۳۵
هشیارِ عاقل یا مستِ غافل
یک وقت انسان ازدواج میکند و میگوید: پروردگارا من ازدواج میکنم – یا روحیهاش این است، حالا ولو به زبان هم نیاورد یا به ذهن هم نگذراند، با این روحیه – یک نیاز طبیعی خودم را برآورده میکنم. این #نیاز_طبیعی هم فقط #نیاز_جنسی نیست،
بلکه زن و مرد هر دو
به این ازدواج،
به این #با_هم_زندگی_کردن،
با هم #تشکیل_یک_خانواده_دادن
و #یک_جمع_به_وجود_آوردن،
احتیاج دارند.
این هم یک نیاز است مثل نیازهای دیگری که وجود دارد.
میگوید: "پروردگارا من این نیاز را برآورده میکنم، از تو هم متشکرم که این امکان را در اختیار من گذاشتی، این اجازه را دادی، این وسیله را فراهم کردی، همسر خوبی برای من پیدا شد و بعد از این هم در زندگی جدید، در این وضع جدید، سعی میکنم که آن طور که تو میخواهی عمل کنم."
این یک جور ازدواج کردن است.. یک وقت هم نه، کسی که ازدواج میکند، نه قدر خدا را میداند، نه قدر آن همسر را میداند، نه قدر این فرصتی را که برایشان پیش آمده میداند. مثل آدم #مَست و غافل. این جور زندگی اگر هم #پایدار بماند، #شیرین نخواهد بود، همراه با #انجام_وظیفه نخواهد بود. مقام معظم رهبری خطبهی عقد مورخهی 28/11/1378 ... پی.نوشت: پس از نگاه رهبری زندگییی شیرین و پایدار است که همراه با #انجام_وظیفه باشد. البته انجام وظیفه از نگاه رهبری اعم است وظیفه ی واجب و مستحب.