#حکایت روزه داری
در ماه رمضان چند جوان،پیرمردی را دیدند کـه دور از چشم مردم غذا میخورد.
بـه او گفتند:اي پیرمرد مگر روزه نیستی؟
پیرمرد گفت:چرا روزه ام،فقط آب و غذا میخورم.
جوانان خندیدند و گفتند:واقعا؟
پیرمرد گفت: بلی، دروغ نمیگویم، بـه کسی بد نگاه نمیکنم،کسی را مسخره نمیکنم
با کسی با دشنام سخن نمیگویم، کسی را آزرده نمیکنم چشم بـه مال کسی ندارم و…
ولی چون بیماری خاصی دارم متاسفانه نمیتوانم معده را هم روزه دارش کنم.
بعد پیرمرد بـه جوانان گفت: آیا شـما هم روزه هستید؟
یکی از جوانان در حالیکه سرش را از خجالت پایین انداخته بود بـه آرامی گفت: خیر ما
فقط غذا نمیخوریم!!!👌
┄┅═✧✺💠✺✧═┅┄
کانال شیخ محمدصادق پیمایی(شعائر)
https://eitaa.com/mazlumemoghtader
#حکایت روزه داری
برو و زودتر از افطار، افطار کن!
پیامبر صلی الله علیه وآله مردم را به روزه یک روز امر کرد و فرمود:« هیچ کس افطار نکند؛ تا به او اجازه دهم». مردم روزه گرفتند؛ تا این که شب شد؛
شخصی می آمد و می گفت: ای رسول خدا! روزه دارم؛ اجازه بده افطار کنم و پیامبر صلی الله علیه وآله به او اجازه می داد و مردم همچنان می آمدند و اجازه می گرفتند؛ تا این که مردی آمد و عرض کرد:
از خانواده ام دو دختر جوان روزه دارند و شرم دارند که خدمت شما بیایند؛ به آنها اجازه بده افطار کنند. پیامبر صلی الله علیه وآله از او روی برگرداند. او حرفش را دوباره تکرار کرد و پیامبر صلی الله علیه وآله روی برگرداند و بعد برای سوّمین بار، سخنش را تکرار کرد.🤔
پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: آنها روزه ندارند؛ چگونه روزه دار است کسی که امروز گوشت های مردم را خورده است؟!(کنایه از غیبت کردن)😳😱
برو و به آن دو دستور بده، اگر روزه اند، قی (استفراغ)کنند. 😱
مرد برگشت و به آنها خبر داد و از آنها خواست قی کنند. پس هر کدام لخته خونی قی کرد. مرد به محضر پیامبر صلی الله علیه وآله برگشت و جریان را به او خبر داد. پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «سوگند به خدایی که جان محمّد صلی الله علیه وآله در دست قدرت اوست! اگر لخته های خون در شکم آنها باقی می ماند، آتش (دوزخ) آنها را می خورد».
نراقی، جامع السعادات، ج 2، ص 313.
┄┅═✧✺💠✺✧═┅┄
کانال شیخ محمدصادق پیمایی(شعائر)
https://eitaa.com/mazlumemoghtader
#حکایت
✅ روزه قرضی و حلوای نسیه
مردی به نزد حلوافروشی رفت و گفت مقداری حلوای نسیه به من بده.
حلوافروش قدری حلوا برایش در کفه ترازو گذاشت و گفت امتحان کن ببین خوب است یا نه.
مرد گفت روزه هستم. باشد موقع افطار.
حلوا فروش گفت هنوز ۱۰ روز به ماه رمضان مانده؛ چطور است که حالا روزه گرفتهای.
مرد گفت قضای روزه پارسال است.
حلوافروش حلوایش را از کفه ترازو برداشت و گفت تو قرض خدا را به یک سال بعد میاندازی، قرض من را به این زودیها نخواهی داد. من به تو حلوا نمیدهم.😉👌
نتیجه اخلاقی:
به کسانی که روزه نمیگیرند و قرض خدا را نمیدهند اعتماد نکنید 😂😂😂
┄┅═✧✺💠✺✧═┅┄
https://eitaa.com/mazlumemoghtader
#حکایت
✅ اول ترک حرام
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
مفضل مى گوید در محضر امام صادق (علیه السلام) بودم، سخن از چگونگى اعمال به میان آمد.
