eitaa logo
مداد من
605 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
201 ویدیو
17 فایل
🔰حجة‌الاسلام جواد حاجی‌اکبری ✔ موسس مکتب‌خانه قرآنی امام رضا(ع) ✔ کارشناس ارشدفقه واصول ✔ کارشناس تاریخ ✔ مدرس زبان اسپانیایی ✔ نویسنده و مدرس یادداشت‌نویسیِ رسانه‌ای ✔ مبلغ و مشاور جوانان و خانواده ✔ طلبه‌ سطح ۴ شیعه‌شناسی فعالیت توسط ادمین: @medadman
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ به نام خدای منان ✅ در مسیر بهشت (۲) صدای آرام بخشش قطع شد. خدا خدا می کردم که این شنیده ها را فراموش نکنم. کم کم سنگ های بتونی مانند را در چند سانتیمتری بدنم گذاشتند. فکر کنم فاصله زمین تا آسمان نگاهم! حدود 20 سانتیمتر شد.! کم کم خاک ها را با بیل و دست، رویم ریختند. یکی یکی، دسته دسته آمدند و چیزهایی برایم خواندند. نمی دانم چه می خواندند اما هرچه بود دلم را نورانی کرد. غم و غصه ام را هم کمتر.! مادرم آمد. چند نفر زیر بال و پرش را گرفته بودند. تا به قبر رسید، خودش را روی خاک رها کرد. بظاهر آرام بود. با خودم گفتم چرا گریه نمی کند؟ اما وقتی به دلش نگاه کردم به او افتخار کردم.! مدام با خودش می گفت؛ "نکند گریه کنی! نکند صدای گریه ات را نامحرمان بفهمند! گریه هایت را بگذار برای خانه.!!" ناگهان از ته دل با صدای بلند فریاد زد؛ «یا حضرت زهرا پسرم را به تو سپردم.! مواظبش باش. او را به تو سپردم.!» اقوام و رفقا، دسته دسته آمدند و یکی یکی رفتند. همه به ظاهر ناراحت بودند. یادم نمی‌آید که کسی از من دلخور بوده باشد. همه می گفتند؛ «حیف شد! جوان خوبی بود! جوان آرامی بود! کاری به خیر و شر نداشت.!» کم کم همه رفتند. نمی توانستم خیلی از جای جدیدم دور شوم. هنوز همه نرفته بودند که دلم برای مادر و پدرم تنگ شده بود. برای خواهرم، برای کارگاهم! با خلوت شدن اطرافم، ناخودآگاه خاطرات گذشته ام از ذهنم مثل برق و باد گذشت. انگار دوباره آنها را انجام داده ام.! برایم جالب بود؛ کل زندگی در چند ثانیه!! 👈ادامه دارد... ✏️ @medademan https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc