قبول باشه
در زمان ساخت مسکن برای اهالی در زمان اذان(که توسط نرم افزار بادصبا از گوشی بنده پخش می شد) کار را تعطیل می کردیم و می رفتیم برای نماز
من و فرزندان صاحب ملک برای وضو می رفتیم و طی همین مراحل وضوهای آنها را اصلاح کردم و نماز اول وقت را با آنها که دو نوجوان 14 ساله و یک دختر 4 ساله بودند تمرین کردم
بعد از نماز دستهاشون رو میگرفتم و میگفتم : قبول باشه
دختر چهارساله عاشق این لحظه شده بود مخصوصا که به آنها گفته بودم در لحظه گرفتن دست همدیگر شیطان اشک خواهد ریخت و بسیار ناراحت خواهد شد.
کار به جایی رسیده بود که تا آفتاب به میانه آسمان می رسید یا سمت غروب که می شد دختر 4 ساله با لهجه سرپلی می پرسید:
نماز نخوانیم؟
منم میگفتم تا اذان باید صبر کرد اما دیگر زمان اذان کسی نمی توانست جلوی وضو گرفتن او و کشیدن ما برای نماز را بگیرد. و نماز را هر طور که بود با حجاب و بی حجاب میخواند به عشق آن لحظه که دستهای مرا بگیرد و بگوید :
قبول باشه
پدر خانواده با آنکه شیعه بود اما سابقه نماز خواندن نداشت اما بعد از آنکه اشتیاق فرزندانش را برای نماز دیده بود گفت که نماز خواندن فکر خواهد کرد و روز تحویل خانه با ما نماز خواند
دی ماه 96 سرپل ذهاب روستای ریخک علیا
خاطره از : شراره وقار
#معمارخانه_خودباش
#اصلاح_الگوی_معماری
#معماری_فرهنگ
#جهادگرباشیم
@meamar_313