#یلدای_هجر
برم دو دست دعا سوی خالق داور
دهم خدای صمد را قسم به پیغمبر
قسم به صادر اول قسم به عین وجود
به او که مُنبعث از اوست ماسوا یکسر
قسم به عالیِ اعلیٰ، علی ابوالحسنین
به مِهر و قَهر ربوبیّ آن شه صفدر
قسم به کوثر طاها، قسم به قدر علی
به نام نامی زهرا، به حضرت مادر
قسم به ماه شب چارده، قسم به حسن
به آه غربتش از بی وفایی همسر
قسم به خون حسین و سپاهیان حسین
به شیرخواره و عبّاس و قاسم و اکبر
قسم به زینب کبری و تیغ منطق او
که مات هوهوی او شد یزید طغیانگر
قسم به سید سجّاد و ذکر یا رب او
به دانه دانهی اشکش ز ماجرای پدر
قسم به حق شکافندهی علوم جهان
محیط علم و یقین و عمل، ابوجعفر
قسم به غیرت صادق در آن کشاکش کفر
که گشت یکتنه اسلام ناب را یاور
قسم به جذبهی موسیٰ که بُشر مست گناه
به نیم لمحهی او شد ز اولیا برتر
قسم به پادشه طوس و غیر طوس، رضا
که کنج سایهی لطفش نشسته این کشور
قسم به معنی جود و قسم به ذات سخا
جواد، پاسخ امّن یجیب هر مضطر
قسم به قدرت هادی و ارتش مَلَکش
که غش نمود عدو از هراس آن لشکر
قسم به هیبت مولا امام عسکری و
شباهتش به شکوه علیٌّ القَسْوَر
قسم به صولت مهدی و فرّ دولت او
که عدل مرتضوی را کند جهان گستر
به حق ابن سعید و محمّد عَمری
به پایمردی نُوّاب خاص آن سرور
به روح پاک حسین بن روح نوبختی
که بود زندگی اش وقف دوست، سرتاسر
به بوالحسن علی بن محمّد سَمُری
که بود در همه عمر از امام فرمانبر
به حق صاحب کافی، کلینی رازی
که روی دست کتابش ندیده شیعه اثر
به شصت و یک جبل راسخی که گردیدند
به عهد غیبت کبریٰ به فُلک دین لنگر
به عزم شیخ صدوق و جهاد شیخ مفید
به روشنای زعیمان مهر و مَه پرور
به زهد حائری و عزّت بروجردی
به موسوی یدِ روح الّهِ نبی مظهر
به تکنورد صحاری حکمت و تدبیر
امام خامنه ای، این سلاله ی حیدر
به هر عزیز که عنوانش از قلم افتاد
در این چکامهی آکنده از جواهر و زر
بیا و صاحب ما را به دادمان برسان
که جانبهلب شده ایم از فراق آن دلبر
به حال منتظرانش نظر کن و بنما
ازین تتمهی یلدای هجر، صرف نظر
اگر که سد ظهورش حضور همچو منی است
ببخش خاتمه بر این حضور شرم آور
وگر دلیل غیابش قصور رعیت اوست
به کبریایی خویش از گناهشان بگذر
روا مدار که پیش از ظهور آن دلدار
شود نصیب دل شیعه داغ این رهبر
مخواه تا که لوایش دوباره داده شود
به جز امام زمان دست مقتدای دگر
بیا و عمر مرا کم کن و اضافه نما
به عمر رهبر جانبازم این فروغ بصر
که هست عین ولای علی ولایت او
که نیست منکر و بدخواه او به جز کافر
ولو که در همه عمرش نماز بگزارد
ولو که هرشب خود را کند به سجده سحر
اگر مسیر هدایت به دشمنش بسته است
لهیب هاویه را بر سرش فرود آور
به فرق خصم یهودی او بزن سجیل
به حلق دشمن تکفیری اش بریز اخگر
به تازیانهی خشمت بزن منافق را
که در لباس خودی با عدوست همسنگر
همان نفوذی بی دین که با ظرافت خاص
نموده تعبیه در آستین خود خنجر
ولی به رغم حریفان عمروعاص صفت
یقین بدان که نصیب علیست گوی ظفر
بدان رفیق، که جز کورهراه گردنه ها
رهی به قلّهی عزّت نمی شود منجر
نمانده چند صباحی دگر که مُلک یهود
شود به دست دلیران شیعه زیر و زبر
چقدر منتظرم تا ببینم آقایم
به صحن مسجدالاقصیٰ نشسته بر منبر
پس از رهایی قدس از حصار فتنه، جهان
به حکم صیحهی عرشی رسد به این باور
که «یار آمدنی، غمگسار آمدنی ست»
و باز چیره شود ذوالفقار بر خیبر
ظهور می کند آری همانکه بودن اوست
دلیل زندگی این جهان پهناور
همانکه که نذر قدومش کند زمین با عشق
هر آنچه گنج گران است در دلش مُستر
میاید آنکه کویران مُرده از نفسش
شوند مایه ی بُهت نیاسر و قمصر
همانکه کون و مکان در تصرّف اویند
سپهر و اختر و سیاره، ارض و شمس و قمر
همانکه فیضش اگر منقطع شود، اثری
از آفتاب نماند به غیر خاکستر
چگونه دشمن او قد علم کند، وقتی
به دست اوست قضا و به میل اوست قدر
سند بر این ابیات اخیر اگر خواهی
کمی به شرح زیارات جامعه بنگر
قصیده را به سر آرم که بیش از این ندهند
به من جماعت کج فهم، نسبت کافر
خلاصه ی سخن اینکه «سننتصر قطعاً»
نمی رود به خطا تیر خالق داور
#محمدحسین_رشیدی
۱۹ آذر ۱۴۰۳
#شعر_پایداری
#یلدای_فراق
http://eitaa.com/joinchat/1537867798Cb4afe113b7