eitaa logo
مدادرنگی
217 دنبال‌کننده
22هزار عکس
19.5هزار ویدیو
259 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
تله ی انسانی مخصوصِ شکار کردنِ آمریکایی ها 😂 😊 @de_bekhand ☺️
6.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📛شاه ایران: سیستان ارزش اقتصادی ندارد!!! 🔻شاه از تمام آب رود هیرمند(( تنها سهم 25 درصد برای ایران ))را قبول کرد ، اسدالله علم به این تصمیم شاه اعتراض کرد اما او نپذیرفت و گفت سیستان ارزش اقتصادی ندارد !‼️ ✅با آنتی شبهه آگاهانه بپذیریم👇 @Antishobheh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥 پیشنهاد بی‌شرمانه دکتر فرانسوی برای تست واکسن کرونا روی مردم آفریقا 🔺‏هر واکسنی که برای کرونا ساخته می‌شود، بدلیل عدم دسترسی مردم آفریقا به ماسک، بیمارستان و امکانات درمانی، ابتدا روی آنها آزمایش شود! 🆘 @Roshajgari_ir
شهید محمــد حسیـــن عِطــ🌷ــری 🗒قسمت هشتم ⚠️ مامان! پشیمان نشی! 🔸امام صادق. ع. فرمود: مردی به حضور رسول گرامی اسلام. ص. آمده و عرضه‌ داشت: ای رسول خدا! به کدام یک از بستگانم نیکی کنم؟ فرمود:به مادرت. مرد پرسید:بعد از آن؟ فرمود:به مادرت. برای بار سوم پرسید؟ پیامبر فرمود:مادرت. در نوبت چهارم فرمود:به پدرت نیکی کن. (الکافی) 🔹مجید هر از چندگاهی برایم تماس می گرفت و حال و احوال می کرد. یکبار یادم نیست سر چه موضوعی ناراحت و عصبانی بودم. یکی دوبار زنگ زد و جواب ندادم. بار سوم که زنگ زد، دیگر طاقت نیاوردم و گوشی را برداشتم. سلام و علیک کرد و احوال پرسی. حسابی مزاح کرد تا اینکه ناراحتی و عصبانیت به کلی از ذهنم رفت. مدتی بعد که مرخصی آمد به خانه ما، با خنده و شوخی گفت:مامان! اون روز می دونستم ناراحتی که تلفن رو جواب نمیدی! اما اشکال نداره، یه روزی میاد که دوست داری صدای منو بشنوی اما نمی تونی! من ناراحت شدم و احساس کردم می خواهد خودش را برای من شیرین کند! گفتم:خودت را لوس نکن. من باید این حرف ها رو به تو بزنم نه تو برای من..! اما حرفش درست بود و آن روزها رسید. الان که یاد آن حرف ها می افتم دلم آتش می گیرد... 💢💢💢💢💢 کانال رسمی شهیدمدافع حرم @shahid_atri 💢💢💢💢💢
انصاف یعنی اگه روزهای سخت رسید روزهای خوب زندگیت یادت بمونه انصاف یعنی بدونی خدای روزهای سخت همون خدای روزهای خوبه منصف باشیم @Allah_Almighty ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
←💛 •| ای بهشـ🍃ـتُــــ و ای سرنوشتم، کربلـ😍ـا کربلـ😍ـا... [ نریمـــــــــــــــان پناهــــــــــــــــــــی ] التماس دعا
10.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕فیلم کوتاه و زیبای "پیشکش" ⬅این روزها ، خیلی از افراد کارشون رو از دست دادن.. هواشونو داشته باشیم. ستاد بسیج ملی مبارزه با کرونا @mahdiyegoodarzi
شنیده شده دولت چین خوردن حیوانات وحشی را منع کرد. خداوند در قران هزار و چهارصدسال پیش این نکته را گوش زد کرده بود فقط این جماعت باید سرشان به سنگ بخورد از جهالتشان تا به حرف خالقشان برسند.
