#شهیدانه
💢یک روز که با آقای رجایی در خیابان عینالدوله بودیم، به ایشان گفتم: دایی جان، مشکلی برای من پیش آمده که به مقداری پول احتیاج دارم. گفت: برو منزل، توی کتری مقداری پوله، هر چقدر که نیاز داشتی بردار.
🔹وقتی به منزل آمدم و به حاج خانم گفتم، ایشان هم مثل همسرشان با کرامت و بزرگواری خاصی چون میخواستند پول را به دست من ندهند تا مبادا در من ایجاد احساس خاصی بشود، گفتند: از هرجا که خودشون گفتند، بردارید. پول را برداشتم. پس از مدتی که خواستم پول را در موعد مقرری که گفته بودم، به ایشان برگردانم، گفتم: دایی جون، پولتون حاضره. گفت: مگه شما پول رو از من گرفتی که میخوای به من بدی؟
🔹از هرجا که برداشتی، دوباره همونجا برگردون و سر جای خودش بذار. ایشان حتی در پس گرفتن پول، اینطور لطیف و بزرگوارانه برخورد میکرد و حتی از من نپرسید چقدر پول برداشتهای!
رفیق مثل شهدا زندگی کنیم
#بسیج_کارکنان_دانشگاه_علامه_طباطبایی
☫@me_atu☫
رفیقیمیگفت:
شھید،شھیدمیشود
مـامُردههـاهم،خواهیممُرد
هـرآنطورکهزندگیکنیم🍃
همآنطورمیرویم..!
شھیدانهزندگۍکنیم!'
🌿حاشیه مراسم تشییع شهید اکبر زارع 🌿
#شـــهـــیــدانـــہ🕊
#بسیج_کارکنان_دانشگاه_علامه_طباطبایی
☫@me_atu☫
باشهداصحبتڪنید
آنهاصداۍشمارابہ
خوبےمۍشنوند
وبرایتاندعامےڪننددوستے
باشهدادوطرفہاست🖐🏼 ..!(:
#شهیدانہ
☫#بسیج_کارکنان_دانشگاه_علامه_طباطبایی☫
☫@me_atu☫
#شهیدانه
#رزق_سحرگاهی
ماجرا از دعوت شهید مرتضی کریمی به هیئت شروع شد و آنجا بود که شنیدن درباره ی مدافعان حرم و مظلومیت اهل بیت(ع) در سوریه ، اسباب دگرگونی او را فراهم می سازد .🍃
آن شب #مجید با شنیدن روضه سه ساله ارباب، در هیأت آن قدر گریه می کند که از هوش می رود، وقتی به هوش می آید می گوید: من باشم و کسی نگاه چپ به حرم بی بی زینب(سلام الله علیها) بیندازد. از آن لحظه به بعد اخلاق مجید تغییر می کند. ساکت و آرام می شود. تمام تلاش خود را برای رفتن به سوریه می کند.همراهی یک دوست خوب، به او در نشان دادن مسیر کمک کرد. شهید مرتضی کریمی در تمام این مراحل با شهید مجید قربانخانی بود. اتفاقاً با هم در یک منطقه و عملیات در تاریخ ۲۰ دی ۱۳۹۴ شهید شدند.🥀
#رفیق_خوب_نعمت_بهشتیه
☫#بسیج_کارکنان_دانشگاه_علامه_طباطبایی☫
☫@me_atu☫