره خونه میبینه زنش بار و اساس و جمع کرده داره می‌ره میگه زن کجا میری میگه بابا یک هفته ای نون ندارم بدم به این بچه ها بخورند ، خسته شدیم از دستت ، هرجا میری روضه میخونی پول نمیگری ، کار که نمیکنی ، اینم وضع زندگیه من میرم هر وقت پول تو دستت بود بر میگردم می‌گفت زن و بچه رفتن و منم به هم بر خورد نشستم شروع کردم گریه کردن توی همین حالا بودم یهو گفتم بزار یه چیزی بگم شاید یکی صدامو شنید گفتم یا حسین تو هر کاری کرده باشی و بکنی نوکر داری بلد نیستی من این همه به خاطر تو از دل و جون خوندم تو چیکار کردی واسه من تو همین حال بود که یهو بیهوشی و خواب اومد سراغش و به خواب رفت . توی عالم خواب دید در باز شد دو نفر اومدن تو گفتن تجدید وضو کن آقات داره میاد گفت آقام کیه گفتند حرف نباشه تجدید وضو کن الان میرسن می‌گفت ما رفتیم و تجدید وضو کردیم و اومدیم دیدم از در یک مرد بلند قامت و خوش سیما اومد تو منم بلند شدم و وایسادم و عرض ادب کردم اون مرد گفت بشین الان مولایم میاد نشستم همین که نشستم دیدم سرم کم کم داره می‌ره پایین که صدای پای یه نفر اومد اومد جلوم و ایستاد .... منم سرم پایین و شرم داشتم سرم رو بالا بیارم .... خودم فهمیدم بودم که حسین اومده گفتم بزار حالا که اومده صورتش رو ببینم سرم رو بالا آوردم تا صورت رو دیدم یه لبخند زدم و خوشحال شدم که آقام رو دیدیم یهو امام گفت برا چی میخندی گفتم آقا دیدمتون خوشحالم گفت انگار با ما کاری داشتی منم گفتم بزار بگم شاید امام دلش به رحم اومد و یه کمکی به ما کرد گفتم آقا هر کاری که تو دینا بکنی و بلد باشی نوکر داری بلد نیستی امام گفت ((مگر ما تا حالا به تو گفته ایم که تو نوکر مایی)) گفت وا رفتم .... یهو اشکم همین جوری اومد .... بدنم سرد شد گفتم راست میگی آقا من تا الان خودم رو بهت چسبونده بودم .... من بودم که اشتباه میکردم میومدم تو روضه هات فکر میکردم آدم خوبی شدم .... منم که بدی هام رو زیر پرچمت قایم کردم دیدم امام لبخند زد نگاه کرد به اون مرد خوش سیما گفت : عباس حالا اسمش رو بنویس تو نام نوکر های ما
اگر ساکنِ «کربلاء المقدسة» بودم؛ کسل بودنِ روزِ جمعه رو با: از صبح تا شب حرم رفتن رفع می‌کردم. ساکنینِ کربلاء قدرِ اونجا رو می‌دونن؟