eitaa logo
بنیاد مهدویت شاهرود 🌱
278 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1هزار ویدیو
161 فایل
💌 براے یارے ات آمـــادہ ایـمـ مهــــدی جـــان! بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج) 💚 ارتباط بامـــــا: @Bit_com اینستاگرام: https://instagram.com/mawa_shahrood?igshid=ljxxcw3nf7s6
مشاهده در ایتا
دانلود
•• ؛أَبُوتُراب‌فرمود: 〖 إنَّ في الخُمولِ ، لَراحَةً ...〗 -بھ‌راستى‌ڪه ،در است...! :) +۱۲روزمانده‌تا‌عید‌غدیر💚 ✾͜͡🌱• @ahde_janan_mahdavi
20.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 حجت غایب ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ  اين است كتابى كه در [حقانيت] آن هيچ ترديدى نيست [و] مايه هدايت تقواپيشگان است آنان كه به غيب ايمان مى ‏آورند و نماز را بر پا مى دارند و از آنچه به ايشان روزى داده‏ ايم انفاق مى كنند سوره بقره/آیه ۲و۳✨ @ahde_janan_mahdavi
••• 🏴🏴🏴 به شاهراه شهادتـــ تو هم مرید حسینی قتیل‌مقتلی‌و‌آخرین‌شهید‌حسینی @ahde_janan_mahdavi🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اجرک الله یا صاحب الزمان عج🏴🏴 دل مُرده ایم و یاد تو، جان می دهد به ما... •┈••✾🍃🌺🍃✾••----• @ahde_janan_mahdavi 🖤
قالَ الباقِرُ علیه السلام: اِذا قامَ قائِمُنا فَاِنَّهُ یُقَسِّمُ بِالسَّوِیَّةِ وَیَعْدِلُ فىخَلْقِ الرَّحْمنِ اَلْبَرِّ مِنْهُمْ وَالْفاجِرِ. •----••✾🍃♡🍃✾••----•• امــام باقر علیـه السـلام فڔمودند : چون قـائم ما بپـای خیزد بطوڔ مسـاوی تقسیـم می کـند و در میـان خلـق خـدا _با نیک و بد _ به عدالـت رفتـار می نمایـد . [ علل الشرایع، ص ۱۶۱.] @ahde_janan_mahdavi 🖤
بنیاد مهدویت شاهرود 🌱
📚📚📚📚📚 #پارت_دوازدهم #رمان_مهدوی_ادموند #دقایقی_باکتاب تا خواست حرکت تلافی جویانه انجام دهد، پسر
📚📚📚📚📚 کابوسی که گاه و بی گاه به سراغش می آید و باید برای درمان به روانپزشک مراجعه کند، اما درست درهمین لحظه آن صحنه وحشتناک جلوی چشمانش به وقوع پیوسته بود‌، و او نمی توانست اینها را از هم تشخیص دهد ؛ خواب است یا بیدار! این بار صدای فریاد آرتور مانند پتک سنگینی بر سرش فرود آمد : لعنت به تو ادموند! تکون بخور ،چرا وایسادی نگاه میکنی ؟! ادموند مانند صاعقه زده ها به خود آمده و با دستپاچگی به کمک آرتور رفت . دختر جوان را از روی زمین بلند کرد و روی دستانش نگه داشت .این چهره همان چهره معصوم و غرق به خون است ، شک نداشت که خودش است ، خون از شکاف روی سر جایی نزدیک پیشانی اش جاری و روی چشمانش را پوشانده بود اما همین مقدار هم او را مطمئن می ساخت که اشتباه نمی کند. تا زمان رسیدن اورژانس او را همانطور روی دستانش نگه داشته بود و آرتور سعی می کرد جلوی خونریزی را بگیرد . در تمام این مدت ادموند کارهایش را از روی غریزه و غیرارادی انجام می داد مثل یک آدم آهنی، انگار عقلش زائل شده بود . در نهایت ، گروه امداد پزشکی دختر جوان را به یکی از بیمارستان های نزدیک دانشگاه رسانده و آن دو هم او را همراهی کردند تا از وضعیت سلامتی اش مطمئن شوند. در بیمارستان کالج دانشگاهی لندن یکی از پرستارها از آن دو پرسید : آقایون! اسم این دختر چیه؟ خانواده اش رو می شناسید؟ کسی هست که بتونیم از وضع این دختر مطلعش کنیم ؟ نکنه شما بهش حمله کردید؟! آرتور جواب داد :نه! ما چیز زیادی نمی دونیم، فقط مطمئنیم که از دانشجویان دانشگاه خودمونه. درضمن مراقب صحبت کردنت باش خانوم پرستار! کدوم احمقیه که مرتکب خلاف بشه ، هم ناجی قربانیش باشه؟! شاید تو کیفش مدارک شناسایی داشته باشه ! بیشتر بگرد. پرستار با حالت خاصی زیرچشمی نگاهی به آن ها انداخت و گفت... ... @ahde_janan_mahdavi