eitaa logo
مدادرنگی
216 دنبال‌کننده
23.8هزار عکس
22.3هزار ویدیو
278 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از بصیرت ظهور
‍ چند ساعتی می‌شد که حالِ بدِ مادر، بدتر شده بود و ؛ ساکت تر از همیشه گوشه ای از اتاق کِز کرده بود. زانُوانِ کوچکش را در بغل می‌فشرد و چشم هایش مدام پر و خالی می‌شد. مادر گاهی چشمانش را باز می‌کرد و با بی حالی را صدا می‌زد و اسما سراسیمه کنار بانو می‌نشست تا هرآنچه می‌خواهند، مهیا کند. بار آخر گوشه چشمی به زهرای کوچک می‌انداخت و در گوش اسما صحبت می‌کرد. آنقدر گفت و گفت تا قطره اشکی از چشمانِ اسما بر تار و پود بستر فرو رفت. بعد از سفارشاتِ لازم، فاطمه را صدا زد و دخترک با بغضی که می‌گرفت کنار نشست. خدیجه آرام تن نحیف دخترکش را در آغوش کشید و با خود فکر کرد، گل که تابِ فشار و دیوار ندارد؛ چطور بدن نحیف دخترکش پشت در تحمل خواهد کرد؟ و همین بهانه ای شد تا دخترک را محکم به خود بفشارد. فاطمه اما احساس عجیبی داشت. غمی بزرگ کوچکش را می‌فشرد. سرش بی‌حرکت ماند و این یعنی سینه مادر تکان نمی‌خورد.! از آغوش مادر بیرون آمد و خیره به اسما که هق هق خود را خفه می‌کرد پرسید: اسما؛ مادرم دیگر بیدار نمی‌شود؟ و مبهوت به سمتِ اتاقی که پدر در آن می‌خواند، قدم برداشت. درآغوش پدر پنهان شد... 🍃حضورفاطمه، در آغوش پدر، بند از دلِ پاره کرد و دریافت یارِ باوفای روز و شبهای بندگی اش به دیدارِ شتافته. را در عبای خود پیچید... عبایی که شبهای بسیار، عطر نماز شب هایش را به آغوش کشیده بود. جانش را که میانِ خاک میگذاشت، تمامِ لحظاتِ بودن خدیجه (س) را مرور می‌کرد؛ "بزرگ بانویی که تمامِ مال و ثروت خود را برای و در راهِ خدا هدیه کرده بود. بانویی که مادرِ فاطمه بود و تاوانِ عشقِ بی نظیرش به (ص) تنهایی و سختی کشیدن در شعب ابی طالب شد." و حالا رسول الله به سختی دلِ از جانِ خود می‌کَند... به خانه که باز می‌گشت با خود اندیشید؛ زین پس دنیا بدونِ خدیجه(ص) همچون گور؛ سرد و تاریک خواهد بود. و پیامبر از دلبرش، تنها را به یادگار داشت که عجیب گرما بخشِ قلبِ خسته پدر بود محمد(ص) همراهِ خدیجه(س) نیمی از و و را به آغوش خاک سپرده بود جانسوز ؛حضرت (س) تسلیت🖤 . ✍نویسنده: 👈 👇 http://sapp.ir/basiratezohor بصیرت ظهور &ایتا👇 eitaa.com/basiratezohor
🍃 اخلاقمان را شبیه اخلاق پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) کنیم. «وإِنَّكَ لَعَلى‌ خُلُقٍ عَظِيمٍ» سوره قلم، آیه۴ 💐سیره زیبای حضرت (صلی الله علیه وآله وسلم) یگانه راه نجات بشریت است. صلی الله علیه و آله و سلم: دائماً متفکر بود. اکثر اوقات ساکت بود. خلقش نرم بود. کسی را تحقير نمی‌‌کرد. دنيا و ناملايمات هرگز او را به خشم نمی‌آورد. حقی پايمال می‌شد از شدت خشم کسی او را نمی‌‌شناخت تا اينکه حق را ياری کند. بيشتر خنده‌های آن حضرت تبسم بود می‌فرمود حاجت کسانی که به من دسترسی ندارند را ابلاغ کنيد. با مردم انس می‌گرفت و آنان را از خود دور نمی کرد. در همه امور اعتدال داشته و افراط و تفريط نمی‌کرد. زبان خويش را از بيان سخنان غيرضروری کنترل می‌کرد. در انجام وظيفه به هيچ وجه کوتاهی نمی‌کرد. بافضيلت‌ترين فرد نزد پيامبر خيرخواه‌ترين آنان برای مردم بود. در مجالس جايگاه خاص برای خود برنمی‌گزيد. هنگامی که بر جمعی وارد می شد در جای خالی می‌‌نشست و به ياران خويش دستور می داد اين گونه عمل کنند. هر کس برای رفع نياز رجوع می کرد نيازش را برآورده می کرد يا با کلام دلنشين آن حضرت قانع می‌شد. رفتار پيامبر آنقدر نرم بود که مردم او را همچون پدری دلسوز و مهربان می‌دانستند و حق همه مردم نزد آن بزرگوار يکسان بود. مجلسش مجلس بردباری، حيا، صدق و امانت بود. عيب‌جو نبود و از کسی هم تعريف زياد نمی‌کرد. صلی الله علیه وآله نفس خود را از سه چيز پرهيز می‌داد جدال، پرحرفی و سخنان غيرضروری. هرگز کسی را سرزنش نمی کرد. در پی لغزش‌های مردم نبود. سخن نمی‌گفت مگر در جایی که اميد ثواب در آن وجود داشت. سخن کسی را قطع نمی‌کرد مگر اين که از حد متعارف تجاوز می‌کرد. به آرامی و متانت گام برمی‌داشت کلامش مختصر، جامع، آرام و شمرده بود و آهنگ صدايش از همه مردم زيباتر بود. پيامبر در تمام حالات و در برابر همه مشکلات شکيبا بود. هر روز هفتاد بار استغفار می کرد. لحظه‌ای از عمر بابرکت خويش را بيهوده نمی‌گذرانيد. ديرتر از همه مردم به خشم می‌‌آمد و زودتر از همه راضی می‌گشت. با ثروتمندان و تهيدستان يکسان دست می‌داد و مصافحه می‌کرد و وقتی به کسی دست می‌داد بيش از او دست خويش را باز نمی کشيد. با مردم شوخی می‌کرد تا مردم را خوشحال سازد. (علیه السلام) فرمودند: من خوش ندارم کسی بميرد در حالی که هنوز برخی از آداب پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را به جا نياورده است. 📚 برگرفته از ، ره @toubaefa