eitaa logo
میامی نیوز
4.4هزار دنبال‌کننده
18هزار عکس
3هزار ویدیو
143 فایل
اولین وجامع ترین پایگاه خبری شرق استان ✅ ارتباط با مدیرتبلیغات @dabirmayameynews ✅ فیلم ،خبرو گزارش @Khabarmayameynews @iman_noori69 @saeed66m 🔴ارتباط با مدیر @modirmayameynews صفحه اینستاگرام میامی نیوز https://www.instagram.com/mayameynews.ir_official
مشاهده در ایتا
دانلود
موج اگر موج است، باید ترک آرامش کند هرچه ساحل سنگدل‌تر بیشتر کوشش کند ساقیا جام مرا پیش از طلب لبریز کن شاه را عیب است گر درویش از او خواهش کند این سخن بر تارک تاج سلیمان حک شده است محترم‌تر می‌شود سلطان اگر بخشش کند زینت ظاهر کجا، حسن خدادادی کجا زشت‌رو زیبا نگردد هرچه آرایش کند عشق رهوار است اما بر زمین هم می‌زند رخش اهلی را، سوار نابلد سرکش کند آنکه در صلح است با خود، با جهان در جنگ نیست کاش می‌آموخت انسان با خودش سازش کند عشق زنجیر قوافی را ز دستم باز کرد می‌برم فرمان دل را تا چه فرمایش کند @mayameynews
شکایت از غم پاییز برگ ریز بس است مرا تبسم گل های روی میز بس است به آنچه یافته ام قانعم! چه کم چه زیاد اگر بس است همین چند خرده ریز بس است هیمشه قسمت فواره سرنگون شدن است تو نیز مثل من ای دوست برمخیز! بس است! به فکر پرچم تسلیم باش و نامهء صلح نه دوست مانده نه دشمن، دگر ستیز بس است به جای گوهر و یاقوت، سنگ در کف توست هر آنچه یافته ای را زمین بریز بس است @mayameynews
خون می خوریم در غم و حرفی نمی زنیم ما عاشق توایم همین است ماجرا 👤فاضل نظری @mayameynews
اما تو بگو «دوستی» ما به چه قیمت؟ امروز به این قیمت، فردا به چه قیمت؟ ای خیره به دلتنگی محبوس در این تنگ این حسرت دریاست تماشا به چه قیمت؟ یك عمر جدایی به هوای نفسی وصل گیرم كه جوان گشت زلیخا، به چه قیمت؟ از مضحكه ی دشمن تا سرزنش دوست تاوان تو را می‌دهم اما به چه قیمت؟ مقصود اگر از دیدن دنیا فقط این بود دیدیم، ولی دیدن دنیا به چه قیمت؟ ✍ @mayameynews
شعر بسیار زیبا از علیرضا خاکساری به مناسبت شهادت حضرت زهرا(س)تقدیم به نگاه شما🌹 ✅وقتی مرا در روضه دعوت میکند زهرا یعنی کریمانه کرامت میکند زهرا بیش از پدر ، مادر محبت میکند زهرا از نان شب خرج رعیت میکند زهرا تفسیر ناب آیه های هل اتی یعنی... لطف بدون منت و بی انتها یعنی... پیراهنش در دست خالی گدا یعنی ... شام زفافش هم عنایت میکند زهرا غم می زداید از دل سائل به یک لبخند با دست و دل بازی گدا را میکند خرسند یک روز نان سفره و یک روز گردن بند همواره لطف بی نهایت میکند زهرا هرکس مقیم خانه اش شد اهل ایمان شد مقداد شد میثم شد و عمار و سلمان شد از برکتش حتی یهودی هم مسلمان شد چادر نمازش هم هدایت میکند زهرا زهرا تر از زهرا ندارد عالم ایجاد  آیات قران از مقاماتش خبر میداد جانم به این عفت که نزد کور مادرزاد حجب و حجابش را رعایت میکند زهرا توحید دارد میچکد از سقف ایوانش.اعجاز بیرون میزند از مطبخ نانش زهرا که جای خود بگویم از کنیزانش ...