eitaa logo
مطلع ِعشقانه
221 دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
145 فایل
محب وصی،ولایت، طرح ولایت درراه رسیدن به خدا جنسیت شرط نیست، مهم بندگی‌ست فعالیت‌فرهنگی: برگزاری کلاس مجازی مباحثه کتاب مطلع عشق(رهنمودها رهبرانقلاب به زوج ها جوان) ارتباط بامدیر: @Hamie_din
مشاهده در ایتا
دانلود
یا ناموفق 🤔 از کتابها را جمع کردیم با ماشین مسئول فروشگاه روایت فتح ، آندیوم خالی کردیم فروشگاه. در مسیر داخل ماشین دوستمتن که بودم شدیا حالت فسار و تهوع گرفته بودم گفتم ممنون نمیتونم با ماشین ات بیام من با مترو می روم. اینجا مترو است خداحافظ. مترو که پیاده شدم هنگام پایین رفتن، در پله ها تعدادی دخترو پسرجوانی مترو دیدم که رو پله ها نشستن. پسرها و دخترها چهره شون تیره بود شدیدا اما جالب یک دختری بود چهره اش خیلی روشن بود. حدس زدن دانشجویان_غیرایرانی اند کنجکاو شدم برم بپرسم اهل کجایید؟ که واقعا حال جسمی ام هنوز مساعد نبود... گیج و میج بودم بخاطر حالت ... باید بسمت کهریزک می رفتم قبل پله برقی به خانمی که روسری اش افتاده بود گفتم: خانم شال تون افتاده" خود خانم پوشاند اما دوستش گفت منتظر بودیم شما بگویید" که بعد تو مترو فهمیدم که مسیر اشتباه رفتم . ایستگاه پیاده شدم. باید مسیر را معکوس می کردم و می رفتم آن طرف سکو. قبل پله هایی که بسمت کهریزک خط یک(جنوب) پایبن بروم، خانمی دیدم که آقایی راهی گفت و رفت. من پرسیدم کجا میخاین بروید؟ گفت گفتم بیاین ره لاید عوض کنید بسمت اول که طبق خیرخواهی خواستم مسیر را بگم. چون مسیرش به من می خورد دیدم بار ِخریدش دو سه نایلون است . گفتم میخاین کمک کنم؟(از همان اول که دیدمش یعنی ناپوشیده بود ...روسری اش هم روسری بچه! اما خب موهاش معلوم و آشکار نبود خداراشکر.. .گفتم الان که کمکش دارم می کنم میتونم بهتر تذکر بدهم و موثرتر)
#تذکر_موفق یا ناموفق #کمک #راهنمایی #مسیر #حجاب_گردن_سینه #موقعیت_مناسب_تذکر #پزشک_زنان #مترو #نمایشگاه_بهاره #مترو_بهشتی #صادقیه #کانادا از #نمازجمعه کتابها را جمع کردیم با ماشین مسئول فروشگاه روایت فتح ، آندیوم خالی کردیم فروشگاه. در مسیر داخل ماشین دوستمتن که بودم شدیا حالت فسار و تهوع گرفته بودم گفتم ممنون نمیتونم با ماشین ات بیام من با مترو می روم. اینجا مترو است خداحافظ. مترو #دروازه_دولت که پیاده شدم هنگام پایین رفتن، در پله ها تعدادی دخترو پسرجوانی مترو دیدم که رو پله ها نشستن. پسرها و دخترها چهره شون تیره بود شدیدا اما جالب یک دختری بود چهره اش خیلی روشن بود. حدس زدن دانشجویان_غیرایرانی اند کنجکاو شدم برم بپرسم اهل کجایید؟ که واقعا حال جسمی ام هنوز مساعد نبود... گیج و میج بودم بخاطر حالت #تهوع... باید بسمت کهریزک می رفتم قبل پله برقی به خانمی که روسری اش افتاده بود گفتم: خانم شال تون افتاده" خود خانم پوشاند اما دوستش گفت منتظر بودیم شما بگویید" که بعد تو مترو فهمیدم که مسیر اشتباه رفتم . ایستگاه #شهیدبهشتی پیاده شدم. باید مسیر را معکوس می کردم و می رفتم آن طرف سکو. قبل پله هایی که بسمت کهریزک خط یک(جنوب) پایبن بروم، خانمی دیدم که آقایی راهی گفت و رفت. من پرسیدم کجا میخاین بروید؟ گفت #صادقیه گفتم بیاین #ایستگاه_امام_خمینی ره لاید عوض کنید بسمت #صادقیه اول که طبق خیرخواهی خواستم مسیر را بگم. چون مسیرش به من می خورد دیدم بار ِخریدش دو سه نایلون است . گفتم میخاین کمک کنم؟(از همان اول که دیدمش #پوشش_گردن یعنی ناپوشیده بود ...روسری اش هم روسری بچه!