چند بیت زبان حال عمه سادات سلام الله علیها «گودال قتلگاه»:
ای سینه شکسته در چه حالی؟
جنگاور خسته در چه حالی؟
ای یوسف بی گناه تشنه
ای بین هزار گرگ گشنه
«دیدم لگد از قفا زدن را
افتادن و دست و پا زدن را»
«آن لحظه پشت و رو شدن را
سد نفس گلو شدن را»
دیدم ضربات بی عدد را
ابروی شکسته از لگد را
گودال و مقطعات تن را
سرنیزه ی رفته در دهن را
شمر و روش دریدنش را
کیفیت سر بریدنش را
دیدم که چگونه می کشید و
با خنجر کند می برید و
می کرد نثار نور عینم
هی نسبت بد به والدینم
مظلوم غیور، در چه حالی؟
مقتول صبور، در چه حالی؟
قربان محاسن خضیب ت
خونریزی گونه ی تَریب ت
قربان تو و دل کبابت
خشکیده لب نخورده آبت
ای آینه ی هزار تکّه
ای کشته ی بردگان سکّه
انگشتر مرتضایی ات کو
عمٌامه ی مصطفایی ات کو
کو پیرهنت عزیز خواهر
کو هدیه ی اشکباف مادر
بردند مرا، خدا نگهدار
ای خون خدا، خدا نگهدار
«محمدحسین رشیدی»
#عاشورا
#گودال_قتلگاه
http://eitaa.com/joinchat/1537867798Cb4afe113b7
پ ن: مداحان عزیز لطفاً این اشعار فقط در روز عاشورا خوانده شود