eitaa logo
بنیاد مهدویت شاهرود 🌱
278 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1هزار ویدیو
161 فایل
💌 براے یارے ات آمـــادہ ایـمـ مهــــدی جـــان! بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج) 💚 ارتباط بامـــــا: @Bit_com اینستاگرام: https://instagram.com/mawa_shahrood?igshid=ljxxcw3nf7s6
مشاهده در ایتا
دانلود
مخاطبان عزیز و همراهان همیشگی کانال امید و انتظار موعود (عج)🤗 شما هم میتوانید در این کمپین😍👇👇👇👇 🏠🕌 شرکت کنید و تصاویر این لحظات ناب و ملکوتی را برای ما ارسال کنید🙏 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 💚التماس دعای فــــــرج💚 @ahde_janan_mahdavi
•✧🌸✧• ﭘﺸﺖ ﺟﻠﺪ ڪﺘﺎﺏ ﺟﺮﺝ ﺟﺮﺩﺍﻕ ﻣﺴﻴﺤﻰ ﭼﻨﯿﻦ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ : O'Ali, If I say you're superior to Jesus Christ, my religion cannot accept it! If I say he's superior to you, my conscience won't accept it! I don't say you're God! ...So, tell us yourself, o'Ali: Who are you !? ﺍﻯ ! ﺍﮔﺮ ﺑﮕﻮﻳﻢ ﺗﻮ ﺍﺯ ﻣﺴﻴﺢ ﺑﺎﻻﺗﺮﻯ ﺩﻳﻨﻢ ﻧﻤﻰ ﭘﺬﻳﺮﺩ! ﺍﮔﺮ ﺑﮕﻮﻳﻢ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﻭﺟﺪﺍﻧﻢ ﻧﻤﻰ ﭘﺬﻳﺮﺩ! ﻧﻤﻰ ﮔﻮﻳﻢ ﺗﻮ ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺘﻰ...! ﭘﺲ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﮕﻮ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺍﻯ : ﺗﻮ ڪیستی؟! @ahde_janan_mahdavi
▪️یک سال و نیم فراق امامَش را تاب نیاورد؛ من نه از دوری تو صبورم و نه از فراقَت بی‌قرار... کــــــــاش...... منتظر بودن را از زینبِ امیرالمومنین بیاموزیم... ▫️ بی وفایی شرط عاشقی نیست... ▪️ قربان غریبی ات شوم مهدی جان، ای کاش که صاحب الزمان، زینب داشت... 🔘 شهادت سلام اللّه علیها را به امام زمان و شما منتظران تسلیت میگوییم.🏴🏴🏴 🥀🥀🥀 @ahde_janan_mahdavi
•• ﴾﷽﴿ «السَّلامُ‌عَلىٰ‌مَنْ‌تَهَيَّجَ‌قَلْبُــهالِلحُسِين» [سلام‌بربانویۍكه‌قلبش‌از‌جاۍكنده‌شد براۍِحُسيــــن] •🖤• ↳| @ahde_janan_mahdavi🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•🖋• {سَلامٌ‌عَلۍ‌قَلبِ‌زَينَبَ‌الصَّبور} . نوزاد گریه مۍکند در آغوش پدربزرگ آرام نشد؛ درآغوش پــدر آرام نشد؛ درآغوش مـادر هنوز گریه مۍکند همـــه نگرانند بہ هم نگاه مۍکنند... دربغل برادر بزرگترهم‌گریه‌اش‌تمام‌نشد مادر را در بغل گذاشت...آرام شد...حسین در گوش نوزاد حرفی زد...لبخند زد.... •🖤• ↳| @meysam_tammar_313|🌱