من گفتم عمل من چه مقدار کم است؟
حضرت فرمود عمل کم با پرهیزکارى، بهتر از عمل بسیار بدون پرهیزکارى است.
گفتم عمل بسیار بدون پرهیزکارى چگونه مى شود؟
حضرت فرمود مانند عمل کسى که به مردم و همسایگانش نیکی و محبت مى کند و در خانه اش به روى مردم باز است، ولى هنگامى که در معرض کار حرام قرار مى گیرد از آن خوددارى نمى کند و مرتکب حرام و گناه مى شود.
بلى، این است نمونه عمل بدون تقوا؛ اما شخص دیگرى نیز هست که کارهاى نیک انجام نمى دهد، ولى اگر کار حرامى برایش پیش آمد خویشتندارى نموده و مرتکب کار حرام و گناه نمى گردد و البته که شخص دومى بهتر از اولى است.
📚 منبع: بحارالانوار، جلد ۷۰، صفحه ۱۰۴
┄┅═✧❁•💠•❁✧═┅┄
کانال شیخ محمدصادق پیمایی(شعائر)
https://eitaa.com/mazlumemoghtader
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🔸#حکایت
📝داستان آیت الله شفتی و سگ گرسنه
✍ یکی از علمای ربانی قرن دوازدهم مرحوم سید محمد باقر شفتی رشتی معروف به حجه الاسلام شفتی است که از مجتهدین برازنده و پرهیزکار بود
حجه السلام شفتی در ایام تحصیل خود در نجف و اصفهان به قدری فقیر بود که غالبا لباس او از زیادی وصله به رنگهای مختلف جلوه می کرد،.
گاهی ازشدت گرسنگی و ضعف غش می کرد، ولی فقر خود را کتمان می نمود و به کسی نمی گفت.
🔹روزی درمدرسه علمیه اصفهان، پول نماز وحشتی بین طلاب تقسیم می کردند، وجه مختصری از این ناحیه به او رسید، چون مدتی بود گوشت نخورده بود، به بازار رفت و با آن پول جگر گوسفندی را خرید و به مدرسه بازگشت، در مسیر راه ناگاه در کنار کوچه ای چشمش به سگی افتاد که بچه های او به روی سینه او افتاده و شیر می خوردند، ولی از سگ بیش از مشتی استخوان باقی نمانده بود و از ضعف، قدرت حرکت نداشت.
🔸حجه الاسلام به خود خطاب کرده و گفت:
اگر از روی انصاف داوری کنی، این سگ برای خوردن جگر از تو سزاوارتر است،
زیرا هم خودش و هم بچه هایش گرسنه اند، از این رو جگر را قطعه قطعه کرد و جلو آن سگ انداخت.
خود حجه السلام شفتی نقل می کند: وقتی که پاره های جگر را نزد سگ انداختم گویی او را طوری یافتم که سر به آسمان بلند کرد و صدائی نمود، من دریافتم که او درحق من دعا می کند.
🔹از این جریان چندان نگذشت که یکی از بزرگان، از زادگاه خودم شفت مبلغ دویست تومان برای من فرستاد و پیام داد که من راضی نیستم از عین این پول مصرف کنی، بلکه آن را نزد تاجری بگذار تا با آن تجارت کند و از سود تجارت، از او بگیر و مصرف کن.
من به همین سفارش عمل کردم، به قدری وضع مالی من خوب شد که از سود تجارتی آن پول، مبلغ هنگفتی بدستم آمد
🔸و با آن حدود هزار دکان و کاروانسرا خریدم و یک روستا را در اطراف محلمان بنام گروند به طور دربست خریداری نمودم، که اجاره کشاورزی آن هرسال نهصد خروار برنج می شد، دارای اهل و فرزندان شدم و قریب صد نفر از در خانه من نان می خوردند.
