eitaa logo
مذهــبـیـون
10.1هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
1هزار ویدیو
21 فایل
آقا جان! اگردیدم‌ونشناختم سلامٌ‌علیکم(: #اللّٰهم‌عجل‌لولیک‌الفرج • • _کپی؟! +مشکلی نداره ! ناشناس @Gomnam_newest تبلیغات‌ @tablighat_mazhabiyon
مشاهده در ایتا
دانلود
....امروز را چگونه گزراندیمـ.. .....به نام خدا ....بی او.!.. @mazhabi_yon
بدبختی یعنی اینک رئیس جمهور امریکا زودتر از رئیس جمهور ایران یه ترورشهیدفخری زاده واکنش نشون داده... 💔 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎@mazhabi_yon
مذهــبـیـون
✾͜͡💞 🔗 [ نـحوه‌یک‌نـمازخوشـمزه🍩 ] ☾🎁☽ قبل‌نماز،مسواک و عطر ‌بزن•🍋 حداقل‌یه‌رب‌قبل‌اذان،حاضر و آماده منتظر زنگ خدا [ اذان ] باش•😍 یه‌لباس‌خوب‌بپوش•😌 ☾🎈☽ موقع‌نمازخوندن‌حتما‌فقط به مهر‌نگاه‌کن•💕 سعی‌کن‌درسکوت‌مطلق‌وبا تمرکز بخونی• فکرکن‌آخرین‌نمازته، پس‌باحضورقلب‌بخون•♥️ هربار‌که‌نمازمیخونـی‌خیال‌کن‌که.. پشت‌سر یکی‌از ائمه‌میخونی•🥺 ☾🍰☽ سعی‌کن‌کلمات‌رو به‌زیباترین‌نحو و به‌آرامی‌اداکنی• تمرکزکن‌تا‌معنی‌نماز را حینِ‌خواندنـش متوجه‌‌بشی•🍬 ☾🥃☽ موقع‌ایستادن‌،مستحبـه‌که.. نگاهت‌روی‌مهر باشه‌فقط• موقع‌رکوع،به‌پاهامون‌‌نگاه‌کنیـم• موقع‌سجده‌‌،سمت‌زانو هامون‌نگاه‌کنیم• موقع‌تشهـد هم‌به‌دستامون‌..• ☾🦋☽ موقع‌سـجده‌،برای‌خانم‌ها‌مستحبه با زانو برن‌سجده• آقایون‌هم،با دست‌ها و بعد زانو‌..• ☾🌕☽ توی‌‌قنوتِ‌نماز دعای‌فرج‌و ذکـرِ : یادت‌نره! دعا برای‌پدرومادر و مسلمین‌ومسلمات یادت‌نره! بعدنمازهم‌،تسبیحات‌حضرت‌زهـرا و آیت‌الکرسـی‌برای‌سلامتی‌مولا یادت‌نره!🥰 والسلام‌علیکم‌و..😁 🌸🍃 🐚 【♥️ꦿ】
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😌 یه قسمتی از سوره 《یس》 تو قرآن هست که نوشته: •°•°• کل فی فلک •°•°• معنیش میشه: °•°•°همه چیز در گردشه°•°•° جالبیش اینجاست که اگه همینو بر عکس بخونی بازم میشه •°•°•°•کل فی فلک•°•°•°• خود آیه در گردشه🌀 @mazhabi_yon
‼️✋ کارتون‌ازجایی‌خراب‌شد که‌‌ ریش‌ و‌ چادر‌ شد ملاک مذهبی بودن...|:💔 @{..mazhabi_yon..}
[♥️] . مـومݩ‌باید‌هر‌روز‌برا‌خودش برݩامہ‌معنوے‌داشٺہ‌باشہ.. سعے‌ڪنیم‌برا‌خودموݩ‌ عادٺ‌هـایی آسمانے‌بسازیم:) . هرروز‌تݪاوت‌ زیارت عـاشورا‌ قرآن یہ‌ساعاتی ذڪر‌و‌دردودل‌با‌امـام‌زماݩ‌... ڪم‌‌سفارش‌نشده‌ها... . رفقا بیایـن‌‌ . .☻ :)🦋 . 🌿🌻 @mazhabi_yon
مذهــبـیـون
جوان گفت : امام‌زمانت‌را میشناسے؟ پیرمرد : بلہ میشناسم! جوان : پس سلامش کن:) پیرمـرد: السلام‌علیڪ‌یاصاحب‌الزمان جوان لبخندے زد و گفت : و علیکم السلام:)🦋 آخ خدا تورو به بھترینات! همچین‌روزے رو.. نصیبمون‌ڪن💔•• @mazhabi_yon