فضه ش پیمبر گونه صحبت میکند زهرا چیزی نمیخواهد در این دنیا برای خود فیضی دهد همسایه را با ربنای خود پهلویش آزرده ست اما با خدای خود هرشب سر سجاده خلوت میکند زهرا یک عمر در کنج دلش یاد علی دارد تصمیم بر یاری و امداد علی دارد لحظه به لحظه بر لبش ناد علی دارد با ذکر مولایش عبادت میکند زهرا با اینکه خلقت را برای او بنا کردند از عالم هستی حسابش را جداکردند هر سیزده معصوم بر او اقتدا کردند پس بر امامان هم امامت میکند زهرا از خون که رنگین شد زمین دیگر زمان فهمید از شور و شوق فاطمیون بی گمان فهمید از حلقه ی دار "نمر" ها میتوان فهمید دارد که بر دلها حکومت میکند زهرا دنیا اسیر عشق پاکش بیشتر ایران محبوب زهرا میشود از هر نظر ایران دیروز در شهر نبی امروز در ایران سید علی ها را حمایت میکندزهرا یا قهر و آتش یا دگر تسلیم یعنی چه ؟ در پای طاغوت زمان تعظیم یعنی چه؟ در ریسمان ذلت و تحریم یعنی چه ؟ تفسیر صبر و استقامت میکند زهرا از هرم آتش صورت پروانه میسوزد در پیش چشم کودکان کاشانه میسوزد چون شمع ذره ذره مرد خانه میسوزد اما صبوری در مصیبت میکندزهرا وقتی که دل را میدهد در دست دلبر هم... در پای عهدش میگذارد تا ابد سر هم... با صاحب و مولای خود یکبار دیگر هم... بین در و دیوار بیعت میکندزهرا پا را که داخل میگذارد از در مسجد از ترس میلرزد به خود سرتاسر مسجد محو کلام آتشین اش منبر مسجد با خطبه ای غرا قیامت میکند زهرا بوی شهادت میرسد از لحن سوگندش "لبیک یا حیدر" نوشته روی سربندش جان علی را میخرد با جان فرزندش از هستی اش خرج ولایت میکند زهرا با صورت نیلی و با چشمان کم سویش با سینه ی آزرده و با زخم بازویش با لاله های بسترش با درد پهلویش از غربت مولا روایت میکند زهرا هرشب سراغ از مهبط مسمار میگیرد از پا می افتد , پهلویش هر بار میگیرد وقتی کمک از شانه ی دیوار میگیرد یعنی که به سختی حرکت میکند زهرا از تندی شلاق بی احساس بی دین نه از بی حیایی غلاف تیغ بدبین نه از چشم شور و پای شوم و دست سنگین نه از درد تنهایی شکایت میکند زهرا اشک مرا پای شب مهتاب بگذارید تابوت را در گوشه ی سرداب بگذارید نزد حسینم نیمه شبها آب بگذارید این روزها دارد وصیت میکند زهرا همچون پرستویی که بالش گشته آزرده مانند سرو سیلی از باد خزان خورده مثل گلی پرپر شبیه یاس پژمرده در عرش بابا را زیارت میکند زهرا  فردای محشر باز محشرمیشودقطعا مادر می اید دیدنی ترمیشودقطعا با لطف او یک طور دیگر میشود قطعا از ما گنهکاران شفاعت میکند زهرا خسران زده در کوله بارش در ندارد که در روز رستاخیز دست پر ندارد که هرچه بگوید فاطمه رد خور ندارد که نزد خدا از ما ضمانت میکند زهرا  هم سینه زن هم گریه کن هم روضه خوانش را هم چای ریز بی ریا و بی نشانش را تا دوستان دوستان دوستانش را با دست خود راهی جنت میکند زهرا شاعر : علیرضا خاکساری @mayameynews
چنان که از قفس هم دو یا کریم به هم از آن دو پنجره ما خیره می شدیم به هم به هم شبیه ، به هم مبتلا ، به هم محتاج چنان دو نیمه سیبی که هر دو نیم به هم من و توییم دو پژمرده گل میان کتاب من و توییم دو دلبسته از قدیم به هم شبیه یکدگریم و چقدر دلگیر است شبیه بودن گل های بی شمیم به هم من و تو رود شدیم و جدا شدیم از هم من و تو کوه شدیم و نمی رسیم به هم بیا شویم چو خاکستری رها در باد من و تو را برساند مگر نسیم به هم... @mayameynews