تمام این ثروت و مکنت بر اثر ترحمی بود که من به آن سگ گرسنه نمودم، و او را برخودم ترجیح دادم.
📚منبع: اقتباس ازکتاب صدویک حکایت
عباسعلی کامرانیان
📲https://eitaa.com/mazlumemoghtader
#حکایت
🔷داوری امام حسن (علیه السلام)
◀️عصر خلافت امام علی (علیه السلام) بود، قصابی را كه چاقوی خون آلود در دست داشت ، در خرابه ای دیدند و در كنار او جنازه خون آلود شخصی افتاده بود، قرائن نشان می داد كه كشنده او همین قصاب است ، او را دستگیر كرده و به حضور امام علی (علیه السلام) آوردند. امام علی (علیه السلام) به قصاب گفت : در مورد كشته شدن آن مرد، چه نظر داری ؟ قصاب گفت : من او را كشته ام .
💥امام بر اساس ظاهر جریان ، و اقرار قصاب ، دستور داد تا قصاب را ببرند و به عنوان قصاص ، اعدام كنند. در این حال كه ماءمورین ، او را به قتلگاه می بردند، قاتل حقیقی با شتاب به دنبال ماءمورین دوید و به آنها گفت : عجله نكنید و این قصاب را به حضور امام علی (علیه السلام) بازگردانید. ماءمورین او را به حضور علی (علیه السلام) باز گرداندند، قاتل حقیقی به حضور علی (علیه السلام) آمد و گفت : ای امیر مؤمنان ! سوگند به خدا، قاتل آن شخص این قصاب نیست ، بلكه او را من كشته ام .
♨️امام به قصاب فرمود: چه موجب شد كه تو اعتراف نمودی من او را كشته ام ؟ قصاب گفت : من در یك بن بستی قرار گرفتم كه غیر از این چاره ای نداشتم ، زیرا افرادی مانند این ماءمورین ، مرا كنار جنازه بخون آغشته با چاقوی خون آلود بدست دیدند، همه چیز بیانگر آن بود كه من او را كشته ام ، از كتك خوردن ترسیدم و اقرار نمودم كه من كشته ام .
🔆ولی حقیقت این است كه من گوسفندی را نزدیك آن خرابه كشتم ، سپس ادرار بر من فشار آورد، در همان حال كه چاقوی خون آلود در دستم بود، به آن خرابه برای تخلّی رفتم ، جنازه بخون آغشته آن مقتول را در آنجا دیدم ، در حالی كه دهشت زده شده بودم ، برخاستم ، در همین هنگام این گروه به سر رسیدند و مرا به عنوان قاتل دستگیر نمودند.
✅امیرمؤمنان علی (علیه السلام) فرمود: این قصاب و این شخص كه خود را قاتل معرفی می كند را به حضور امام حسن (علیه السلام) ببرید تا او قضاوت نماید. ماءمورین آنها را نزد امام حسن (علیه السلام) آوردند و جریان را به عرض رساندند.
💠 امام حسن (علیه السلام) فرمود: به امیر مؤمنان علی (علیه السلام) عرض كنید، اگر این مرد قاتل ، آن شخص را كشته است ، در عوض جان قصاب را حفظ نموده است ، و خداوند در قرآن می فرماید: و من احیاها فكانّما احیا الناس جمیعا.
و هر كس انسانی را از مرگ نجات دهد، چنان است كه گوئی همه مردم را نجات بخشیده است (مائده 32). آنگاه هم قاتل و هم آن قصاب را آزاد نمود، و دیه مقتول را از بیت المال به ورثه او عطا فرمود. به این ترتیب ، ارفاق و تشویق اسلام شامل حال آن قاتل شد كه مردانگی كرد و موجب نجات یك نفر بی گناه گردید، و با این كار جوانمردانه اش ، تا حدود زیادی گناه خود را جبران نمود.
