••
#امیربیان؛أَبُوتُرابفرمود:
〖 إنَّ في الخُمولِ ، لَراحَةً ...〗
-بھراستىڪه #آسايش،در #گمنامى است...! :)
+۱۲روزماندهتاعیدغدیر💚
✾͜͡🌱• @ahde_janan_mahdavi
بنیاد مهدویت شاهرود 🌱
•• #امیربیان؛أَبُوتُرابفرمود: 〖 إنَّ في الخُمولِ ، لَراحَةً ...〗 -بھراستىڪه #آسايش،در #گمنامى ا
💠 امام علی (ع):
🍃 کسی که خُلق او #گرامی است،
#روزی او فراخ است.
📚 غررالحکم ج۱ ص۳۳۲
#به_وقت_حدیث
@ahde_janan_mahdavi♡
20.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#خورشید_پنهان_در_آیینه_قرآن
#آیات_مهدوی
#آیه_دهم
🌹 حجت غایب
ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ
الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ
اين است كتابى كه در [حقانيت] آن هيچ ترديدى نيست [و] مايه هدايت تقواپيشگان است
آنان كه به غيب ايمان مى آورند و نماز را بر پا مى دارند و از آنچه به ايشان روزى داده ايم انفاق مى كنند
سوره بقره/آیه ۲و۳✨
@ahde_janan_mahdavi✨
••• 🏴🏴🏴
به شاهراه شهادتـــ
تو هم مرید حسینی
قتیلمقتلیوآخرینشهیدحسینی
#السلامعلیڪیاباقرالعلوم
@ahde_janan_mahdavi🏴
بنیاد مهدویت شاهرود 🌱
••• 🏴🏴🏴 به شاهراه شهادتـــ تو هم مرید حسینی قتیلمقتلیوآخرینشهیدحسینی #السلامعلیڪیاباقرالعلوم
•••
آتش گرفتی از درون وقتی که دیدی
همبازی تو دامنش در شعلهها سوخت
#یامولاۍیاباقرالعلوݦ
@ahde_janan_mahdavi🏴
اجرک الله یا صاحب الزمان عج🏴🏴
دل مُرده ایم و یاد تو،
جان می دهد به ما...
#یامولاۍیاباقرالعلوݦ
#اللهم_عجل_الولیک_الفرج
•┈••✾🍃🌺🍃✾••----•
@ahde_janan_mahdavi 🖤
قالَ الباقِرُ علیه السلام: اِذا قامَ قائِمُنا فَاِنَّهُ یُقَسِّمُ بِالسَّوِیَّةِ وَیَعْدِلُ فىخَلْقِ الرَّحْمنِ اَلْبَرِّ مِنْهُمْ وَالْفاجِرِ.
•----••✾🍃♡🍃✾••----••
امــام باقر علیـه السـلام فڔمودند :
چون قـائم ما بپـای خیزد بطوڔ مسـاوی تقسیـم می کـند و در میـان خلـق خـدا _با نیک و بد _ به عدالـت رفتـار
می نمایـد .
[ علل الشرایع، ص ۱۶۱.]
@ahde_janan_mahdavi 🖤
پرسمان مهدویت 13.mp3
2.96M
#فایل_صوتی_ویدئو_پرسمان_مهدویت
#سیره_ی_امام_مهدی_علیه_السلام
🔹 استاد : حجتالاسلام محسن قرائتی
@ahde_janan_mahdavi🍃
بنیاد مهدویت شاهرود 🌱
📚📚📚📚📚 #پارت_دوازدهم #رمان_مهدوی_ادموند #دقایقی_باکتاب تا خواست حرکت تلافی جویانه انجام دهد، پسر
📚📚📚📚📚
#پارت_سیزدهم
#رمان_مهدوی_ادموند
#دقایقی_باکتاب
کابوسی که گاه و بی گاه به سراغش
می آید و باید برای درمان به روانپزشک مراجعه کند، اما درست درهمین لحظه
آن صحنه وحشتناک جلوی چشمانش به وقوع پیوسته بود، و او نمی توانست اینها را از هم تشخیص دهد ؛
خواب است یا بیدار!
این بار صدای فریاد آرتور مانند پتک سنگینی بر سرش فرود آمد : لعنت به
تو ادموند!
تکون بخور ،چرا وایسادی نگاه میکنی ؟!
ادموند مانند صاعقه زده ها به خود آمده و با دستپاچگی به کمک آرتور رفت .
دختر جوان را از روی زمین بلند کرد و روی دستانش نگه داشت .این چهره همان چهره معصوم و غرق به خون است ، شک نداشت که خودش است ،
خون از شکاف روی سر جایی نزدیک پیشانی اش جاری و روی چشمانش را پوشانده بود اما همین مقدار هم او را مطمئن می ساخت که اشتباه نمی کند.
تا زمان رسیدن اورژانس او را همانطور روی دستانش نگه داشته بود و آرتور سعی می کرد جلوی خونریزی را بگیرد .
در تمام این مدت ادموند کارهایش را از روی غریزه و غیرارادی انجام می داد مثل یک آدم آهنی، انگار عقلش زائل شده بود .
در نهایت ، گروه امداد پزشکی دختر جوان را به یکی از بیمارستان های نزدیک دانشگاه رسانده و آن دو هم او را
همراهی کردند تا از وضعیت سلامتی اش مطمئن شوند. در بیمارستان کالج دانشگاهی لندن یکی از پرستارها
از آن دو پرسید :
آقایون! اسم این دختر چیه؟ خانواده اش رو می شناسید؟ کسی هست که بتونیم از وضع این دختر مطلعش کنیم ؟
نکنه شما بهش حمله کردید؟!
آرتور جواب داد :نه! ما چیز زیادی
نمی دونیم، فقط مطمئنیم که از دانشجویان دانشگاه خودمونه.
درضمن مراقب صحبت کردنت باش خانوم پرستار! کدوم احمقیه که مرتکب خلاف بشه ، هم ناجی قربانیش باشه؟! شاید تو کیفش مدارک شناسایی داشته باشه ! بیشتر بگرد.
پرستار با حالت خاصی زیرچشمی نگاهی به آن ها انداخت و گفت...
#ادامه_دارد ...
@ahde_janan_mahdavi