eitaa logo
Hanifa|حَنــیٓفــٰـا
696 دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
5.8هزار ویدیو
240 فایل
《﷽》 حَنــیٓفــٰـا~مسلمان‌واقعے‌🌿... کانالےازاجتماع‌پست‌هاےمذهبےوسیاسی😎🇮🇷 بخـــــون‌مومݧ📮•. @shorotema بیسیم‌بگوشــــیم📞!- https://harfeto.timefriend.net/17344238731677 وقف‌ٰحضرٺ‌یٓاس‌دڵبࢪ..🌼💛! کپےبادوصلواتヅ🌾•. آغازنوڪرے ‌۱٤۰۰/۱/۱٤🗓
مشاهده در ایتا
دانلود
﴿°•🌸 از کجـا آمدیـ؟🌸•°﴾ پسر جوون اومد به سمتم و گفت:(بفرمایید کیفتون). من: حالتون خوبه؟ چیزیتون نشد؟ پسره: نه خوبم چیزی نشده. من: ببخشید تو زحمت افتادین راستی صورتتون... مثل اینکه زخمی شدین. پسره: نه چیز مهمی نیست یه خراش کوچیکه... من: بزارید ببینم تو کیفم دستمال دارم. وای شرمنده دستمال ندارم😞 خونه مادر بزرگم همین نزدیکی هاست بیاید بریم یه آبی به دست و صورتتون بزنید لباس هاتون هم که خیلی خاکیه. پسره: نه خونه خودمون هم همین اطافه. حالا از من اصرار از اون انکار🙄 من: خونه مادربزرگ من انتهای این کوچه هست. پسره: مسیر منم همونطرفه. تا آخر کوچه رفتیم پسر سربه زیری بود همینطور کم حرف.... رسیدیم ته کوچه هر دو مون هم زمان به یه در اشاره کردیم و گفتیم خونه من اینجاست😳 من: ببخشید اینجا که خونه مادربزرگ منه🤔 پسره: خب اینجا خونه مادربزرگ منم هست. پس معلوم شد نسبت فامیلی داریم. زنگ آیفون رو زدم. مامان جون: کلارا جون اومدی عرفان هم که همراهته بیاید تو. از حرفای مامان جون فهمیدم که اسمشون عرفانه... ♕♕♕♕♕♕♕♕♕♕♕♕♕♕♕ 🌸دٌُخْٓتــْٰ چٌْـآٰدًُرٍْیـٌْ🌸 اصـکـیـ مـمـنـوعـ🚫