🏴 https://eitaa.com/mazlumemoghtader
#حکایت
🔷 تولد فرزندی خوش عاقبت به دعای امام حسن علیه السلام
🔰امام حسن (علیه السلام) چندین بار از مدینه پیاده به مكه برای انجام حج رفت در یكی از این سفرها كه از مدینه به سوی مكه راه افتاد، پاهایش بر اثر پیاده روی روی ریگهای خشك و سوزان ، ورم كرد. شخصی به آن حضرت عرض كرد: آقا اگر كمی سوار می شدید، پاهایتان بهتر می شد. امام فرمود: خیر وقتی به منزلگاه بعدی رسیدیم ، مرد سیاه چهره روغن فروشی پیدا می شود كه فلان روغن را دارد آن را برایم بخر، به پاهایم می مالم خوب می شود.
🔰عده ای عرض كردند: پدران و مادرانمان بفدایت در پیش منزلی سراغ نداریم كه در آنجا روغن بفروشند. امام به راه خود ادامه داد، چند ساعتی نگذشته بود كه همان مرد روغن فروش پیدا شد، امام فرمود: نزد او بروید و روغن را خریداری كنید نزد او رفتند و روغن خواستند، او گفت : برای چه كسی می خواهید؟ گفتند برای امام حسن (علیه السلام). روغن فروش گفت : مرا نزد آن حضرت ببرید وقتی كه او را به حضور امام حسن (علیه السلام) بردند به امام عرض كرد: من نمی دانستم روغن را برای شما می خواهند و من حاجتی به تو دارم و آن اینكه دعا كن خداوند فرزند نیكوكار و پرهیزكاری به من بدهد، من وقتی از وطن بیرون آمدم همسرم نزدیك زایمانش بود.
💠امام حسن (علیه السلام) فرمود: خداوند پسر سالمی كه پیرو ما است به تو خواهد داد. وقتی روغن فروش به منزلش رفت ، دید خداوند پسر سالمی به او داده است . همان پسر وقتی بزرگ شد به سید حمیری معروف گردیده و از شیعیان راستین و شاعران آزاده بود كه در هر فرصتی از امامان اهلبیت (علیهم السلام دفاع و حمایت می نمود، و فضائل علی (علیه السلام) را به قصیده در آورده بود و می خواند و هنگام مرگ علی (علیه السلام) ببالینش آمد.
✅نام او اسماعیل بن محمد بود و امام صادق (علیه السلام) به او فرمود: مادرت تو را سید نامید و این نام زیبنده تو است زیرا تو سید شاعران هستی . روزی اشعاری درباره مصائب امام حسین (علیه السلام) در حضور امام صادق (علیه السلام) خواند، قطرات اشك از دیدگان امام سرازیر شد و صدای گریه از منزل آن حضرت برخاست ، سرانجام امام (علیه السلام) امر به خودداری كرد.
🏴 https://eitaa.com/mazlumemoghtader
#حکایت
✅نتیجه دفاع نکردن از حق معصومین علیهمالسلام!!
یکی از دوستان أمیرالمؤمنین❤️ عليه السلام را عقرب نیش زد و سریعا نزد أمیرالمؤمنین❤️ عليه السلام آمد...
حضرت به او فرمود:
بر اثر این نیش نمی میری برو، او رفت و پس از مدتی آمد و عرض کرد: یا أمیرالمؤمنین بر اثر آن نیش عقرب دو ماه زجر کشیدم، حضرت به او فرمود: میدانی آن عقرب چرا تو را نیش زد؟
عرض کرد خیر، حضرت فرمودند:
چون یک بار در حضور تو سلمان را به خاطر دوستی ما مسخره کردند و تو هیچ نگفتی و از سلمان دفاع نکردی، این نیش عقرب بخاطر آن است.
🌺دفاع از دین و اعتقادات و جبهه حق امری واجب و انکارناپذیر است.
