🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱
🌸🌱🌸🌱🌸🌱
🌱🌸🌱🌸🌱
🌸🌱🌸🌱
🌱🌸🌱
🌸🌱
🌱
#پـاࢪتهشتادویکم✋🏻🍃
#ࢪمـانآیــہ🌸🌱
استاد سری به نشونه ی تایید تکون میده و به تدریسش ادامه میده...
همینطوری مشغول جزوه برداشتن از نوشته های استاد رو تخته بودم بودم که صدای پیامک گوشیم میاد...
معمولا کسی از پیامک بهم پیام نمیده و پیام های تبلیغاتی روهم غیرفعال کردم...
برای همین برام عجیب بود که کی بهم پیام داده...
گوشیمو روشن میکنم که میبینم از طرف آرمین برام یه پیام اومده:
سلام
خوب هستین
ببخشید در مورد یه موضوعی باید باهاتون صحبت کنم
ممنون میشم ساعت 3 به آدرس.........
تشریف بیارین...
با تعجب به پیامش نگاه میکنم...
چه موضوعیه که تو خونه نتونسته بهم بگه...
به ساعت نگاه میکنم 1:45 دقیقس...
این کلاسم آخرین کلاسمه...
______
زهرا-خیله خب
پس من خودم میرم
بغلش میکنم و میگم
+مواظب خودت باش پس
-معلومه که هستمممم
پس چیییی
دختر به این گلییییی
چشم غره ای بهش میرم و میزنم به بازوشو میگم
+خیله خب
خانم گل
دیگه برو که دیرم شد
بعدم بلند میشم و دستی براش تکون میدم از کافه میزنم بیرون...
میرم سمت ماشینو سوارش میشم و راه میفتم به سمت آدرسی که آرمین برام فرستاده...
_______
به رستوران رو به روم نگاهی میندازم و با آدرس چکش میکنم...
درست اومدم...
وارد رستوران میشم که آقایی با لباس شیک میاد سمتم...
-سلام روز شما خوش سرکار خانم
شما بانو راد هستین؟
+سلام
ممنونم همچنین
بله...
-خیلی خیلی خوش آمدید
همراه من تشریف بیارین
آقای راد منتظر شما هستن
ادامہ داࢪد...✨🌿
مبتـلا بـہ حࢪم🚶🏻♀
🌱@Mobtala_Be_Haramm🌱
🌱
🌸🌱
🌱🌸🌱
🌸🌱🌸🌱
🌱🌸🌱🌸🌱
🌸🌱🌸🌱🌸🌱
🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