eitaa logo
باران
2.3هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
875 ویدیو
11 فایل
برای ارتباط با ادمین کانال به آیدی زیر پیام دهید دکتر ستارزاده روانشناس @mbaran53
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
: من را دوست دارم زیرا قافله سالارم زینب سلام الله علیهاست. من زنم؛ زندگی‌ام عباس و آزادگی‌ام حسین علیه السلام... 🌐 به باران بپیوندید👇 💐🌺🌸 @mbaran27🌺
🔴 * فقط ترس از صحبت کردن در جمع و خجالتی بودن نیست بلکه شامل این علائم نیز می‌شود ✨ دائما این حس را دارید که همه به شما نگاه می‌کنند یا شما (و حتی طرز رفتارتان) را قضاوت میکنند. 💥 خود واقعی‌تان را پنهان میکنید و فقط بخش‌هایی از وجود خودتان را نشان می‌دهید که باور دارید پذیرفته میشوند. 🔸چیزهایی که میخواهید بگویید را به دفعات در ذهنتان مرور میکنید. 🔸 از این میترسید که اگر «رها رفتار کنید»، کار خجالت آوری انجام می‌دهید. 💥 با چیزهایی که دیگران می‌گویند یا می‌خواهند، کنار می‌آیید حتی وقتی چنین چیزهایی را نمی‌پسندید. 💥 گاهی اوقات پیامها را برای چندین روز نخوانده یا بدون پاسخ می گذارید. 🔸 کارهایی را که مدتها قبل در یک صحنه انجام داده اید در ذهنتان مرور می‌کنید و خودتان را بابت کوچکترین اشتباهاتی که مرتکب شده اید، شرمنده می‌کنید.* 🌐 به باران بپیوندید👇 💐🌺🌸 @mbaran27🌺
محققان بلژیکی اعلام کردند که غم در میان ۲۷ نوع احساس بشر، بیشتر از همه طول می‌کشد. غم با ۱۲۰ ساعت ماندگارترین حس است، اما شادی فقط ۳۶ ساعت عمر دارد. روزگارتان همیشه بی غم و اندوه 🌐 به باران بپیوندید👇 💐🌺🌸 @mbaran27🌺
اگر نتوانی خودت را درک کنی، اگر نتوانی خودت را دوست داشته باشی، چطور می‌توانی شخص دیگری را دوست داشته باشی و چطور می‌توانی اجازه دهی شخص دیگری تو را دوست داشته باشد؟ 🌐 به باران بپیوندید👇 💐🌺🌸 @mbaran27🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عزاداری بانوان در لندن را ببینید... همه چادری و محجبه و در شاءن مجلس عزای ابی‌عبدالله الحسین علیه السلام اونوقت اینجا یه عده می‌خوان مجلس عزای سیدالشهدا رو هم به گند بکشن (ع) 🌐 به باران بپیوندید👇 💐🌺🌸 @mbaran27🌺
شکست‌ها و نگرانی‌هایت را رها کن خاطراتت را نمی‌گویم دور بریز، اما قاب‌شان نکن به دیوار دلت… در جاده زندگی نگاهت که به عقب باشد زمین می‌خوری… زخم بر می‌داری… و درد می‌کشی… 🌐 به باران بپیوندید👇 💐🌺🌸 @mbaran27🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راز موفقیت یک مادر در تربیت فرزندان 🌐 به باران بپیوندید👇 💐🌺🌸 @mbaran27🌺
8.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زندگی خوب ؛ در دو جمله خلاصه میشود : لذت بردن از روزهای خوب صبر کردن در روزهای بد 🌐 به باران بپیوندید👇 💐🌺🌸 @mbaran27🌺
8.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩 زیباترین دسته روی متعلق است به قایق سواری روز تاسوعای شیعیان کشمیر بر روی دریاچه دال سرینگر (ع) 🌐 به باران بپیوندید👇 💐🌺🌸 @mbaran27🌺
