eitaa logo
بنیاد مهدویت شاهرود 🌱
278 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1هزار ویدیو
161 فایل
💌 براے یارے ات آمـــادہ ایـمـ مهــــدی جـــان! بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج) 💚 ارتباط بامـــــا: @Bit_com اینستاگرام: https://instagram.com/mawa_shahrood?igshid=ljxxcw3nf7s6
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•🖋• {سَلامٌ‌عَلۍ‌قَلبِ‌زَينَبَ‌الصَّبور} . نوزاد گریه مۍکند در آغوش پدربزرگ آرام نشد؛ درآغوش پــدر آرام نشد؛ درآغوش مـادر هنوز گریه مۍکند همـــه نگرانند بہ هم نگاه مۍکنند... دربغل برادر بزرگترهم‌گریه‌اش‌تمام‌نشد مادر را در بغل گذاشت...آرام شد...حسین در گوش نوزاد حرفی زد...لبخند زد.... •🖤• ↳| @meysam_tammar_313|🌱
•🖋• {سَلامٌ‌عَلۍ‌قَلبِ‌زَينَبَ‌الصَّبور} . نوزاد گریه مۍکند در آغوش پدربزرگ آرام نشد؛ درآغوش پــدر آرام نشد؛ درآغوش مـادر هنوز گریه مۍکند همـــه نگرانند بہ هم نگاه مۍکنند... دربغل برادر بزرگترهم‌گریه‌اش‌تمام‌نشد مادر را در بغل گذاشت...آرام شد...حسین در گوش نوزاد حرفی زد...لبخند زد.... •🖤• ↳| @ahde_janan_mahdavi
•• . خواستگار آمد پدر فرمود : باید از دخترم بپرسم دختر پاسخ داد: چندشرط دارم....پدر فرمود: شرط‌هایت را بگو عزیز‌دلــم♥️ دختر بابغض شرط‌هــا را گفت؛ . . ام‌سلمــه‌واردخانه‌ۍتازه عروس می‌شود گوشه‌اۍ‌ نشسته زانوۍغم بغل‌گرفتہ‌ و اشڪ مۍریزد ام‌سلمــه نگران شد چیزۍ شده دخترم؟ از شوهرت راضی نیستی؟ نه مادرجان سه روز است را ندیدم... براۍ شده‌است ام‌سلمــه فرمود: میروم حسینت را بیاورم وارد خانــه شد؛ هم گریه مۍڪرد چرا گریه میکنی پسرم؟ روز است را ندیده‌ایم •🖤• ↳| @ahde_janan_mahdavi
•• خبر به دربار یزید لعنت‌الله رسید یزید گفت: بروید بہ همسرم بگویید دارند مۍآیند لقمه‌هاۍ نذرۍ‌ات را آماده ڪن... ڪاروان وارد شد شروع ڪردند لقمه‌ها را پخش‌ڪردن ناگهان به گوش هنده خورد ..... صدقه‌برماحرام‌است هنده با تعجب پرسید: این ڪاروان ڪیست؟ فرمودند: حرفت را بزن... هنده سوال ڪرد اهل ڪجایید؟! بی‌بی پاسخ دادند: مدینه.... هنده پرسید: ڪدام مدینه.... بی‌بی فرمودند: تا هنده شنید مدینةالنبی را ، ازمرڪب پیاده شد دوزانو جلوۍ عمه‌سادات نشست و سوال‌ڪرد در مدینه‌ بنی‌هاشم را میشناسید؟! حضرت فرمودند: بله ڪه میشناسم... درڪوچه بنی هاشم را میشناسید؟! بله ڪه میشناسم... خانم این‌ها صدقه نیست نذر است من کودک بودم مریض بودم پدرم مراخانه برد به من گرفتم و سالیانی خانه را ڪردم... خانم ... من هم بازۍایی به اسم داشتم شما زینب را میشناسید؟! بغض بی‌بی ترڪید💔 حق دارۍ را نشناسس هنده من هنده گریهڪکنان میگفت: زینبی ‌ڪه من میشناسم یڪ نشانہ داشت... ؟! اون زینبی ڪه میشناسم لحظه‌اۍ از نمیشد... بی‌بی اشاره ڪرد بہ روبَر سرۍ‌به‌نیزه‌بلند‌است‌در‌برابر خداکندڪه‌نباشد‌سر •🖤• ↳| @ahde_janan_mahdavi
•• [لحظه‌ۍوصال] عبدالله میفرماد: لحظه‌هاۍ آخر بی‌بی فرمودند: عبدالله بسترم رو جلوۍ بذار دیدم چیزۍ رو در آغوش دارد مۍبوسد گریه مۍڪند... . . چشمانش را گشود و براۍ آخرین بارْ بہ دورترین نقطه خیره شد. در این مدت حتی یڪ لحظه چهره از نظرش دور نمانده بود. آتش اشتیاق بیش از پیش شعله ڪشید و یاد برادرْ تمام وجودش را پُرڪرده بود. نزدیڪ بود. دوباره زده و ، چشمانش را به دریایۍ از غم مبدل ساخت. عمه‌جان‌زینب‌س پلڪ‌ها را روۍ هم گذاشت و زیر لب گفت: « » و به پیوست. •🖤• ↳| @ahde_janan_mahdavi
 ، گریز از لذت گرایى و مهار حس خود محورى و برترى جوئى و بازگشت از قبله دنیاگرایان به سمت و سوى قلب و قبله هستى است. خود سازى، محاسبه نفس، توبه و نیایش، نماز و تلاوت قرآن و استمداد از آستان قدس الهي از دیگر برکات‏ است. 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 کمپین👈 🏠🕌🏠🕌🏠🕌 ممنونم از شما عزیزان قبول باشه طاعاتتون و التماس دعای ویژه برای همه🙏😊 ✅ممنون دختر ناز که در این کمپین شرکت کردی🌹😍😍 @ahde_janan_mahdavi
بنیاد مهدویت شاهرود 🌱
#استوری #کار_جهادی_خودجوش 🌱😷🌱😷🌱😷🌱😷🌱 #سه_شنبه_های_مهدوی @seshanbehay_mahdavi
تنها یک نیــــــرو جهــــــادی💪 میتواند به خود جرات دهد.... و در دل خطر به داد مردم برسد... امروز خروش جهادگران را بنگر که با قدم در این مسیر گذاشتن و علاوه بر ضدعفونی محله🌱😷🌱 تلنگری بر دل هــــ💚ـــــا زدند...🤔 که ضدعفونی کردن دل😷🤒 تاثیری دو چندان بر روند زندگی دارد... 🌱😷🌱😷🌱 @seshanbehay_mahdavi👈💚 @ahde_janan_mahdavi👈💚