ادامه:
تا روی سکو رسیدیم گفت همین جا کافیه. نشست روی صندلی قرمز(صندلی خانم ها زرد است)
من هم با یک صندلی فاصله کنارش.
سریع مهربانآنه گفت بفرمایید شیرینی؟ یکی برداشتم. اما خودش گفت نه نه بخورید
نایلون برداشت مقدار زیادی توش ریخت
من که خوشم نیامد ترد بود شبیه چیپس!
او که می کفت فقط بخاطر شیرینی #نمایشگاه_بهاره آمده اینجا از شمالغرب تهران.
گفتم شما سرد تون نیست بخاطر کم پوششی اش گفت نه!(می خواستم گریز بزنم به پوشش ناقص اش نشد!😢)
.
پرسید شما فلسفه خوندید؟ گفتم نه
گفت چی خوندید؟ گفتم ....
(البته بعلت آرایش صورت و نمایان بودن گردن ، نگاهمو حفظ می کردم در گفتگو نگاه نمی کردم)
گفتم شما چی گفت پزشک هستم #پزشک_زنان البته تمام نشده آخرش هستم
گفتم دوره رح تون هستید گفت آره
تا داخل نارو باز کمک کردم. واقعا نیاز به کمک داشت نمی تونست اون تعداد نایلون را دست بگیرد. (یک رمانی توبه کردم به خانم جماعت کمک کنم بخاطر ناسپاسی خیلی ها شون اما خب باز دلم نمیاد!)
داخل واگن مترو...
گفتم در دوره طرح چقدر می گیرد؟ گفت فعلا ۴ و ۵ میلیون
یکدفعه گفت تقلید تون از کیه؟
گفتم یعنی مقلد ِکیم؟
گفت آره
گفتم حضرت آقا... انگار نفهمیده باشد باز گفتم آقای خامنه ای . آیت الله خامنه ای.
گفتم شما چی؟
گفت من #شهیدبهشتی را خیلی دوست دارم...
دیدم تو وادی تقلید نیست...
گفت ادامه تحصیل میخام برم #کانادا تخصص بگیرم.
می گفت من یمن و سوریه و .. رفتم لبنان هم رفتم اونجا حجاب سخت نمی گیرند اینجا یخت می گیرند
گفتم لبنان ادیان و مذاهب و طیف ها خیلی مختلف است ....
بحث تقلید را جنبه #عقلایی اش را توضیح دادم.
که رجوع غیرمتخصص(جاهل) به متخصص(عالم) یک جیزی ایت که در روزمره آدم ها رعایت می کنند
غیر مکانیک به مکانیک... غیرمعمار به معمار و غیرپزشک به پزشک و ...
اگر خود شخص برا خودش در چیزی که تخصص ندارد نظر بدهد به قول پزشک ها #خوددرمانی کرده است و درست نیست ....
.
دیگه با آن حرف هایی که گفت تو کشور فلان حجاب سخت نمی گیرند نمی دانستم چطور بگوین یا جون حال جسمی ام مساعد نبود تمرکز نداشتم ...
ولی خیلی از نن تشکر می کرد همان اول کمک گفت قیافه سما شبیه فرشته هاست(والا رفقا از ما بخوان تمجید کنند می گویند شبیه شهدایی)
عزیزم می گفت و یا یکی دو بار دست زد به من !😲
به عنوان تشکر !
یک جمله آخرش جالب بود گفت
" پدرم گفت "یا درس بخون یا شوهرت بدهم" منم گفتم درس می خونم اما اشتباه کردم باید شوهر می کردم "
این حرف برام خیلی جالب بود ...
گفت ...اما اشتباه کردم باید شوهر می کردم"
...
ادامه:
تا روی سکو رسیدیم گفت همین جا کافیه. نشست روی صندلی قرمز(صندلی خانم ها زرد است)
من هم با یک صندلی فاصله کنارش.
سریع مهربانآنه گفت بفرمایید شیرینی؟ یکی برداشتم. اما خودش گفت نه نه بخورید
نایلون برداشت مقدار زیادی توش ریخت
من که خوشم نیامد ترد بود شبیه چیپس!
او که می کفت فقط بخاطر شیرینی #نمایشگاه_بهاره آمده اینجا از شمالغرب تهران.
گفتم شما سرد تون نیست بخاطر کم پوششی اش گفت نه!(می خواستم گریز بزنم به پوشش ناقص اش نشد!😢)
.
پرسید شما فلسفه خوندید؟ گفتم نه
گفت چی خوندید؟ گفتم ....
(البته بعلت آرایش صورت و نمایان بودن گردن ، نگاهمو حفظ می کردم در گفتگو نگاه نمی کردم)
گفتم شما چی گفت پزشک هستم #پزشک_زنان البته تمام نشده آخرش هستم
گفتم دوره رح تون هستید گفت آره
تا داخل نارو باز کمک کردم. واقعا نیاز به کمک داشت نمی تونست اون تعداد نایلون را دست بگیرد. (یک رمانی توبه کردم به خانم جماعت کمک کنم بخاطر ناسپاسی خیلی ها شون اما خب باز دلم نمیاد!)
داخل واگن مترو...
گفتم در دوره طرح چقدر می گیرد؟ گفت فعلا ۴ و ۵ میلیون
یکدفعه گفت تقلید تون از کیه؟
گفتم یعنی مقلد ِکیم؟
گفت آره
گفتم حضرت آقا... انگار نفهمیده باشد باز گفتم آقای خامنه ای . آیت الله خامنه ای.
گفتم شما چی؟
گفت من #شهیدبهشتی را خیلی دوست دارم...
دیدم تو وادی تقلید نیست...
گفت ادامه تحصیل میخام برم #کانادا تخصص بگیرم.
می گفت من یمن و سوریه و .. رفتم لبنان هم رفتم اونجا حجاب سخت نمی گیرند اینجا یخت می گیرند
گفتم لبنان ادیان و مذاهب و طیف ها خیلی مختلف است ....
بحث تقلید را جنبه #عقلایی اش را توضیح دادم.
که رجوع غیرم