🌼 گویند سلام طلائی ترین کلید برای صعود به تالار آشنایی هاست پس صمیمی ترین سلام تقدیم شما باد 🌸 عرض خدا قوت خدمت همه عزیزان از امشب داستان آموزنده ویشکا جهت مطالعه شما عزیزان در کانال قرار داده خواهد شد 💐🌺🌸 @mbaran27🌺
شناسنامه کتاب نام کتاب :ویشکا 1 نام مولف :مائده افشاری وارد خانه شدم در را که باز کردم از پله ها بالا رفتم مامان با صداےبلندے گفت : آمدے سلام بیا داخل آشپزخانه دوباره چند پله ای که رفته بودم را برگشتم به سمت آشپزخانه رفتم مامان مشغول پخت پای سیب بود🥧 بوی خیلی خوبی توی آشپزخانه پیچید بود ویشکا شب باید بریم مهمانی استراحت کن و یک لباس خیلی زیبا آماده کرد ویشکا با بی حوصلگی به مامان نگاه کرد کجا دوباره باید بریم ؟ شب عمه روژین مهمانے گرفته شایان تاره از فرانسه برگشته مے هم جمع ڪنه ڪلے دختر توے جمع هستند ڪه عاشق شایان هستند، تو هم بیا خودے نشون بده بلاخره هر چے باشه پسر عمه ات أه مامان خسته شدم از این همه مهمانےهاے مسخره همش رقص ، شراب ،آهنگ دیگر حالم بهم مے خورد من امشب نمیام😱 یعنے چے نمیام؟ این شب خیلے مهمے هست! مامان حوصله ے بحث ندارم همین ڪه گفتم به طرف پله ها رفتم با ناراحتے کیفم را روے زمین مےڪشیدم ، در اتاق را باز ڪردم روز تخت نسشتم در فڪر فرو رفته بودم آخر چطور مے توان این مهمانے را نرفت؟ طولے نڪشید در اتاقم به صدا در آمد گفتم مامان حوصله ندارم برو تنهام بزار حال حوصله ے ما را هم ندارے با هیجانے ڪه آڪنده از خجالت بود گفتم : چرا داداشے بیا تو ڪه دلم برات یه ذره شده وردشاد چند وقتے بود ڪه مسافرت بود ، من اصلا متوجه برگشتن او نشده بودم چے شده خواهرے چرا این قدر بهم ریخته هستے؟! گفتم مامان گیر داده ڪه باید شب توے مهمانے عمه روژین شرڪت ڪنم! خوب این ڪه ناراحتے نداره نرو🙃 وردشاد در بست و رفت منم ڪه خیلے خسته بودم ، تازه از دانشگاه آمده بودم چشمانم را بستم و همان جا روے تخت خوابم برد چشمانم را باز ڪردم ساعت ۸ شب بود بلند شدم ، داخل آشپزخانه رفتم ڪمے غذا خوردم مادرم آمد پس تو چرا هنوز آماده نشدی من ڪه گفتم نمیام😐 ویشڪا با من بحث نڪن دم در منتظرتم مامان امشب اصلا میل شما نیست من باید برم پیش دوستم با سڪوتے ڪه پر از خشم بود از ڪنار مادرم گذشتم و داخل اتاق رفتم لباس هایم عوض ڪردم به سمت ماشین رفتم بعد از سوار شدن نمے دانستم ڪجا باید بروم همین طور سرگردان در حرڪت بودم ڪه ڪنار پارڪے ایستادم چند قدمے راه رفتم روے یڪ نیمڪت نسشتم خیلے فڪرم مشغول بود ڪه ناگهان دو پسر جوان حدود بیست سه یا چهار ساله به من نزدیڪ شدند و مشغول شوخے و اذیت ڪردن من شدند من هم سعے مےڪردم با داد و فریاد آن ها را از خودم دور ڪنم، اما مقاومت نتیجه اے نداشت دو پسر به آزارشان ادامه دادند و من هم با صدای بلند جیغ می کشیدم ناگهان یک مرد جوان با ظاهری متفاوت از آن دو پسر به سمت ما آمد نویسنده: تمنا 😘🌸 🌐 به باران بپیوندید👇 💐🌺🌸 @mbaran27🌺