eitaa logo
مطلع ِعشقانه
221 دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
145 فایل
محب وصی،ولایت، طرح ولایت درراه رسیدن به خدا جنسیت شرط نیست، مهم بندگی‌ست فعالیت‌فرهنگی: برگزاری کلاس مجازی مباحثه کتاب مطلع عشق(رهنمودها رهبرانقلاب به زوج ها جوان) ارتباط بامدیر: @Hamie_din
مشاهده در ایتا
دانلود
آیت الله ری شهری ۷هزارتومان
#داستان #نقد_ادبی #سرشار
#حرف_های_آبدار #داستان
#داستان #امام_زمان
#مستوره #حجاب #داستان
هدایت شده از کتاب رسان 📚
رمانی تاریخی و جذاب است که برای اولین بار در نمایشگاه کتاب عرضه شد. رمان سعی کرده ارزش‌گذاری به توسط را زیر ذره‌بین قرار دهد. اینکه ما ایرانی‌ها چقدر در طول تاریخ، کتاب را مورد توجه قرار داده‌ایم. از این قرار است که کتابداری به نام را به ریاست کتابخانه گلستان منصوب می‌کند.  در این دوره ۵ هزار جلد از نسخ نفیس کتابخانه به سرقت می‌رود که این اتفاق با جریان به توپ بسته شدن تنیده شده است و گریزی به حوادث آن دوران می‌زند. @ketabresan
حل مشکل ازدواج یک جوان فقیر توسط پیامبر (ص) 🔶 در زمان پیامبر اکرم (ص) یه جوان فقیری بود به نام جویبر. ایشون تازه مسلمان شده بود و توی مدینه کنار فقرا ساکن بود و البته قد و قیافه زیبایی هم نداشت! 🔹 یه روز پیامبر اون جوان رو دید و فرمود: آیا میل داری ازدواج کنی؟ عرض کرد: بله آقا! ولی خب کی میاد به من دختر بده؟! من که نه مالی دارم و نا قیافه ای و نه شانی!🤔🙄 🌹 پیامبر مهربانانه فرمودند: اسلام همه چیز رو جبران میکنه. "مسلمان هم کفو مسلمان هست"... سیاه و سفید و عرب و عجم نداره و ملاک خوب بودن تقواست... 🔶 حضرت اون جوان رو پیش زیاد بن لبید که از اشراف یکی از قبایل اطراف مدینه بود فرستاد و فرمود: به زیاد بگو که پیامبر من رو فرستاده تا دخترت رو به عقد من در بیاری! 🌴🌴🌴🏝🏜🌴🌱🌱 🔶 جویبر اطاعت کرد و رفت پیش زیاد که توی یه جلسه ای نشسته بود. گفت یه پیام از رسول خدا دارم. توی جمع بگم یا خصوصی؟ 🔹 گفت اگه پیغمبر خدا گفته که خب خیلی خوبه. توی جمع بگو.😊 🔶 جویبر گفت: پیامبر فرمود که دخترت زلفا رو به عقد من در بیاری!!! زیاد که از اشراف بود بهش برخورد 😟 و گفت من باید از خود پیامبر همچین حرفی رو بشنوم! همین که راه افتاد دخترش اومد گفت چی شد بابا؟ 🔶 جریان رو به دخترش گفت. زلفا گفت بابا زود باش اون جوان رو برگردون که رسول خدا ناراحت نشه. جالا که پیامبر فرموده من باهاش ازدواج میکنم... زیاد قبول نکرد و رفت مدینه و از پیامبر پرسید آقا شما چنین دستوری دادی؟ فرمود بله. 🔸 زیاد هم به خاطر دستور پیامبر قبول کرد و برگشت و لباسای خوب و خونه و امکانات داد به جویبر و دخترش رو هم به عقد اون جوان فقیر درآورد... 🔹 سه روز از ازدواج گذشت. زیاد با ناراحتی اومد پیش پیامبرو گفت اقا این جوانی که شما فرستادی سه شب هست که پیش دختر من نیومده و همش مشغول عبادت هست! آقا اصلا این آدم به درد ازدواج میخورده؟! پیامبر، جویبر رو صدا کرد و فرمود داستان چیه؟ ❇️ جویبر گفت آقا من اتفاقا میل زیادی به همسرم دارم ولی سه شب اول رو به شکرانه این لطفی که خدا بهم کرده خواستم به عبادت خدا بپردازم... 🏡 @Khanehtma