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸به روایت آقای "حمید شفیعی" 🔹صفحه ۱۴۰_۱۳۹ 🦋 ((تپّهٔ شهدا _مرز خطر)) یک شب که تازه از راه رسیده بود، دور هم جمع شدیم و به صحبت نشستیم. گفتیم: «! تو این همه می‌روی جلو، یک بار برای ما تعریف کن چه کار می کنی و چه اتّفاقی می افتد.» جمع خودمانی بود و محمّد حسین می توانست حرف بزند. لبخندی زد 😊 و گفت : «اتّفاقاً همین پریشب یک اتّفاق جالب افتاد. رفته بودم روی تپّهٔ شهدا و توی را می گشتم، که یک مرتبه مرا دیدند. من هم سریع فرار کردم. آن ها دنبالم افتادند. من تا جایی که می توانستم با سرعت از تپّه پایین آمدم. نرسیده به ، چشمم به شکاف کوچکی افتاد که گوشهٔ تپّه تراشیده شده بود. فوراً داخل آن شدم، جا برای نشستن نبود، به ناچار ایستادم. خیلی خسته بودم. 😞دائم چرتم می گرفت. چند بار در همان حالت خوابم برد، 😴 دوباره بیدار شدم. عراقی ها از تپّه پایین آمدند و شروع به جستجو کردند. اول فکر کردند که شاید توی میدان مین باشم، به خاطر همین آنجا را به رگبار بستند. حدود یکی دو ساعت کردند؛ بعد آمدند و پشت میدان مین را گشتند. من همان طور ایستاده مشغول ذکر گفتن بودم. 📿 همه جا را گشتند، امّا اصلاً متوجّه شکاف نشدند. من هم خوابم می برد و بیدار می شدم و ذکر می گفتم.» به محمّد حسین گفتم: «توی آن شرایط چطور خوابت می برد؟!» گفت: «اتّفاقاً بد نبود! چرتی زدم و خستگی ام هم بر طرف شد.» گفتم: «نترسیدی؟» با خنده 😄 گفت: «اصلاً خیلی با صفا بود. کیف کردم! جای تو هم خالی بود. 😉» گفتم: «خب! بعد چی شد؟» گفت : «هیچی! عراقی ها خوب که همه جا را گشتند و خسته شدند، ناامید و دست از پا درازتر توی سنگرهاشون رفتند. من هم سر و گوشی آب دادم و وقتی مطمئن شدم که دیگر خبری نیست از شکاف بیرون آمدم؛ میدان مین را رد کردم و به خطّ خودمان بر گشتم.» وقتی خاطره محمد حسین تمام شد، همهٔ بچّه ها نفس راحتی کشیدند. این اولین بار نبود که محمّد حسین در چنین شرایط خطرناکی گیر می افتاد. و او برای همه جا افتاده بود. شاید یکی از دلایلی که بچّه‌ها اصرار می کردند تا او از خاطراتش و از اتّفاقاتی که موقع شناسایی برایش افتاده بود، تعریف کند، همین شجاعت او بود. آن ها می دانستند او به خاطر روحیّه بالایی که دارد، همیشه تا مرز و گاهی حتّی آن سوی مرز خطر هم پیش می رود، و قطعاً خاطرات جالبی می تواند داشته باشد. 💠تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