eitaa logo
میقات (محمدحسین رشیدی)
367 دنبال‌کننده
220 عکس
208 ویدیو
1 فایل
محفلی برای اهالی شعر و ادب و مداحان عزیز... ارتباط با ادمین: @taef69
مشاهده در ایتا
دانلود
تقدیم به ساحت نورانی حضرت امّ البنین سلام الله علیها خِشتم، از معدن الماس سخن می گویم سنگم، از چشمه ی احساس سخن می گویم من مغیلانم و از یاس سخن میگویم یعنی از "مادر عبّاس" سخن می گویم اسوه ی عاطفه، اسطوره ی تقوا و یقین مادر شیر پسرهای علی، امّ بنین ای که خورشید، به دور قمرت گردیده قرص ماه، آینه دار پسرت گردیده سُرمه ی حور و ملک، خاک درت گردیده بال جبریل، گلیم گذرت گردیده جیره ی شاعر بی نان و نوا را برسان "چادرت را بتکان روزی ما را برسان" پی دل گشته و دیدیم که دلدار تویی معنی عارفه ی واصله ی یار تویی محرم بی کسی حیدر کرار تویی مرهم گریه ی مولا به شب تار تویی دیده ای از غم جانکاه، چه ها می گوید ضجّه هایش به دل چاه، چه ها می گوید جگرت پاره شد از آه جگر فرسایش قلبت آواره شد از ناله ی واویلایش مُردی از دیدن لرزیدن زانوهایش سوختی، با شرر نغمه ی یا زهرایش گشت هر بار علی از غم زهرا مدهـوش کُشته ی فاطمه را مهر تو آورد به هوش تو همانی که از اوّل شده شیدای حسین ضربان دلت آهنگ دل آرای حسین لای لایی اباالفضل تو آوای "حسین" عشقت این بود شود طفل تو سقای حسین عاقبت هم پسرت ساقی اربابش شد آب اما به خدا گوهــر نایابـش شد چه ابالفضل تو اوصاف نکویی دارد بحر جود است و به هر غمزده جویی دارد هر کسی با پسرت سرّ مگویــی دارد خوش به احوال سکینه چه عمویی دارد گرچه بُرده ست خودش از همه عالم دل را نقش ِ دل کرده فقط ، نام "ابوفاضل" را نیست جز عشق عمو، مایه ی آب و گل او مَشک خونین عمو ، بانی خون دل او آخرین خنده ی عباس بوَد قاتل او آه، از خاطره ی همّت بی حاصل او سینه اش از غم سقّای حرم آکنـده زیر لب زمزمه دارد که "عمو شرمنده" کاش آن بغض گلوگیر فرو می بردم عوض آب کمی خون جگر می خوردم قبل از آنی که به تو رو بزنم می مردم با نگاهم چقدر قلب تو را آزردم مطمئنم، نه عمود و نه سنان کشت تورا ترک روی لب دخترکان کشت تو را یاد داری قد بابای من از غم تا شد؟ آن زمانی که عمود آمد و فرقت وا شد؟ به زمین خوردی و بالای سرت بلوا شد سر انگشتر و خود و زرهت دعوا شد رفتی و لشکر بابای من از هم پاشید رفتی و حرمله بر غربت بابا خندید رفتی و عربده ی شمر به گوشم پیچید معجر از روی سرم خولی نامرد کشید لکّه ابر سیهی روی مرا پوشانده رد سیلی سنان بر رخ من جا مانده «محمدحسین رشیدی» http://eitaa.com/joinchat/1537867798Cb4afe113b7
به پیشگاه مقدس بانو ام البنین سلام الله علیها سنگم، از معدن الماس سخن می گویم خاکم، از چشمه ی احساس سخن می گویم من مغیلانم و از یاس سخن میگویم یعنی از "مادر عبّاس" سخن می گویم اسوه ی عاطفه، اسطوره ی تقوا و یقین مادر شیر پسرهای علی، امّ بنین ای که خورشید، به دور قمرت گردیده قرص ماه، آینه دار پسرت گردیده سُرمه ی حور و ملک، خاک درت گردیده بال جبریل، گلیم گذرت گردیده جیره ی شاعر بی نان و نوا را بفرست "چادرت را بتکان روزی ما را بفرست" پی دل گشته و دیدیم که دلدار تویی معنی عارفه ی واصله ی یار تویی مرهم بی کسی حیدر کرار تویی محرم گریه ی مولا به شب تار تویی دیده ای از غم جانکاه، چه ها می گوید ضجّه هایش به دل چاه، چه ها می گوید جگرت پاره شد از آه جگر فرسایش دلت آواره شد از ناله ی واویلایش سوختی، با شرر نغمه ی یا زهرایش مُردی از دیدن لرزیدن زانوهایش گشت هر بار علی از غم زهرا مدهوش کُشته ی فاطمه را مهر تو آورد به هوش تو همانی که از اوّل شده شیدای حسین ضربان دلت آهنگ دل آرای حسین شعر لالایی عباس تو نجوای "حسین" ریختی ماحصلت را همه در پای حسین مهر و ماه و فلک و جمله ی مافیهایش ای به قربان حسین و قمر زیبایش چه ابالفضل تو اوصاف نکویی دارد بحر جود است و به هر غمزده جویی دارد هر کسی با پسرت سرّ مگویی دارد خوش به احوال سکینه چه عمویی دارد گرچه بُرده ست خودش از همه عالم دل را نقش ِ دل کرده فقط ، نام "ابوفاضل" را نیست جز عشق عمو، مایه ی آب و گل او مَشک خونین عمو، بانی خون دل او آخرین خنده ی عباس بوَد قاتل او آه، از خاطره ی همّت بی حاصل او سینه اش از غم عباس بود آکنده زیر لب زمزمه دارد که "عمو شرمنده" آه را در دلم ای کاش فرو می بردم سخنی پیش تو از آب نمی آوُردم عوض آب کمی خون جگر می خوردم قبل از آنی که به تو رو بزنم می مردم من چه‌ گفتم که دم خیمه درآمد اشکت رفتی و‌ از تو‌ نیامد خبری جز مشکت یاد داری که قد یوسف زهرا تا شد؟ بعد از آنی که عمود آمد و فرقت وا شد؟ تیر ها از همه سو بر تن پاکت جا شد ناگهان بر سر رأس و بدنت دعوا شد ولی ای مرد، کجا تیغ و‌ سنان کشت تو را به خدا چاک لب دخترکان کشت تو‌ را رفتی و لشکر بابای من از هم پاشید رفتی و حرمله بر بی کسی ما خندید رفتی و عربده ی شمر به گوشم پیچید معجر از روی سرم خولی نامرد کشید لکّه ابر سیهی روی مرا پوشانده رد سیلی سنان بر رخ من جا مانده http://eitaa.com/joinchat/1537867798Cb4afe113b7
در روی تو ایثار و‌ وفا می بینند شیدایی بی چون و چرا می بینند قلب حسن و حسین می لرزد تا نزدیک در خانه تو را می بینند http://eitaa.com/joinchat/1537867798Cb4afe113b7