﷽| #خاطره_شهدا
💢التمــــاس فـــــرمانــــــده!
✍خاطرهای خواندنی از
🥀سردارشهید سبزعلی خداداد✨
🌷ولادت: ۲ فروردین ۱۳۳۸ بابل
🌷شهادت: ۱۱ آذر ۱۳۶۵ ام الرصاص
🔖"تابستان ۶۳ فرماندهی گردان مسلم را در جنگل بیگلو بر عهده داشت. یه روز بچه های گردان را جمع کرد یه نظر به چپ و راست گردان انداخت و گفت:(میخوام کاری انجام بدم، اگر کسی از شما حرکتی کرد و دست از پا خطا کرد از گردان اخراجه...!!!)
بچه ها کپ کردند، یعنی میخواد چکار کنه، دل تو دل مون نبود. من تو صف اول ایستاده بودم بچه های دیگه همه توی صف. دست و پامون میلرزید؛ يک دفعه دیدم از سمت راست خودش شروع کرد نشست روی زمین و زانو زد.
صورت مبارکش رو روی پوتین و خاک پوتین بچه ها میمالید و التماس میکرد:(بچه ها دعا کنید من شهید بشم...) چندنفری را رد کرد رسید به من لرزش بدنم زیاد شد نمیدونستم باید چکار کنم گردان همه زدند زیر گریه...
چند نفری را رد کرد تا اینکه پیرمردی که بعدها به شهادت رسید به خودش اجازه داد اومد جلو.
فرمانده را بلند کرد، بغلش کرد، بوسه بارانش کرد. بچه ها هم بلندش کردند روی دوششون، بردنش توی چادر فرماندهی و همه بچه ها براش دعای شهادت کردند..."
✍به روایت همرزم شهید
#کنگره_شهدای_مازندران
#علویان_خط_شکن
#رسانه_مجازی_مازندران
🆔 @mazandaranirib
﷽| #خاطره_شهدا
💢آرزوی خلبــان شهیـد!!!
🥀امیر خلبان شهید حسین خلعتبرے✨ :)
«از شهرستان رامسر؛ شهادت ۱ فروردین۱۳۶۴»
🔖یکی از دوستان و همرزمان ایشان شهید شدند. می گفت فقط یک انگشت ایشان را پیدا کردیم. به او گفتم: «خلبان ها چه مرگ و شهادت بدی دارند، بعد از رفتن چیزی از آنها باقی نمی ماند.» شهید رو به من گفت:
«من دوست دارم وقتی می میرم بدن من به اندازه ی تعداد مردم وطنم تکه تکه شود و اصلا دوست ندارم که هیچ چیزی از من به شما برسد...»
✍راوی: خواهر شهید
#به_وقت_نماز 🌹
#نماز_اول_وقت
#خاطره_شهدا
#علویان_خط_شکن
#رسانه_مجازی_مازندران
🆔 @mazandaranirib
✍️فرازی از #وصیت_نامه
🥀 شهید محمد تقی خلیل پور مرزونی
🌷ولادت: ۱۳۴۰/۰۸/۰۵ شهرستان بابل
🌷شهادت: ۱۳۶۷/۰۵/۱۲ شلمچه
📩موقع تشییع جنازه ام بر تابوتم عکس
امام را بزنید و در کنارآن عکس مرا،
تا مردم بدانند که این حقیر پیرو
ولایت فقیه و مطیع امرامام بوده است.
خواهش من از همه شما این است که برقبرم گل نریزید، آخر انصاف نیست که بر نعش حسین (ع) نیزه ها باشد بر قبر من گل!
عکس مرا بر در و دیوارها نزنید؛ بگذارید
گمنام بمیرم تا فردا شرمسار یاران
گم گشته حسین (ع) نباشم.
#به_وقت_نماز 🌹
#نماز_اول_وقت 🌹
#خاطره_شهدا 🌹🇮🇷
#علویان_خط_شکن
#رسانه_مجازی_مازندران
🆔 @mazandaranirib
﷽| #خاطره_شهدا
💢حجـــــــابِ خواهــــــــر!!!
🥀سردار شهید یاسر غریاق زنـدی ✨ :)
«شهرستان کلاردشت؛ شهادت ۲۱ دی ۱۳۶۵»
🔖برای ثبت نام در کلاس پنجم؛
نیاز به عکس ۳ در ۴ داشتم.
داداش یاسر و همسرش زحمت کشیدند
و من را به عکاسی بردند.
در عکاسی روسری را مرتب کردم
و آماده عکس گرفتن شدم...،
ناگهان داداش یاسر مانع عکس گرفتن شد
و دستش را جلوی صورتم آورد!!!
طوری که از رفتارش تعجب کردم.
با کمی تأمل متوجه شدم که میخواهد
روسریام را درست کند؛
چون بخشی از موی سرم پیدا بود.
آن را پوشاند و حجابم را کامل کرد....
بعد از آن، طوری که عکاس نفهمد،
آرام زیر گوشم گفت: «حالا خوب شد☺️»
سپس به عکاس گفت:«لطفا عکس بگیرید.»
✍به روایت خواهر شهید
#به_وقت_نماز 🌹
#کنگره_شهدای_مازندران
#علویان_خط_شکن
✅ کنگره ملی شهدای مازندران
#رسانه_مجازی_مازندران
🆔 @mazandaranirib
﷽| #خاطره_شهدا
💢مـــرغ همسایــــه!!!
🥀شهید ادریس خزائـی ✨ :)
«شهرستان نوشهر؛ شهادت ۵ اسفند ۱۳۶۲»
🔖وقتى كه بچه بود از ديوار راست میرفت بالا،
مرغ و خروس همسايهها ازدستش درامان نبودند...
آخرين بارى كه مىخواست بره جبهه، تـا دم در بدرقه اش كردم.
چنـد قدمى رفته بود كه ايستاد و گفت:
«راستى مادر!
چند سال پيش، مرغ همسايه رو با تيركمون هدف گرفتم،
بيچاره! پاش شكست، میشه پول اون رو با صاحبش حساب كنى؟»
با تعجب برای آخرین بار نگاهش کردم و گفتم باشه...
✍به روایت مادر شهید
#به_وقت_نماز ❤️
#کنگره_شهدای_مازندران
#علویان_خط_شکن
✅ کنگره ملی شهدای مازندران
#رسانه_مجازی_مازندران
🆔 @mazandaranirib
﷽| #خاطره_شهدا
💢دغدغـه یـک ارتشــی!!!
🥀امیرسرلشکر مسعود منفرد نیاکے✨ :)
«از شهرستان آمل؛ شهادت ۶ مرداد ۱۳۶۴»
🔖همیشه کارتی در جیبش بود
که روی آن نوشته بود:
"اگر زمانی در حین #خدمت
جانم را از دست دادم و قرار شد که
#ارتش مرا به خاک بسپارد؛
هر کجا که برای ارتش راحت تر
و ارزان تر است، مرا خاک کند!"
#کنگره_شهدای_مازندران
#علویان_خط_شکن
✅ کنگره ملی شهدای مازندران
🆔 @mazandaranirib