مردی به یکی از فرزندانش گفت:
ای پسرم میدانی بهشت مجانی است و جهنم را باید با پول بخری؟
پسر گفت: چگونه پدر؟
پدر جواب داد: جهنم با پول است!
-کسی که قمار بازی میکند پول میدهد!
- کسی که شراب میخورد پول میدهد!
- کسی که سیگار میکشد پول میدهد!
- کسی که آهنگ و موسیقی گوش میدهد پول میدهد!
- و کسی که به خاطر معصیت سفر میکند پول میدهد!
و ای پسرم بهشت مجانی است چون:
- کسی که نماز میخواند، مجانی میخواند
- و کسی که روزه میگیرد، مجانی روزه میگیرد
-کسی که استغفار میکند ، مجانی آن کار را میکند
- و کسی که چشمانش را از گناهان میپوشاند و از خدایش میترسد مجانی این کار را میکند
الان چه تصمیمی داری؟ آیا میخواهی پولهایت را خرج کنی تا به جهنم بروی و یا اینکه مجانی به بهشت بروی
چه زیباست حکمت بزرگان!
#داستانک🌱
#لبیک_یا_امام_زمان
#لبیک_یا_امام_خامنه_ای
#ایمان_امید_توکل
#ایران_قوی
#کانال_معماران_وطن
🇮🇷@meamaranvatan1
#داستانک
اسکندر مقدونی در ۳۳ سالگی درگذشت...
روزی که او اين جهان را ترک میکرد،
میخواست يک روز ديگر هم زنده بماند، فقط يک روز ديگر تا بتواند مادرش را ببيند آن ۲۴ ساعت فاصلهای بود که بايد طی میکرد تا به پايتختش برسد.
اسکندر از راه هند به يونان برمیگشت و به مادرش قول داده بود وقتی که تمام دنيا را به تصرف خود درآورد باز خواهد گشت و تمام دنيا را يکپارچه به او هديه خواهد کرد.
بنابراين اسکندر از پزشکانش خواست تا ۲۴ ساعت مهلت برای او فراهم کنند و مرگش را به تعويق اندازند.
پزشکان پاسخ دادند که کاری از دستشان بر نمیآيد و گفتند که او بيش از چند دقيقه قادر به ادامه زندگی نخواهد بود!
اسکندر گفت: "من حاضرم نيمی از تمام پادشاهی خود را، يعنی نيمی از دنيا را در ازای فقط ۲۴ ساعت بدهم."
آنها گفتند: "اگر همه دنيا را هم که از آن شماست بدهيد ما نميتوانيم کاری برای نجاتتان صورت بدهيم امری غير ممکن است."
آن لحظه بود که اسکندر بيهوده بودن تمامی کوششهايش را عميقا درک کرد با تمام داراييش که کل دنيا بود نتوانست حتی ۲۴ ساعت را بخرد.
سی و سه سال از عمرش را به هدر داده بود برای تصاحب چيزی که با آن حتی قادر به خريدن ۲۴ ساعت هم نبود.
از قناعت هیچکس بیجان نشد
از حریصی هیچکس سلطان نشد
دنیا طلبیدیم به مقصد نرسیدیم
آیا چه شود آخرت نا طلب ما
┄┅┅┅┅🍃🇵🇸❤🇮🇷🍃
#لبیک_یا_امام_زمان
#لبیک_یا_امام_امت_خامنه_ای
#ایران_قوی_با_اتحاد_ملی
#کانال_معماران_وطن
🇮🇷@meamaranvatan1
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌸🍃🌸🍃
#حکایت
#داستانک
در ايام «مالك بن دينار» مردى بود كه تمام عمر خود را در خرابات به سر برده و روى به خير نياورد و انديشه نيكى بر او نگذشت. نيكان روزگار از او حذر كردند، تا وقتى كه فرشته مرگ دست مطالبه به دامن عمرش دراز كرد. او چون دريافت وقت مرگ فرا رسيده نظر در جرايد اعمال خود كرد، نقطه اميدى در آن نديد. به جويبار عمر نگريست شاخى كه دست اميد بر آن توان زد نيافت، آهى از عمق جان كشيد و به سوى ربّ الارباب روى كرد و گفت:
«يا مَنْ لَهُ الدُّنْيا وَالآخِرَةُ ارْحَمْ مَنْ لَيْسَ لَهُ الدُّنْيا وَالآخِرَةُ»
اين را گفت و جان داد
اهل شهر به مرگ او شادى كردند و بر جنازه او به شادى گذشتند، او را به بيرون شهر برده به مزبله انداختند و خاك و خاشاك بر جنازهاش ريختند.
مالك بن دينار را در خواب گفتند: فلانى درگذشته و به مزبلهاش افكندهاند، برخيز او را از آنجا بردار غسل بده و در مقبره نيكان دفن كن. گفت: پروردگارا! او در ميان خلق به بدكارى معروف بود؛ مگر چه چيز به درگاه كبرياى تو آورده كه سزاى چنين كرامتى شده است؟
جواب آمد: چون به حالت جان دادن رسيد كه نامه عمل خود را نظر كرد و چون همه را خطا ديد، مُفلسانه به درگاه ما ناليد و عاجزانه به بارگاه ما نظر كرد، چون دست بر دامن فضل ما زد، بر دردمندى او رحم كرديم و چنان او را بخشيدم كه انگار گناهى نداشته بود، از عذاب نجاتش داديم و به نعمتهاى پايدارش رسانديم، كدام درد زده به درگاه ما ناليد كه او را شفا نداديم؟ و كدام غمگين از ما خلاصى طلبيد كه خلعت شادكامى بر او نپوشانديم؟
📚كتاب داستاهاي عبرت آموز شيخ
حسين انصاريان
┄┅┅┅┅🍃🇵🇸❤🇮🇷🍃
#لبیک_یا_امام_زمان
#لبیک_یا_امام_امت_خامنه_ای
#ایران_قوی_با_اتحاد_ملی
#کانال_معماران_وطن
🇮🇷@meamaranvatan1