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست گاهی بهانه ای است که قربانی ات کنند @mayameynews
دوست دارد یا نمی‌خواهد مرا معلوم نیست عشق، بازی می‌کند با من چرا! معلوم نیست می‌کشم سر، هرچه می‌ریزد به جامم دستِ دوست کِی در این میخانه می‌افتم ز پا معلوم نیست برگ، دستِ شاخه را وقتی رها می‌کرد گفت: باد با خود می‌برد ما را، کجا؟ معلوم نیست یا نمی‌آید به چشمِ باغبان، پاییزِ ما یا زمستان و بهارِ کاج‌ها معلوم نیست با طبیبان، رنجِ ما را بازگو کردن خطاست جای زخمِ عشق بر دل‌های ما معلوم نیست.. @mayameynews
ما اهلی عشقیم چه بهتر که بمیریم جایی که در آن شرط حیات است توحش ای دل! من اگر راز نگه دار تو بودم این چشمه خشکیده نمی کرد تراوش من بی تو سرافکنده و دم سردم و دلخون ای عشق! سرت سبز و دمت گرم و دلت خوش @mayameynews
حافظ‌توخبرداری،ازعالَمِ‌شیدایی... یلدایِ‌فراق‌آمد؛رفتهَ‌است‌شکیبایی... برخیزوبخوان‌باما: «ای‌پادشه‌خوبان!دادازغمِ‌تنهایی... دل‌بی‌تو‌به‌جان‌آمد،‌وقت‌است‌که‌بازآیی...» فرارسیدن‌یلدای‌باستانی‌راخدمت‌شما تبریک‌وتهنیت‌ عرض‌مینماییم... "الّلهُــــــمَّ‌عَجِّــــــل‌لِوَلِیِّکَـــــ‌ الْفَـــــــــرَجْ" تعجیل‌درفرج‌آقاامام‌زمان‌‌صلوات ‌التماس‌دعا @mayameynews
گیسوانِ تو شبیه ‌است به شب؛ اما نه! شب كه اینقدر نباید به درازا بكشد.. @mayameynews
دستم برای خویش به جایی نمی‌رسد پایم به شاهراه رهایی نمی‌رسد هر بار اشک و آه به من حمله می‌کنند بغضم به مرز عقده‌گشایی نمی‌رسد از بس فقط صدای خودم را شنیده‌ام دیگر به گوش‌هام صدایی نمی‌رسد از آسمان به سمت زمین راه بسته است حتی به اهل عشق هوایی نمی‌رسد سدی‌ست بین آدمیان و فرشتگان از فرش سوی عرش دعایی نمی‌رسد دنیا همیشه در تب تکرار بوده است این داستان اگرچه به جایی نمی‌رسد 👤پوریا شیرانی @mayameynews
پرسیدی‌ام از عشق و جوابی نشنیدی بشنو! که سزاوارِ سکوت است سؤالت یک‌ بار به اصرارِ تو عاشق شدم ای دل! این‌بار اگر اصرار کنی، وای به حالت! @mayameynews
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما برای با تو بودن عمر خود را باختیم بد‌نبود ای‌دوست‌گاهی‌هم‌تودل‌می‌باختی... ✍️ @mayameynews
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مپرس شادی من حاصل کدام غم است که پشت پرده‌ی عالم هزار زیروبم است 👤فاضل نظری @mayameynews
عقل اگر می‌خواهد از درهای منطق بگذرد باید از خیر تماشای حقایق بگذرد آنچه آن را علم می‌دانند، اهل معرفت مثل نوری باید از دل‌های عاشق بگذرد طفل می‌گرید مگر می‌داند این دنیا کجاست؟ عمر چون با های های آمد به هق هق بگذرد هر بهاری باغبان راضی به تابستان شود باید از خون دل صدها شقایق بگذرد صبر بر دور جدایی نیست ممکن بی شراب همتی کن ساقیا! تا مثل سابق بگذرد از گناه مست اگر زاهد به کفر آمد چه غم از خطای اهل دل باشد که خالق بگذرد @mayameynews