📗 مستدرک الوسائل، ج 12، ص 336
┄┅═✧❁•💠•❁✧═┅┄
کانال شیخ محمدصادق پیمایی(شعائر)
https://eitaa.com/mazlumemoghtader
#حکایت
ﻓﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ ﻫﻢ ﺍﺗﺎﻕ ﺷﺪ ﻭ ﻗﺮﺍﺭ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺗﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﺑﺎ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﮐﻨﻨﺪ. ﺩﺭﺏ ﯾﺨﭽﺎﻝ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺳﺒﺪﯼ ﮔﯿﻼﺱ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﺨﻮﺭﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺩﻗﺎﯾﻘﯽ:
ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ: ﻣﮕﺮ ﺷﺮﻁ ﻧﮑﺮﺩﯾﻢ ﺍﺯ ﮔﯿﻼﺱ ﻫﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺳﺒﺪ،ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ؟
ﺑﯿﻨﺎ: ﺁﺭﯼ
ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ: ﭘﺲ ﺗﻮ ﺑﺎ ﭼﻪ ﻋﺬﺭﯼ ﺳﻪ ﺗﺎ ﺳﻪ ﺗﺎ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﯼ؟
ﺑﯿﻨﺎ: ﺗﻮ ﺣﻘﯿﻘﺘﺎ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎﯾﯽ؟!
ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ: ﺑﻠﻪ ﻣﻦ ﻣﺎﺩﺭﺯﺍﺩ ﮐﻮﺭ ﻫﺴﺘﻢ !
ﺑﯿﻨﺎ: پس ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻓﻬﻤﯿﺪﯼ ﻣﻦ ﺳﻪ ﺗﺎ ﺳﻪ ﺗﺎ ﻣﯿﺨﻮﺭﻡ؟
ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ: ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﻬﺖ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺩﻭﺗﺎ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﻭ ﺗﻮ ﻫﯿﭻ ﺍﻋﺘﺮﺍﺿﯽ ﻧﻤﯿﮑﻨﯽ.
آری ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻓﺴﺎﺩ ﻭ ﺑﯽ ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ ﻣﯽ ﺍﯾﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﻓﺎﺳﺪ نباشند
و این حکایت کسانی است در کره ماه و مریخ! که در اثر نفوذ، بعضا افرادی در سمتهایی بعنوان منادی قانونمداری یا جلوگیری از فساد گماشته میشوند که خود قبلا اهل تخلفات بودهاند و بنابر مصالحی! امروز توفیق پرونده سازی برای دیگران را پیدا کردهاند و بدجور ناجوانمردانه از هیچگونه مته روی خشخاش گذاشتن در حق افراد سالم و آبرومند فروگذار نیستند ولی چون متخلف بزرگتری او را بکار گماشته است باهم کنار آمده اند!!
وَ اِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبُّکُمْ....
┄┅═✧❁•💠•❁✧═┅┄
کانال شیخ محمدصادق پیمایی(شعائر)
https://eitaa.com/mazlumemoghtader
#با_قرآن_کریم
⛔️مو را از ماست دیگران بکشیم یا نه؟!
حساب دیگران را حسابی برسیم یانه؟!
حسابشان را کف دستشان بگذاریم یا نه؟!
