هدایت شده از دکتر سعید جلیلی
نظم استکباری میان هیبت و حیثیت
🔸نظم تاریخگذشتۀ کنونی را ملغمهای از حیثیت و هیبت با احساس مشروعیت و قدرت پدید آورد. غرب طی چند قرن مسیری را پیمود که یک رویۀ آن قلمروگشایی استعمارگرانۀ خونگسارِ سیریناپذیر بود و رویۀ دیگر آن اندیشههای مندرآوردی نفسانیِ خودخواهانه. هرگاه که توازن قدرت به هم میریخت یا یک اندیشۀ نفسانی خودخواهانۀ جدید سر میزد، روح خونگسار خودخواه میشورید و پی چیرگی بر دیگران برمیآمد. با خستگی از جنگ و مصالحه سر خودخواهیها، نائرۀ جنگ میخوابید و وضعی پدید میآمد که آن را با مسامحه «نظم جهانی» مینامند. بدین ترتیب، هر دورۀ نظم دو رکن دارد: موازنه سر قوا و مصالحه سر اندیشهها؛ یکی فهم مشترک لازم برای پذیرش مناسبات نرم را فراهم میکرد و دیگری ضامن مناسبات سخت بود تا فنر اوضاع در نرود.
🔸نظم پساشوروی را چنین میخواستند: سلطهگری که با حفظ فاصله میخواهد نظم پایدار خود را حفظ کند و سلطهپذیرانی که طوعاً یا کرهاً، از رغبت یا رعب، شیفتۀ حیثیت یا مرعوب هیبت سلطهگر شدهاند و به قواعد بازی تن دادهاند. دو جنگ جهانی و یک دوره جنگ سرد مناسباتی بر اذهان و کیهان حاکم کرد که پایههای نظم تاریخگذشتۀ کنونی شد: حیثیت نرم با لاف دموکراسی و حقوق بشر و آزادی و تجارت؛ هیبت سخت با قدرتنمایی هستهای و ائتلافهای نظامی و کودتاهای سیاسی و پیمانهای اقتصادی. حیثیت نرم سر اندیشهها مصالحه داد و هیبت سخت سرکشیها را سر جایش باید مینشاند. آمریکا با همافزایی میان لاف آزادی و قیافۀ ابرقدرتی رهبری خود را بر جهان تا صد سال آینده تضمین میدید.[1] اینگونه، کودتای سیاسی ضامن دموکراسی شد و جنایت جنگی ضامن حقوق بشر و تحریم اقتصادی ضامن تجارت آزاد.
🔸این دنبالۀ رفتارهای متناقضنما ریشه در اندیشهها دارد؛ بلکه نگاه به ریشۀ اندیشهها آشکار میکند اصلاً تناقضی در تاریخچۀ رفتارها نیست! جان لاک پایان وضع جنگ را خروج از وضع طبیعی با پذیرش قرارداد اجتماعی میداند که اقتدار آن وظیفه دارد از دارایی جامعۀ مدنی حفاظت کند؛ هر که بیرون از وضع مدنی، در وضع طبیعی است پس حق امنیت و مشارکت برای او اصلا مطرح نیست حتی اگر چون بردگان تسلیم سلطۀ مطلق باشد.[2] با این وضع، عجیب نیست همین سهامدار شرکتهای بردهداری را پدر آزادی بنامند و از تناقض هم به خنده نیفتند. با این توصیف، وقتی امتیاز وتو در شورای امنیت و همپیمانی با مستبدان و آزادی تبعیضآمیز برای یکهتازیْ قرارداد اجتماعیِ جامعۀ مدنی جهانی است، باید هم قطعنامه علیه فناوری و کودتا علیه مردمسالاری و سکوت در برابر بمباران شیمیایی سزای مردمان وضع طبیعی باشد.
🔸رژیم صهیونیستی نمونهای برجسته برای درک این مناسبات است؛ از یک سو «نمونۀ درخشان دموکراسی» معرفی میشود و از سوی دیگر با آوازۀ ارتش چهارم جهان قیافه میگیرد تا همان مناسبات نرم و سخت نظم سلطه را در میانۀ جهان بازبیافریند. اعتبار حیثیت نظم جهانی را اینجا نیز میتوان بهوضوح آزمود: همان بازیگران که در پردۀ اول با قطعنامه علیه فعالیت صلحآمیز علمی فریاد میکشند یا در پی یک حادثه برای آزادی اشک تمساح میریزند، در پردۀ دوم با تجهیز جنایتکاران به بدترین بمبها، بهجای قطعنامه، با عاملان بمباران بیمارستانها عکس یادگاری میگیرند. اینجا هم هابرماس در نقش جان لاک وارد صحنه میشود تا با گوشزد اصول همبستگی هشدار دهد مبادا کودککش را قضاوت کرد. بله، قطعنامه و اشک و فریاد برای حفظ دارایی جامعۀ مدنی است و ملل بدوی در وضع طبیعی حقی ندارند تا از بدرفتاریها بنالند![3]
🔸طوفان الاقصی و صبر غزه همین هیبت پوشالی و حیثیت دروغین را شکست و اینگونه پایههای جور جهانی را به لرزه افکند. استکبار با هیبت پوشالی و حیثیت دروغین عمق راهبردی نرمی ساخته بود که با رعب یا رغبت در جهان یارگیری میکرد. بخشی از عظمت طوفان الاقصی به فتوحات نرم آن در دلها و اذهان جهانیان بود که مدارا با بنیان جور جهانی را در اذهان فروریخت و صفبندی حق و باطل را به میان خیابانهای سراسر جهان کشاند. فتح سخت طوفان الاقصی ضربهای ترمیمناپذیر به نظم کنونی جهان وارد آورد، اما فتح نرم طوفان الاقصی باوری تردیدناپذیر را علیه باورهای رایج پشتیبان جور جهانی در دل مردم خسته از سازش و کرنش کاشت. بدینترتیب، نگاه به امتداد روند تاریخی وقایع روشن میکند چگونه فتح نرم طوفان الاقصی تاریخیتر از فتح سخت آن است.
مطالعۀ پینوشتها و متن کامل + ارسال نظر: طوفان در بزنگاه
#طوفان_در_بزنگاه #استکبار #نظم_جهانی #فتح_نرم
✅ پایگاه اطلاعرسانی دکتر سعید جلیلی
@saeedjalily