eitaa logo
جمعیت مولفه ى قدرت 🕊
138 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
914 ویدیو
32 فایل
کانالی برای ترویج فرهنگ فرزندآوری و تبیین اخبار مهم و نکات ناب، خانواده و جمعیت🕊👶 @hajhassan64 قدمی در راه جمعیت را به دوستان خود معرفی کنید ...•°"
مشاهده در ایتا
دانلود
جمعیت مولفه ى قدرت 🕊
💞#قصہ_دلبـرے💞 #قسمت_دوازدھم از نوزده‌سالگی‌اش گفت که‌قصد‌ازدواج داشته و دنبال گزینه‌ی مناسب بوده.
💞💞 یادم می آید از قبل به مادرم گفته بودم که من پذیرایی نمیکنم مادرم در زد و چای و میوه را آورد و گفت: حرفتون که تموم شد، کارتون دارم. از بس دلشوره داشتم دستم و دلم به هیچ چیز نمیرفت. یک ریز حرف میزد و لا به لایش میوه پوست میکند و میخورد. گاهی باخنده به من تعارف میکرد: خونه ی خودتونه بفرمائید. زیاد سوال می پرسید. بعضی هایش سخت بود بعضی هم خنده دار. خاطرم هست که پرسید: نظر شما درباره حضرت اقا چیه؟ گفتم: ایشون رو قبول دارم و هرچی بگن هم اطاعت میکنم. گیر داد که چقدر قبولشون دارید؟ در اون لحظه مضطرب بودم و چیزی به ذهنم نمی رسید گفتم: خیلی. خودم را راحت کردم که نمیتوانم بگویم چقدر. زیرکی به خرج داد و گفت: اگه آقا بگن من رو بُکشید، میکشید؟ بی معطلی گفتم: اگه آقا بگن، بله. نتوانست جلوی خنده اش را بگیرد. او که انگار از اول، بله را شنیده، شروع کرد درباره ی آینده ی شغلی اش حرف زد و گفت: دوست دارد برود در تشکیلات سپاه. فقط هم سپاه قدس. روی گزینه های بعدی فکر کرده بود، طلبگی یا معلمی، هنوز دانشجو بود . خندیدو گفت که از دار دنیا یک موتور تریل دارد که آن هم پلیس از رفیقش گرفته و فعلا توقیف شده است. پررو پرروگفت: اسم بچه هامونم انتخاب کردم امیر حسین،امیرعباس‌،زینب‌وزهرا. انکار کتری‌آبجوش ریختند روی سرم. کسی نبود بهش بگویند: هنوز نه‌به‌باره نه‌به‌داره! یکی‌یکی در جیب‌های‌کتش دست می‌کرد. یاد چراغ جادو افتادم. هرچه بیرون می‌آورد،تمامی نداشت. با همان هدیه‌ها جادویم کرد: تکه‌ای‌از‌کفن شهید‌گمنام که خودش تفحص کرده‌بود، پلاک شهید، مهر‌وتسبیح تربت با کلی خرت‌و‌پرت‌هایی که از لبنان و سوریه خریده‌بود. ...💝 https://eitaa.com/joinchat/1757937718C827ac1b3c5