هدایت شده از |سبـزقـلم🌱|
6.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی که چشمم بر هلال ماه افتاد
یاد نگاه خستهات ناگاه افتاد
یاد همان مژگانِ گاهی سر به زیرت
یاد همان زیبای سیریناپذیرت
گاهی که لبها قفل و دندانها فشردهست
در کاسهی خیس نگاهم حرفها هست
این حلقهی اشکم که میبینی تو هستی
اینجا بمان، بر چشمهایم خوش نشستی
باید نگه دارم تو را با پلکهایم
بیش از خودم این اشکها را دوست دارم
با التماس آخرم با یادگارم
با گریه شاید بیشتر باشی کنارم ...
#نرگس_سادات_موسوی
هدایت شده از |سبـزقـلم🌱|
گاهی به جای چشم، قلم گریه میکند
سرشار از گلایه و غم گریه میکند
وقتی صدای روضه بپیچد به کوچهها
با "این چه شورش است" عَلَم گریه میکند
خیره به صحن و گنبد تو هر کبوتری
پر میزند میان حرم گریه میکند
هرکس به اربعین نرسد، از فراق تو
در خانهاش قدم به قدم گریه میکند
بیتی که خواست روضه بخواند نیامده
تنها نشسته کنج دلم گریه میکند
✍ #نرگس_سادات_موسوی
هدایت شده از |سبـزقـلم🌱|
گاهی به جای چشم، قلم گریه میکند
سرشار از گلایه و غم گریه میکند
وقتی صدای روضه بپیچد به کوچهها
با "این چه شورش است" عَلَم گریه میکند
خیره به صحن و گنبد تو هر کبوتری
پر میزند میان حرم گریه میکند
هرکس به اربعین نرسد، از فراق تو
در خانهاش قدم به قدم گریه میکند
بیتی که خواست روضه بخواند نیامده
تنها نشسته کنج دلم گریه میکند
✍ #نرگس_سادات_موسوی
هدایت شده از |سبـزقـلم🌱|
لکه های خون به جای قطره های آب
باز طفل بیگناه و قصه ی رباب ...
✍ #نرگس_سادات_موسوی