💠 خداوند در وصف عده ای مىفرمايد: " أُولٰئِكَ لَهُمْ #سُوءُ_اَلْحِسٰابِ وَ مَأْوٰاهُمْ جَهَنَّمُ "
" سُوءُ اَلْحِسٰابِ" آن حسابى است كه ناراحت كننده است و مايه مسرت نيست
از آيات قرآن به خوبى استفاده مىشود كه مردم در قيامت به #دو_گروه تقسيم مىشوند:
🔰 گروه اول كه خداوند حساب آنها را به آسانى و سهولت رسيدگى مىكند و هيچگونه سختگيرى در موردشان نخواهد كرد:
فَأَمّٰا مَنْ أُوتِيَ كِتٰابَهُ بِيَمِينِهِ فَسَوْفَ يُحٰاسَبُ حِسٰاباً يَسِيراً (سوره انشقاق - 8)
🔰 گروه دوم كسانى هستند كه با "شدت" به حساب آنها رسيدگى مىشود و ذره و مثقال آن مورد دقت قرار مىگيرد چنان كه در باره بعضى از بلاد كه مردم آن سركش و گنهكار بودند مىفرمايد:
فَحٰاسَبْنٰاهٰا حِسٰاباً شَدِيداً وَ عَذَّبْنٰاهٰا عَذٰاباً نُكْراً (طلاق - 8)
و ياهمانطور که در آيه اول بحث كه تعبير به "سوء الحساب" شده، به خاطر آن است كه : عدهاى در زندگى دنيا و رسيدگى به حساب ديگران فوق العاده سختگيرند و به اصطلاح مو را از ماست مىكشند، سعى دارند حق خود را تا آخرين دينار به هر قيمتى شده بگيرند، و به هنگامى كه خطايى از ديگرى سر زده، تا آخرين حد ممكن او را مجازات كنند، اينها كسانى هستند كه در زندگى كمترين گذشت، حتى در مورد زن و فرزند و برادر و دوستان ندارند، و از آنجا كه زندگى جهان ديگر بازتاب و انعكاس از زندگى اين جهان است، خداوند نيز در حساب آنها چنان سختگيرى مىكند كه بايد در برابر هر كارى كه كردهاند جوابگو باشند بىآنكه كمترين گذشتى درباره آنها شود.
اما به عكس كسانى هستند آسانگير و پر گذشت و بزرگوار، مخصوصا به هنگامى كه در برابر دوست و آشنا و يا كسانى كه بر آنها حق دارند و يا افراد ضعيف قرار مىگيرند، آن قدر بزرگوارند كه سعى مىكنند در بسيارى از موارد خود را به تغافل زنند و گناهان بعضى را ناديده بگيرند، البته گناهانى كه نسبت به آنها جنبه #شخصى دارد، خداوند در مورد اين گونه اشخاص آسان مىگيرد و آنها را مشمول عفو بىپايان و رحمت وسيع خود قرار مىدهد، و با حساب يسير و آسان آنها را محاسبه مىكند و اين درسى است بزرگ براى همه انسانها مخصوصا كسانى كه مصدر كارى هستند و با گروه زيادى سر و كار دارند.
#حکایت
از امام صادق ع نقل شده كه امام به يكى از ياران خود فرمود: چرا فلان كس از تو شكايت دارد؟
عرض كرد: شكايتش به خاطر اين است كه من حقم را تا آخر از او گرفتم!
هنگامى كه امام اين سخن را شنيد به حالت غضبناك نشست، سپس فرمود: كانك اذ استقصيت حقك لم تسئ ا رأيت ما حكى اللّٰه عز و جل: وَ يَخٰافُونَ سُوءَ اَلْحِسٰابِ ، ا تراهم يخافون اللّٰه ان يجور عليهم لا و اللّٰه ما خافوا الا الاستقصاء فسماه اللّٰه عز و جل سوء الحساب فمن استقصى فقد اسائه:
"گويا گمان مىكنى اگر تا آخرين مرحله حقت را بگيرى بدى نكردى، اين چنين نيست، آيا سخن خدا را نديدهاى كه مىفرمايد: وَ يَخٰافُونَ سُوءَ اَلْحِسٰابِ (بدكاران از بدى حساب مىترسند)
آيا تو فكر مىكنى كه آنها از اين مىترسند كه خدا بر آنها ستم كند؟ نه به خدا سوگند، آنها از اين مىترسند كه خدا حساب آنها را دقيقا و تا آخرين مرحله برسد، خداوند نام اين را سوء حساب نهاده است و بنابراين هر كسى زياد دقت و سختگيرى در كشيدن حساب بكند بد حسابى كرده است" .
بعضى ديگر گفتهاند كه منظور از" سوء الحساب "آنست كه محاسبه آنها توام با سرزنش و توبيخ و مانند آن است، كه علاوه بر وحشت از اصل حساب آنها را رنج مىدهد.
