همینجوریش تو مدرسه و کلاسا همه چیز شبیه جکه و با جوکر بازی کردن ما هم بیشتر خنده دار میشه

اولین بار تو عمرمه که میام بانک و الان اینجوریم که واو پس حس بزرگ شدن اینه؟

این روزا حس عجیبی داره همه چی

چرا همیشه این حسای عجیب در آخر تبدیل به حس بد میشه؟

با یه تیپ دیدنی رفتم بالا پشت بوم دشمن حظ کنه

فقط خود من از سیزده طرف داشتم ترقه هارو میدیدم (آره داداش مردم مخالف انقلاب ۴۶ سالمونن)

می‌دونین بدتر از بغض خفه‌کننده چیه؟ اینکه نتونی گریه کنی. نه اینکه نخوای، فقط اینکه تواناییش رو نداشته باشی. انقدر حس بدی داشته باشی که بخوای ساعت‌ها گریه کنی؛ اما نتونی چون اشکی برات باقی نمونده.

نمیدونم از چی دلم پره که در طول روز نشونش نمیدم ولی شبا میخوام بمیرم.

امسال داغون ترین آدم بودم توی روابط انسانیم

وقتی عجله دارم یهو بند کفشم باز میشه،دکمم کنده میشه، زیپ کیفم میترکه، گوشیم از دستم میوفته و کلا همه ی وسایلم یه کاری میکنن بخوام بزنم تو سرم

عجیبه روزایی که توی سالهای پیش انقد برام مهم بودن الان حتی یادم نیست که همچین روزایی هم وجود داشتن با اینکه اون موقع با خودم میگفتم: هه مگه میشه این روزا رو فراموش کنم بابا؟

واقعا این آهنگو با خون و جونم میتونم درک کنم.