در مورد فعالیت فرهنگی عصر پنج شنبه سوم مردادماه ۱۳۹۹
...
اسنپ را که زدم قیمت ۴۸هزارتومان را نشان داد!
برخلاف دفعات پیش که یا در دامنه ۲۷و۲۸تومان بود با ۳۵ و ۳۸تومان....
خود راننده هم متعجب شده بود که چه گران شده است! جای شکر انصاف راننده ی اسنپی اما چه سود که همان را پرداختم...
اگر #دیسک_کمر ام عود نکرده بود خودم کوله بر دوش و نایلون بدست با مترو می رفتم بماند که همین بار کشیدنها درد کمر را برگرداند!
.
حدود ساعت ۵ رسیدیم سر موقعیت همیشگی. یعنی نزدیک #مزار_شهید_علی_خلیلی و #شهید_نیری ... .
شروع کردم به چیدن. کتاب #شناسنامه_شهدا و دفترچه_مخملی_شهدایی و روبیکا مذهبی را یک طرف روی یک نیمکت.
کتابها در نیمکت روبری ش.
شرکت کننده زن و شوهر جوان داشتیم وه با اصرار و درخواست من ایستادن گوش کردن و پاسخ صحیح دادن و #جایزه شان را هم بردن.
.
دختر پنجم یا هفتم ابتدایی هم حجاب کاملی نداشت هم دیدم جوائز را نگاه کرد صداش کردم شرایط و مراحل #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر گفتم تعجب برانگیز اینکه کامل بدون راهنمایی گفت همه را و نام برد. برعکس خیلی افراد تحصیلکرده بزرگسال که نمی توانند از توضبح من هم حفظ کنند و بگویند!
پیکسل یی ک دوست داشت برداشت.
که هنگام انتخاب پیکسل گفتم این موهایت هم بگذاری تو و شالتو بکشی جلو خیلی خوبه گناه نمیشه امام زمان ع هم ناراحت نمی شود. گوش کرد. جایزه را گرفت شاد رفت سمت مادرش که چادری بود و محجبه و آنطرف تر روبرو مزار شهیدنیری رو نیمکت نشسته بود.
این هفته دوستی را که خیلی وقت بود شمارهش را گم کرده بودم دیدم. خیلی خوشحال شدم.
قد و هیکل ورزشکاری شبیه #شهید_ابراهیم_هادی می زند.
فهماند که با خواهرش آمده است. خواهرش دورتر بود وقتی بهش ملحق شد بعد پایان گفتگو با من فهمیدم.
آدم دوست ش خواهرچادری شهدایی و مومن وار داشته باشد و ... خب حیا رفاقت اجازه نمیدهد گفتگو کنی که در این زمینه... بماند که بودند از مومنین دیدن طرف خسلی خوبه خواهر خود را پیشنهاد داده اند.
قابل ذکر بنده خواهرشان را اصلا از نزدیک ندیده ام صرفا یک فکری از ذهنم عبور کرد.
.
به وقت برگشت: ساعت نزدیک ۸عصر می شد و غروب
زدم روی برنامه #اسنپ تا ماشینی پیدا بشود اولی میدا شد اما نمی دانم چرا راننده لغو سفر زد. خود برنامه دوباره خودش رفت روی یافتن ماشینی دیگر.
بنده هم تند تند داشتم کتاب ها و عکس ها آ۴ و آ۳ را جمع و جور می کنم با چسب شیشه یی این طرف و آنطرف چسبانده بودم.
دیگه همه چی را جمع کرده بودم گفتم گوشی را نگاه کنم که دیدم ۲مرتبه زنگ خورده است
سریع زنگ زدم چون احتمال۹۹درصد راننده اسنپ بود خدا کند نرفته باسد
که دیدم ماشینی دارد بوق می زند. .برداشت گفتم ببخشید آمدم. ماشین تان چیست؟
سمندسفید که فلاشر می زند.