بعضى ديگر نيز گفتهاند منظور از" سوء الحساب "،سوء الجزاء است، اين يعنى پاداش بدى براى آنهاست، اين درست به آن ميماند كه مىگوئيم فلان كس حسابش پاك است و يا فلان كس حسابش تيره و تاريك است، يعنى نتيجه حساب آنها خوب يا بد است، و يا اينكه مىگوئيم" حساب فلان كس را كف دست او بگذار!"، يعنى بر طبق كارش مجازاتش كن.
┄┅═✧❁•💠•❁✧═┅┄
کانال شیخ محمدصادق پیمایی(شعائر)
https://eitaa.com/mazlumemoghtader
#با_قرآن_کریم
✅ کنترل نفسانیات و دلخواه ها و مدیریت بهره مندی ها از دنیا و لذایذ آن
💠 وَيَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكُمْ فِي حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا وَاسْتَمْتَعْتُمْ بِهَا فَالْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَبِمَا كُنْتُمْ تَفْسُقُونَ ۲۰/ احقاف
♨️ترجمه:
و روزی که کافران را بر آتش عرضه کنند [به آنان گویند:] نعمت های پاکیزه خود را [که می توانست وسیله آبادی آخرتتان باشد] در زندگی دنیایتان مصرف کردید و [همانجا] از آن برخوردار شدید؛ بنابراین امروز به سبب اینکه به ناحق در زمین تکبّر می ورزیدید و در برابر اینکه همواره نافرمانی می کردید با عذاب خفّت بار کیفر می یابید.
💢شرح و تفسیر و توضیح
🔥اين عرضه داشتن کافران به جهنم یعنی برداشتن مانع و حجاب بین آنان وجهنم که خود يك نوع عذاب دردناك و هولناك است كه دوزخيان قبل از ورود در آتش تمام قسمتهاى جهنم را از بيرون با چشم خود مىبينند و سرنوشت شوم خويش را مشاهده مىكنند و زجر مىكشند.
⛔️ استفاده از نعمت ها و طيّبات براى انسان حلال است، «أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ» ليكن مصرف آنها در راه هوس ها، خسارت است. «أَذْهَبْتُمْ طَيِّباتِكُمْ»
⚠️مسلما تمتع از مواهب الهى در اين جهان كار نكوهيدهاى نيست، بلکه آنچه نكوهيده است غرق شدن در لذات مادى و فراموش كردن ياد خدا و قيامت، يا بهرهگيرى گناه آلود و بىقيد و شرط از اين لذات و غصب حقوق ديگران در اين رابطه است.
قابل توجه اينكه اين تعبير تنها در اين آيه از قرآن مجيد ديده مىشود، اشاره به اين است كه گاه انسان از لذات دنيا چشم مىپوشد، يا جز به مقدار لازم براى نيرو گرفتن در كارهاى الهى از آنها بهره نمىگيرد، در اين صورت گويى اين طيبات را ذخيره براى آخرتش كرده است. ولى بسيار مىشود كه همچون چهارپايان، بدون قيد و شرط از آنها بهره مىگيرد و همه را به نابودى مىكشاند، و نه تنها چيزى براى آخرت ذخيره نمىكند بلكه كولهبارى از گناه نيز براى خود فراهم مىسازد، قرآن در باره اين گروه مىگويد: أَذْهَبْتُمْ طَيِّبٰاتِكُمْ فِي حَيٰاتِكُمُ اَلدُّنْيٰا .
#حکایت اول
🔰 امير مؤمنان على ع تمايل به خوراكى از جگر بريان با نان نرم داشت، يك سال گذشت و به اين خواست خود ترتيب اثر نداد، روزى به امام حسن ع دستور تهيه آن را داد در حالى كه حضرت صائم بود، خوراك براى افطار آماده شد، هنگامى كه مىخواست افطار فرمايد سائلى بر در خانه آمد، امام ع فرمود: اين غذا را به سائل ده مبادا هنگامى كه نامه اعمال ما فرداى قيامت خوانده مىشود به ما بگويند: أَذْهَبْتُمْ طَيِّبٰاتِكُمْ فِي حَيٰاتِكُمُ اَلدُّنْيٰا وَ اِسْتَمْتَعْتُمْ بِهٰا :" شما طيبات خود را در دنيا گرفتيد و به آن متمتع شديد" .
