امروز اما من یک معذرت به بزرگی غمت و به بلندای تمام آرزوهای به آسمان کوچ کردهات بدهکارم به ذره ذرهی شکسته ات.
میدانم قرارمان این نبود ،
میدانم نباید به کسی جز اهلش وصله میزدم تو را ،
میدانم نباید میشکستی از برای آنکه آمده
بود محض رفتن ،
میدانم اما نشد...
میدانم اما آنچه نباید شد ،
تا حواس بی حواسم را جمعت کنم رفته بودی...
حالا بین خودمان باشد که دنبال سر کَسَش هم
رفته بودی:)
اما این هم بین خودمان باشد که کَسَش
کسِ ماندن نبود!
عزیز صبورم...
قلبِ پر آهم...
ببخش مرا که بی حواس فرستادمت پی آنی که رفتن بود زمزمه آمدنش.
آرام بگیر قلبِ نا آرامِ من
من مرهمی از برای زخمهای رنگ به رنگت ندارم ؛
اما گواهی میدهم خدایت تسکین تمامشان
خواهد بود:))
#مأوا
راستش یه وقتاییم تو زندگی هست که یه مدت حالت خوب نیست ؛
ولی وقتی ازت میپرسن خوبی؟
دیگه روت نمیشه بگی نه...
خجالت میکشی ،
میشینی میشمری میگی خب ؛
اون بار گفتم نه،دیشبم گفتم نه ،
پس امروز باید بگم خوبم...
يا مَنْ يُعْطِى الْكَثيرَ بِالْقَليلِ رجب را شنیده ام!
اشکی قلیل دارم و امید مرحمت...:)
دلم گریه می خواد،
نه مثل همیشه از این گریه های
پنهونی و بی صدا،
نه از این اشک ریختنایِ تو سکوتِ نیمه شب،
دلم هق هق می خواد...
بلند بلند،
اونقدر بلند که صداش به گوش خدا برسه،
فقط کاش واسه یه لحظم که شده گوش همه دنیا
کر میشد و من بلند بلند میزدم زیر گریه.
بغض داره خفم میکنه این روزا.
خدایا...! یه لحظه!
فقط یه لحظه گوش های دنیا رو بگیر،
لطفااا....!
آخه میخوام امشب یک دل سیر گریه کنم...:)