فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴تودهنی محکم رهبر ارکستر مطرح ایرانی در واکنش به بازجوییهای مجری بیبیسی در برنامه زنده!
♦️مجری بی بی سی: چرا روسیه را تحریم نکردید و در این کشور اجرا کردید؟!
👌علی رهبری، رهبر ارکستر ایرانی: چرا نمیگویید انگلیس و آمریکا را تحریم کنم؟! چرا که قبل از همه باید انگلستان و آمریکا را به خاطر جنایت هایشان در عراق و افغانستان تحریم کنم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴سردار حاجیزاده: دستاوردهای پهپادی کشور مرهون تدابیر رهبر معظم انقلاب است
♦️فرمانده نیروی هوافضای سپاه درباره رهنمودهای رهبر معظم انقلاب در خصوص افزایش توان پهپادی کشور گفت: «قدرت پهپادی یک قدرت جدید و تازه متولد شده است و شاخههای مختلفی دارد و بسیاری از این بخشها اختراع ایرانی است. موشکهای زمین به هوای پدافندی با پایه پهپادی، اختراع ایرانی است و از این قبیل موارد فراوان داریم و باید تأکید کنم چه در دقت موشکها، چه در حوزه پدافندی و چه در حوزه راداری و پهپادی، موفقیت را مرهون اجرای دقیق تدابیر مقام معظم رهبری هستیم». سردار حاجیزاده افزود: «اگر امروز دشمنان از این قدرت نگران شدهاند و دعوت به مذاکره میکنند و در کنگره دنبال مصوبهای برای محدود کردن ایران هستند، همه اینها نتیجه اجرای این تدابیر بوده است». وی خاطرنشان کرد: «واکنشهای دشمن در این حوزه را ببینید و سخنان آنها را دنبال کنید، ازجمله آمریکاییها که با اشاره به حوزه کوچک پهپادی ایران، میگویند این بخش برتری هوایی آنها را بعد از 80 سال از بین برده است. آنها میگویند حوزه هوافضا و قدرت پهپادی و موشکی مسئلهای مهمتر از هستهای است».
بسم رب شهدا و الصدیقین
شهید علی علومی 🕊🥀
┄┅┅┅┅❁♥️❁┅┅┅┅┄
تاریخ تولد : ۱۳۴۸/۰۶/۲۶
نام پدر : مهدی
محل تولد : سمنان
تحصیلات : زیر دیپلم
نوع شغل : محصل
تاهل : مجرد
ارگان اعزام کننده : سپاه سمنان-تیپ۱۲-گردان امام رضا(ع)
مدت حضور : ۲۵ ماه و ۱۷ روز
نوع عضویت : بسیج
مسئولیت : کمک ارپی جی
محل شهادت : اسلام آباد غرب - تنگه چهار زبر
عملیات : مرصاد
تاریخ شهادت : ۴ مرداد ۱۳۶۷
پيكر مطهر وی مدتها در منطقه بر جا ماند و سال ۱۳۷۹ پس از تفحص، در گلزار شهدای امامزاده يحیی به خاك سپرده شد.
┄┅┅┅┅❁♥️❁┅┅┅┅┄
سیره شهید :
کاغذ کادو را دستم داد. نهج البلاغه و قرآن را هم جلویم گذاشت و گفت:«سلیقه ات خوبه. اینو برام کادو کن!».
گفتم:«این دیگه چیه؟».
گفت:«برای بچه های مسجده، جایزه شونه».
دوست داشت بچه ها در مراسم دعا و نماز شرکت کنند. برای این که تشویقشان کند، مسابقه می گذاشت. جایزه ای هم خودش برایشان می خرید و به آنها می داد.
برگرفته از خاطره منصوره علومی (خواهر شهید)
@meehremaadari
🔴امام خامنه ای:
♦️نماز جمعه، قرارگاه ایمان، تقوا، بصیرت و اخلاق در جنگ اعتقادی، فرهنگی و سیاسی است. این جنگ بر ما تحمیل شده
♦️فرمانده قرارگاه، شخص امام جمعه است و نماز جمعه، قلب فرهنگی هر شهر است.
🌺5مرداد ماه سالروز اقامه اولین نماز جمعه کشور گرامی باد
🔴روایت کمتر دیدهشده از شهید صیاد شیرازی؛ فرمانده عملیات مرصاد از روز عملیات/ بهمناسبت پنجم مرداد؛ سالروز عملیات مرصاد
♦️منافقین میخواستند به طرف کرمانشاه بیایند اما مردم از اسلامآباد تا کرمانشاه با هر وسیلهای که داشتند -از تراکتور و ماشین- آمده بودند در جاده و راه را بند آورده بودند. اولین کسی که جلوی اینها را گرفت، خود مردم بودند.
