آرامم...
نه که قلبِ آرامی داشته باشم! نه!
اتفاقا قلبم این روز ها از تلاطم دریای طوفانی چیزی کم ندارد.
اما به ظاهر آرام مینمایم
چون تنها ؛
سکوت من است که گوش کائنات را کر میکند.
عمرِ چند سالهام تا به الان شب های طولانیای که تا خودِ سپیده دم به درازا کشیده کم نداشته.
یکی و دو تا نبوده شب های طولانیای که با بی قراری و دل دل زدن از سر گذراندم.
امشب هم نیز به سانِ دیگر شبهای طولانیِ بی تو بودن ،
خودم که نه!
دلم هم نه!
قرار است پارههای جانم
چند ثانیهای بیشتر تنگ تو شود...
#مأوا
7.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هر شبِ عمرم به یادت اشک میریزم ولی
بعدِ حافظ خوانیِ شبهای یلدا بیشتر...
من امشب اما پر از بغضم
بغضی که اشک نشد ،
حرف؟!!
نه حرف هم نشد ،
مستقیم راهِ تهِ دل را پیش گرفت...