💐 ✅ خاطره‌ای زیبا از زبان مرحوم حجت‌الاسلام سیدعلی اکبر ابوترابی بنظرم زیبا بود که تقدیم می‌کنم: ✍ در اسارت، اذان گفتن با صدای بلند ممنوع بود. ما در آنجا اذان می‌گفتیم، اما به گونه‌ای که دشمن نفهمد. روزي جوان هفده ساله ضعیف و نحیفي، موقع نماز صبح بلند شد و اذان گفت. ناگهان مأمور بعثی آمد و گفت: «چیه؟ اذان می‌گویی؟ بیا جلو»! یکی از برادران اسدآبادی دید که اگر این مؤذن جوان ضعیف و نحیف، زیر شکنجه برود معلوم نیست سالم بیرون بیاید، پرید پشت پنجره و به نگهبان عراقی گفت: «چیه؟ من اذان گفتم نه او». آن بعثی گفت: «او اذان گفت». برادرمان اصرار کرد که «نه، اشتباه می‌کنی. من اذان گفتم». مأمور بعثی گفت: «خفه شو! بنشین فلان فلان شده! او اذان گفت، نه تو». برادر ایثارگرمان هم دستش را گذاشت روی گوشش و با صدای بلند شروع کرد به اذان گفتن. مأمور بعثی فرار کرد. وقتی مأمور عراقی رفت، او رو کرد به آن برادر هفده ساله که اذان گفته بود و به او گفت: «بدان که من اذان گفتم و شما اذان نگفتی. الان دیگر پای من گیر است». به هر حال، ایشان را به زندان انداختند و شانزده روز به او آب ندادند. زندان در اردوگاه موصل (موصل شماره 1 و 2) زیر زمین بود. آنقدر گرم بود که گویا آتش می‌بارید. آن مأمور بعثی، گاهی وقت‌ها آب می‌پاشید داخل زندان که هوا دم کند و گرمتر شود. روزی یک دانه سمون (نان عراق) می‌دادند که بیشتر آن خمیر بود. ایشان می‌گفت: «می‌دیدم اگر نان را بخورم از تشنگی خفه می‌شوم. نان را فقط مزه مزه می‌كردم که شیره‌اش را بمکم . آن مأمور هم هر از چند ساعتی می‌آمد و برای این‌که بیشتر اذیت کند ، آب می‌آورد ، ولی می‌ریخت روی زمین و بارها این کار را تکرار می‌کرد» . می‌گفت: «روز شانزدهم بود که دیدم از تشنگی دارم هلاک می‌شوم . گفتم : یا فاطمه زهرا ! امروز افتخار می‌كنم که مثل فرزندت آقا حسین بن علی اینجا تشنه‌کام به شهادت برسم» . سرم را گذاشتم زمین و گفتم : یا زهرا ! افتخار می‌کنم . این شهادت همراه با تشنه‌کامی را شما از من بپذیر و به لطف و کرمت،‌ این را به عنوان برگ سبزی از من قبول کن . دیگر با خودم عهد کردم که اگر هم آب آوردند سرم را بلند نکنم تا جان به جان آفرین تسلیم کنم . تا شروع کردم شهادتین را بر زبان جاری کنم، دیدم که زبانم در دهانم تکان نمی‌خورد و دهانم خشک شده است . در همان حال، نگهبان بعثی آمد پشت پنجره، همان نگهبانی که این مکافات را سر ما آورده بود و همیشه آب می‌آورد و می‌ریخت روی زمین. از پشت پنجره مرا صدا می‌زد که بیا آب آورده‌ام . اعتنایی نکردم . دیدم لحن صدایش فرق می‌کند و دارد گریه می‌کند و می‌گوید : بیا آب آورده‌ام . مرا قسم می‌داد به حق فاطمه زهرا (سلام الله علیها) که آب را از دستش بگیرم . عراقی‌ها هیچ‌ وقت به حضرت زهرا (سلام الله علیها ) قسم نمی‌خوردند . تا نام مبارکت حضرت فاطمه (سلام الله علیها ) را برد ، طاقت نیاوردم . سرم را برگرداندم و دیدم که اشکش جاری است و می‌گوید : «بیا آب را ببر ! این دفعه با دفعات قبل فرق می‌کند». همین‌طور که روی زمین بودم، سرم را کج کردم و او لیوان آب را ریخت توی دهانم . لیوان دوم و سوم را هم آورد . یک مقدار حال آمدم . بلند شدم . او گفت : به حق فاطمه زهرا بیا و از من درگذر و مرا حلال کن ! گفتم : تا نگویی جریان چی هست، حلالت نمی‌کنم . گفت : دیشب، نیمه‌شب، مادرم آمد و مرا از خواب بیدار کرد و با عصبانیت و گریه گفت : چه کار کردی که مرا در مقابل حضرت زهرا (سلام الله علیها) دختر رسول الله (ص) شرمنده کردی . الان حضرت زهرا(سلام الله علیها) را در عالم خواب زیارت کردم . ایشان فرمودند : به پسرت بگو برو و دل اسیری که به درد آورده‌ای را به دست بیاور اگر نه همه شما را نفرین خواهم کرد . فقط بگو لبيک يازهرا (س) 😥 حماسه‌های ناگفته (به روايت علی اكبر ابوترابی)، عبد المجيد رحمانيان، انتشارات پيام آزادگان، چاپ اول : ۱۳۸۸،صفحات ۱۲۵-۱۲۷ ـــــــــــ
‏آمریکا ادعا کرده که موضعش در عراق دفاع از خود است. از چه میخواهید دفاع کنید؟ خاک تان آنجاست؟ مرزهایتان آن دوروبرهاست؟ دولت تان در بغداد است؟ یا اینکه شهروندانتان آنجا زندگی میکنند؟ 17 سال اشتباه که هنوز هم ادامه دارد.😳😜 یکی نیست بگه شما برو به مردمت برس😒 به خاطر دستمال توالتت همو نخورن😂😂
6.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺صحبت‌های دختر مردی که درخواست پول برای پنیر را داشت ✍ چند روز است کلیپی در فضای مجازی منتشر شده است که پیرمردی ادعا می‌کند دخترش از او درخواست خرید پنیر کرده است اما پول خرید پنیر ندارد که باعث ناراحتی مردم شده است ولی دختر این مرد حقایق دیگری را بیان می‌کند! تی‌وی‌پلاس برای اولین‌بار این ویدیو را منتشر کرده است و حدود ۵۰۰ میلیون پول بی‌زبون بر حساب این تکدی حرفه‌ای رفته است! تا کی کانال‌های طنز می‌خواهند با احساسات مردم بازی کنند؟! ـــــ ـــــ ـــــ ـــــ ـــــ ـــــ 🔻 اخبار فوری و جنجالی و سیاسی 👇 Join🔜 @chandkalam http://eitaa.com/joinchat/3970498560C6174df1b40