با‌قدی‌خم‌آمده‌.. خورشید‌محشر‌رو‌زمین..

مثل‌اشک‌فاطمه‌... آسمان‌لرزید‌تا‌اکبر‌بیوفتاد‌بر‌زمین...

نیزه‌بالا‌رفته‌است.. بگذریم‌‌ازاینکه‌پهلویش‌ به‌زهرا‌رفته‌است..💔

چهره‌ی‌اکبر‌در‌این‌هنگام‌ میریزد‌بهم...

راه‌را‌گم‌میکند...

آه‌از‌آن‌ساعت‌که‌اسب‌رام‌ میریزد‌بهم...

آقا‌علی‌اکبر‌‌با‌آه‌پدر‌‌رو‌صدامیزنن..

خیمه‌میریزه‌بهم..

امام‌حسین‌چند‌قدمی‌راه‌مونده‌بود‌تا‌ به‌علی‌اکبر‌برسه‌از‌اسب‌خودشو‌پایین ‌انداخت...

دید‌پاره‌ی‌تنش‌قابل‌تشخیص‌نیست‌..

از‌اینجا‌به‌بعد‌وصف‌سخنان‌امام‌رو‌ با‌پسرشون‌توصیف‌میکنیم..

پاشو‌علی‌اکبرم‌... قلب‌من‌آروم‌بگیره...

بابای‌پیرت‌پسرم.. اگه‌نباشی‌میمیره...

بدون‌من‌کجا‌میری‌بابا...؟!

باید‌بمونی‌عصای‌دست‌پدرت‌بشی..💔

میخوام‌بغلت‌کنم‌پسرم ولی‌میترسم‌تو‌رو‌بغل‌کنم‌‌.. اخه‌بدنت‌پسرم...

علی‌اکبرم‌نرو‌.. نمیشه‌باورم‌نرو‌..

گریه‌های‌رقیه‌رو‌میشه‌فراموش‌نکنی..؟!

پاشو‌اشکای‌‌باباتو‌ببین‌‌پسرم... ببین‌که‌بابات‌بعد‌تو‌جون‌نداره‌دیگه..💔😭

فکر‌نمیکردم‌‌صورتت‌بهم‌بریزه... دیدمتو‌گفتم‌شاید‌خودت‌نباشی...🥀

پسرم‌با‌دیدن‌پهلوت‌یاد‌ مادرم‌انداختی‌منو..💔

بابا‌پاشو‌ببین‌عمه‌با‌چشمای‌تار‌ اومده‌پیشت...

پاشو‌بیا‌ببین‌با‌شنیدن‌ خبر‌شهادتت‌خیمه‌ها‌ریخته‌بهم..

پاشو‌ببین‌مامانت‌چه‌حالی‌شده‌علی‌جان...

علی‌اکبرم‌نرو... باباتو‌با‌رفتنت‌پیر‌کردی‌‌پسرم...

"و‌لعنت‌الله‌علی‌قوم‌الظالمین"

حلال‌کنین‌کم‌و‌کاستی‌بود..✋🏼 این‌شبای‌آخر‌واقعا‌طاقت‌این‌نیست‌ که‌بشه‌روضه‌ی‌سنگین‌نوشت.. صدقه‌برای‌تسکین‌قلب‌امام‌زمان‌مون‌ از‌یاد‌نره...🌱 یا‌علی‌مدد

بسم‌الله‌الرحمن‌رحـیم...🌱

علی؛علیست‌چه‌اکبر،چه‌اصغرش‌،اصلاً زنام‌نامی‌توخوبترنیامده‌است . .! 🌱|@Mazhabi_yon

زبان‌به‌روضه‌چراواکنم‌همین‌کافیست: مبادشاهدجان‌دادن‌پسر،پدری...💔 🌱|@Mazhabi_yon