♦️ساعت ۵ صبح رفتیم. همهی خلبانها در پناهگاه آماده بودند. توجیهشان کردم که اوضاع در چه مرحلهای هست. دو تا هلیکوپتر کبری و یک هلیکوپتر ۲۱۴ آماده شدند که با من برای شناسایی برویم و بعد بقیه بیایند. این دو تا کبری را داشتیم؛ خودمان توی هلیکوپتر ۲۱۴ جلو نشستیم. گفتم: همینجور سرپائین برو جلو ببینیم، این منافقین کجایند. همینطور از روی جاده میرفتیم، نگاه میکردیم، مردم سرگردان را میدیدیم. ۲۵ کیلومتر که گذشتیم، رسیدیم به گردنهی «چهار زبر» که الان، اسمش را گذاشتهاند «گردنهی مرصاد».
♦️یکدفعه نگاه کردم، مقابل آنور خاکریز، پشت سر هم تانک، خودرو و نفربر همینجور چسبیده و همه معلوم بود مربوط به منافقین است و فشار میآورند تا از این خاکریز رد بشوند. به خلبانها گفتم: دور بزنید وگرنه ما را میزنند. به اینها گفتم: بروید از توی دشت. یعنی از بغل برویم؛ رفتیم از توی دشت از بغل، معلوم شد که حدود ۳ تا ۴ کیلومتر طول این ستون است. من کلاه گوشی داشتم. میتوانستم صحبت کنم: به خلبان گفتم: اینها را میبینید؟ اینها دشمنند بروید شروع کنید به زدن تا بقیه هم برسند. خلبانهای دو تا کبریها رفتند به طرف ستون، دیدم هر دویشان برگشتند. من یکدفعه دادوبیدادم بلند شد، گفتم: چرا برگشتید؟ گفت: بابا! ما رفتیم جلو، دیدیم اینها هم خودیاند. چیچی بزنیم اینها رو؟!
♦️خوب اینها ایرانی بودند، دیگر مشخص بود که ظاهراً مثل خودیها بودند و من هرچه سعی داشتم به آنها بفهمانم که بابا! اینها منافقند. گفتند: نه بابا! خودی را بزنیم! برای ما مسئله دارد؛ فردا دادگاه انقلاب، فلان. آخر عصبانی شدم، گفتم بنشین زمین. او هم نشست زمین. دیدیم حدوداً ۵۰۰ متری ستون زرهی نشستهایم و ما هم پیاده شدیم و من هم بهخاطر اینکه درجههایم مشخص نشود، از این بادگیرها پوشیده بودم، کلاهم را هم انداخته بودم توی هلیکوپتر. عصبانی بودم، ناراحت که چهجوری به اینها بفهمانم که این دشمن است؟! گفتم: بابا! من با این درجهام مسئولم. آمدم که تو راحت بزنی؛ مسئولیت با منه. گفت: به خدا من میترسم؛ من اگر بزنم، اینها خودیاند، ما را میبرند دادگاه انقلاب.
♦️حالا کار خدا را ببینید! منافقین مثل اینکه متوجه بودند که ما داریم بحث میکنیم راجع به اینکه میخواهیم بزنیم آنها را، منافقین سر لولهی توپ را به طرف ما نشانه گرفتند. اینها مثل اینکه وارد هم نبودند، زدند. گلوله، ۵۰ متری ما که به زمین خورد، من خوشحال شدم، چون دلیلی آمد که اینها خودی نیستند. گفتم: دیدی خودیها را؟ اینها بچهی کرمانشاه بودند، با لهجهی کرمانشاهی گفتند: به علی قسم الان حسابش را میرسیم. سوار هلیکوپتر شدند و رفتند.
♦️اولین راکتی که زد، کار خدا بود، اولین راکت خورد به ماشین مهماتشان، خود ماشین منفجر شد. بعد هم این گلولهها که داخل بود، مثل آتشفشان میرفت بالا. بعد هم اینها را هرچه میزدند، از این طرف، جایشان سبز میشدند، باز میآمدند.
بعد از ۲۴ ساعت با لطف خداوند، اینان چه عذابی دیدند.
♦️بعضی از آنها فراری میشدند توی این شیارهای ارتفاعات، که شیارها بسته بود، راه نداشت، هرچه انتظار میکشیدیم، نمیآمدند. میرفتیم دنبال آنها، میدیدیم مردهاند. اینها همه سیانور خوردند، خودشان را کشتند. توی اینها، دخترها مثلاً فرماندهی میکردند. از بیسیمها شنیده میشد: زری، زری! من بهگوشم. التماس، درخواست، چه بکنند؟ اوضاع برای آنها خراب بود.
♦️بههرحال خداوند متعال در آخر این روز جنگ یا عملیات «مرصاد» به آن آیهی شریفه، عمل کرد که خداوند در آیهی شریفه میفرماید: «با اینها بجنگید، من اینها را به دست شما عذاب میکنم و دلهای مؤمن را شفا میدهم و به شما پیروزی میدهم.» و نقطهی آخر جنگ با پیروزی تمام شد که کثیفترین و خبیثترین دشمنان ما (منافقین) در اینجا به درک واصل شدند و پیروزی نهایی ما، یک پیروزی عظیمی بود.»
📚رمز عبور، ۱، صفحهی ۱۱۳