https://eitaa.com/fazelenazari تا بپیوندد به دریا، کوه را تنها گذاشت رود رفت اما مسیر رفتنش را جا گذاشت هیچ وصلی بی جدایی نیست این را گفت و رود دیده گلگون کرد و سر بر دامن صحرا گذاشت هر که ویران کرد ویران شد در این آتش سرا هیزم اول پایه ی سوزاندن خود را گذاشت اعتبار سربلندی در فروتن بودن است چشمه شد فواره وقتی بر سر خود پا گذاشت موج راز سر به مهری را به دنیا گفت و رفت با صدف هایی که بین ساحل و دریا گذاشت . @mayameynews
به نسیمی همه راه به هم می ریزد کی دل سنگ تو را آه به هم می ریزد؟ سنگ در برکه می اندازم و می پندارم با همین سنگ زدن، ماه به هم می ریزد عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است گاه می ماند و ناگاه به هم می ریزد آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده ست دل به یک لحظه کوتاه به هم می ریزد آہ! یک روز همین آه تو را می گیرد گاه یک کوه به یک کاه به هم می ریزد @mayameynews
سفرمگوکه‌دل‌ازخود سفر نخواهد کرد اگر منم که دلم بی تو سر نخواهد کرد من و تو پنجره‌های قطار در سفریم سفر مرا به تو نزدیک‌تر نخواهد کرد ببر به بی‌هدفی دست بر کمان و ببین کجاست آنکه دلش را سپرنخواهدکرد خبرترین خبر روزگار بی‌خبری‌ست خوشا که مرگ کسی‌راخبرنخواهدکرد مرا‌به‌لفظ‌کهن عیب‌می‌کنند و‌ رواست که سینه‌سوخته‌از«می»حذرنخواهدکرد @mayameynews
(س) به زمین تا که رسیدی همه جا زیبا شد هرچه گل بود شکفت و دل باران وا شد هر فرشته به تو یک نام بهشتی می داد آسمان دید که مجموعه ی آن “زهرا” شد گفت آهسته که خورشید بتابد همه جا این چنین نام تو اعلام به یک دنیا شد رسمشان بود عرب ها که به گُل پشت کنند رحمت آمدنت مژده ی”اعطینا” شد یک شب آویخته شد چادرت از عرش خدا عطر رویایی آن قسمت مریم ها شد عشق هنگام نمازت به تماشا آمد “وندرین دایره، سرگشته ی پابرجا” شد روز میلاد شما بود و دلم خواست، غزل عرض تبریک قشنگی بشود، آیا شد شاعر:سیروس عبدی @mayameynews
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر چه آیینه به توصیف تو جان کند نشد آه...، تصویر تو هرگز به تو مانند نشد @mayameynews
یک سر موی تو می‌ارزد به زلف عالمی مصرعی کوتاه گاهی بهتر است از صد سخن @mayameynews
خبرم رسید امشب که نگار خواهی آمد سر من فدای راهی که سوار خواهی آمد به لبم رسیده جانم، تو بیا که مانم پس از آن که من نمانم، به چه کار خواهی آمد همه آهوان صحرا سر خود گرفته بر کف به امید آن که روزی به شکار خواهی آمد کششی که دارد نگذاردت بدینسان به گر نیایی، به خواهی آمد 📚 @mayameynews
در سرم نیست دگر غیر تو رویای کسی من که هرگز نشدم این همه شیدای کسی آنچنان در همه جای دل من جا شده ای که به غیر از تو نباشد دل من جای کسی همه دنیای مرا برده نگاهت نکند بشوی خیره بلرزد دل و دنیای کسی من تماشاگر تصویر توام ماه منیر این چنین هیچ نبودم به تماشای کسی پای تو هستم و پا پس نکشم از دل تو نگذارم به دلت باز شود پای کسی تو تمنای من و یار من و جان منی پس بمان تا که نمانم به تمنای کسی من بهشتم همه در دیدن خندیدن توست تا تو باشی نشوم خیره به لبهای کسی من سراپا همه یک جلوه ای از عشق تو عشق را جز تو ندیدم به سراپای کسی! شاعر: مجید احمدی @mayameynews
🔺زيباترين مشاجره تاریخ بخوانید و لذت ببرید👆👆 @mayameynews