زبان حال حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام
جانان من برگرد، از کوفه حذر کن
جان امیرالمومنین ترک سفر کن
از یاس ها و لاله ها دفع خطر کن
از آن هزاران نامه هم صرف نظر کن
اوضاع و احوالش مرتب نیست کوفه
آقا به قرآن جای زینب نیست کوفه
هم زیر پیمان می زنند اینجا عزیزم
هم طبل نسیان می زنند اینجا عزیزم
سیلی به مهمان می زنند اینجا عزیزم
بر نیزه قرآن می زنند اینجا عزیزم
کوفه کجا و پنجه های آفتابت
کوفه کجا و دختران با حجابت
با «تو» هزاران فاصله دیدم در این شهر
در اوج غربت هلهله دیدم در این شهر
کودک کش بی حوصله دیدم در این شهر
آری عزیزم حرمله دیدم در این شهر
باخود جواهر های نابت را نیاور
مهتاب شبهای ربابت را نیاور
زنها هم اینجا کینه را از سر گرفتند
راهی جدا از رسم پیغمبر گرفتند
از شوهر خود وعده ی معجر گرفتند
یک عدّه هم قول زر و زیور گرفتند
کم مثل طوعه اهل ایمان دارد اینجا
همچون قطام اما فراوان دارد اینجا
آقای من اینجا الف را دال کردند
آیین مردی و وفا را چال کردند
اینها که دیروز از من استقبال کردند
امروز اسیرم در دل گودال کردند
آخر به پای عشق تو سر دادم ای دوست
از بام کوفه بر زمین افتادم ای دوست
گرچه مرا با کام عطشان سر بریدند
این صحنه را دیگر عزیزانم ندیدند
کی درحضور خواهرم خنجر کشیدند
کی پیکرم را پیش چشمانش دریدند
می ترسم از آن دم که روی تل نشیند
با چشم ذبح تو را خود زینب ببیند
#محمدحسین_رشیدی
عرفه ۱۴۰۳
#شهادت_حضرت_مسلم_بن_عقیل
http://eitaa.com/joinchat/1537867798Cb4afe113b7