حاجی اضطراب میگرفت ،
یه مهر برمیداشت سجده میکرد ؛
خیلی قشنگ با خدا حرف میزد ،
میگفت آرامش ِمحض تو این سجده هاست .
ببین رفیق هرچی شد ؛ هرکاری کردی !
نمازتو ول نکن ، بزار یه سیم ارتباطی براتون بمونه .
که وقتی خواستی پلای پشت سرتو خراب کنی ، روبه روت پل باشه .