در جای دیگر میفرماید؛
وَالَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَيَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَامُ وَالنَّارُ مَثْوًى لَهُمْ ۱۲/ محمد
کافران همواره سرگرم بهره گیری از [کالا و لذت های زودگذر] دنیایند و می خورند، همان گونه که چهارپایان می خورند و جایگاهشان آتش است.
کمن زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ ۱۴/محمد
کسانی هستند که عمل زشتشان برای آنان آراسته شده و از هواهای نفسانی خود پیروی کرده اند؟
لذا بعد از بیان احوالات اهل هوس در این آیات سوره محمد در آیات بعدی ۱۵ و ۱۶ به نتایج اخروی زیبا کنترل خواسته ها و امیال توسط اهل تقوا میپردازد
#حکایت دوم
🔰 احنفبنقیس گوید: بر معاویه وارد شدم. به حدّی از غذاهای شیرین و ترش برایم آورد که مایهی تعجّب فراوان من شد. سپس نوعی غذا برایم آورد که برایم ناآشنا بود. از او پرسیدم: «این چیست»؟ پاسخ داد: «رودهی مرغابی است که آن را با مغز حیوان پر کردهاند و با روغن پستهی سرخ شده و شکر سفید بر روی آن ریخته شده است». دراینهنگام من شروع به گریه کردم. معاویه پرسید: «چرا گریه میکنی»؟ گفتم: «به یاد علیّبنابیطالب (علیه السلام) افتادم. روزی نزد او بودم که وقت افطار فرا رسید. از من خواست تا نزد ایشان بمانم. سپس کیسهای مهر شده آورد. گفتم: «این چیست»؟ پاسخ داد: «قاووت جو»! گفتم: «آیا بیم آن داشتی از آن استفاده کنند یا بخل ورزیدی»؟ امام فرمود: «نه! بلکه ترسیدم که حسن و حسین (علیها السلام) آن را با روغن بیامیزند. پرسیدم:»آیا این کار حرام است»؟ پاسخ داد: «خیر! بلکه باید ائمّهی حق (علیهم السلام)، مانند مردم فقیر زندگی کنند تا فقر بر نیازمندان چیره نشود». دراینهنگام معاویه گفت: «از کسی یاد کردی که فضایلش غیر قابل انکار است».
تلخیصی برگرفته تفاسیر نمونه، المیزان و البرهان فی تفسیر القران با اضافات
┄┅═✧❁•💠•❁✧═┅┄
کانال شیخ محمدصادق پیمایی(شعائر)
https://eitaa.com/mazlumemoghtader
#با_قران_کریم
سوره قصص
#دست برتر اراده خداوند متعال
#حکایت موسی و فرعون
علامه طباطبایی هدف اصلی سوره قصص را بیان وعده پیروزی مؤمنانی دانسته که قبل از هجرت به مدینه در مکه گروه کوچکی بودند و در سختترین شرایط به سر میبردند و اینکه خداوند بر آنان منت نهاده با پیروزی بر فراعنه زمان، در زمین مُکنت و قدرتشان میدهد؛ به همین منظور به نقل داستان موسی از ولادت تا پیروزی بر فرعون میپردازد.
بیان داستان نابودی فرعون و قارون در برابر موسی در این سوره، روشن کننده این نکته برای مسلمانان است که امثال ثروتمندان مکه و قدرتمندان مشرک هیچیک توانایی مقابله با اراده خدا مبنی بر پیروزی مستضعفان را ندارند.
┄┅═✧❁•💠•❁✧═┅┄
کانال شیخ محمدصادق پیمایی(شعائر)
https://eitaa.com/mazlumemoghtader