•🖋• {سَلامٌ‌عَلۍ‌قَلبِ‌زَينَبَ‌الصَّبور} . نوزاد گریه مۍکند در آغوش پدربزرگ آرام نشد؛ درآغوش پــدر آرام نشد؛ درآغوش مـادر هنوز گریه مۍکند همـــه نگرانند بہ هم نگاه مۍکنند... دربغل برادر بزرگترهم‌گریه‌اش‌تمام‌نشد مادر را در بغل گذاشت...آرام شد...حسین در گوش نوزاد حرفی زد...لبخند زد.... •🖤• ↳| @ahde_janan_mahdavi
•• . خواستگار آمد پدر فرمود : باید از دخترم بپرسم دختر پاسخ داد: چندشرط دارم....پدر فرمود: شرط‌هایت را بگو عزیز‌دلــم♥️ دختر بابغض شرط‌هــا را گفت؛ . . ام‌سلمــه‌واردخانه‌ۍتازه عروس می‌شود گوشه‌اۍ‌ نشسته زانوۍغم بغل‌گرفتہ‌ و اشڪ مۍریزد ام‌سلمــه نگران شد چیزۍ شده دخترم؟ از شوهرت راضی نیستی؟ نه مادرجان سه روز است را ندیدم... براۍ شده‌است ام‌سلمــه فرمود: میروم حسینت را بیاورم وارد خانــه شد؛ هم گریه مۍڪرد چرا گریه میکنی پسرم؟ روز است را ندیده‌ایم •🖤• ↳| @ahde_janan_mahdavi
•• خبر به دربار یزید لعنت‌الله رسید یزید گفت: بروید بہ همسرم بگویید دارند مۍآیند لقمه‌هاۍ نذرۍ‌ات را آماده ڪن... ڪاروان وارد شد شروع ڪردند لقمه‌ها را پخش‌ڪردن ناگهان به گوش هنده خورد ..... صدقه‌برماحرام‌است هنده با تعجب پرسید: این ڪاروان ڪیست؟ فرمودند: حرفت را بزن... هنده سوال ڪرد اهل ڪجایید؟! بی‌بی پاسخ دادند: مدینه.... هنده پرسید: ڪدام مدینه.... بی‌بی فرمودند: تا هنده شنید مدینةالنبی را ، ازمرڪب پیاده شد دوزانو جلوۍ عمه‌سادات نشست و سوال‌ڪرد در مدینه‌ بنی‌هاشم را میشناسید؟! حضرت فرمودند: بله ڪه میشناسم... درڪوچه بنی هاشم را میشناسید؟! بله ڪه میشناسم... خانم این‌ها صدقه نیست نذر است من کودک بودم مریض بودم پدرم مراخانه برد به من گرفتم و سالیانی خانه را ڪردم... خانم ... من هم بازۍایی به اسم داشتم شما زینب را میشناسید؟! بغض بی‌بی ترڪید💔 حق دارۍ را نشناسس هنده من هنده گریهڪکنان میگفت: زینبی ‌ڪه من میشناسم یڪ نشانہ داشت... ؟! اون زینبی ڪه میشناسم لحظه‌اۍ از نمیشد... بی‌بی اشاره ڪرد بہ روبَر سرۍ‌به‌نیزه‌بلند‌است‌در‌برابر خداکندڪه‌نباشد‌سر •🖤• ↳| @ahde_janan_mahdavi
•• [لحظه‌ۍوصال] عبدالله میفرماد: لحظه‌هاۍ آخر بی‌بی فرمودند: عبدالله بسترم رو جلوۍ بذار دیدم چیزۍ رو در آغوش دارد مۍبوسد گریه مۍڪند... . . چشمانش را گشود و براۍ آخرین بارْ بہ دورترین نقطه خیره شد. در این مدت حتی یڪ لحظه چهره از نظرش دور نمانده بود. آتش اشتیاق بیش از پیش شعله ڪشید و یاد برادرْ تمام وجودش را پُرڪرده بود. نزدیڪ بود. دوباره زده و ، چشمانش را به دریایۍ از غم مبدل ساخت. عمه‌جان‌زینب‌س پلڪ‌ها را روۍ هم گذاشت و زیر لب گفت: « » و به پیوست. •🖤• ↳| @ahde_janan_mahdavi