3.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خلیلکبابی با زنش بحثش می شود در شب تاریک ِبرفی، از ماشینش پیاده می شود. می ایستد جلو ماشین ، نگاه به داخل ماشین که خانمش بگه بیا تو ماشین سرده...
اما دریغ از یک کلمه اظهار نگرانی خانمش
تا صبح زیر برف سرد می ایستد جلو ماشین...آفتاب که می زند پیاده راه می افتد میرود...
بعد۳روز که به خانه می رسد می بیند... زنش با زن ها دیگر رو مبل نشستن دارند میگن می خندند
...
اشکانی(پسرخلیلکبابی) خدش به حالت یکی را داری نگرانت بشه...دلش برات بسوزد....
#زیر_پای_مادر
#مرد_بودن
#کامبیز_دیرباز