معراج
✧✦✧✦✧✦✧ ✦✧ ﷽ ✧✦ #الفبای_حکمت #قسمت16 ۱۶- طَلَبُ الجَنَّۀِ بِلا عَمَلٍ حُمقٌ نقل شده است که دو نفر
✧✦✧✦✧✦✧
✦✧ ﷽ ✧✦
#الفبای_حکمت
#قسمت17
۱۷- ظَفَرَ بِالشَّیطانِ مَن غَلَبَ غَضَبَه
دشمنی شیطان با انسان و درگیری این دو با یکدیگر سابقهای طولانی دارد. شیطان برای شکست دادن انسان از هر راهی وارد میشود و از هر وسیلهای استفاده میکند؛ گاهی پول و ثروت، گاهی قدرت و شهرت و گاهی خوشی و لذت را ابزار فریب انسان و شکست او قرار میدهد.
دامهای مختلف او همواره در پیش پای انسانها گسترده است و لحظهای از خدعه کردن دست بر نمیدارد.
در میان همهی ابزارهای فریب شیطان، دو وسیله از همه مؤثرتر است و بیشترین صید شیطان از طریق این دو دام
است. یکی از خلوت زن و مرد نامحرم و ارتباط نسنجیدهی آنان و دیگری خشم و غضب.
آن چنان که امیرالمؤمنین، علی (علیهالسلام) میفرمایند:
«برای شیطان، کمندی بزرگتر و مهمتر از غضب، و خلوت با نامحرم نیست.»
کم نیستند افرادی را که خود را از دامهای دیگر شیطان رهاندهاند؛ ولی در یکی از این دو دام افتاده و از این طریق شکست خوردهاند.
خشم و غضب و عصبانیت - که یکی از دو سلاح قدرتمند شیطان است- حالتی عجیب است؛ در آن حال انسان از خود بی خود میشود، متوجه گفتار و کردار خود نیست.
در حال عصبانیت ممکن است انسان توهین کند، دروغ بگوید، بیانصافی نماید، دلی را بشکند، آبرویی بریزد یا اقدامی کند که هرگز قابل جبران نباشد.
همه مشتاقیم از بروز چنین بیماری خطرناکی پیشگیری کنیم یا اگر به آن مبتلا شدهایم، خود را معالجه نماییم؛ اما چگونه؟
با دقت در سخنان پیشوایان دینی به این نکتهها دست مییابیم که برای پیشگیری از عصبانیت:
۱. همواره در واقع دعا و به ویژه بعد از نمازها از خدای مهربان صبر و تحمل و اخلاق نیک طلب نماییم؛
۲. با انسانهای پرتحمل و خوشاخلاق بیشتر معاشرت کنیم؛
۳. گاهی راجع به ارزش اخلاق نیک و خوشخلقی و زیانهای بداخلاقی و عصبانیت بیندیشیم؛
۴. توجه داشته باشیم که همان گونه که قد و وزن و رنگ چهره افراد متفاوت است، سلیقه و فکر انسانها هم متفاوت است؛ پس انتظار نداشته باشیم همه مثل ما فکر کنند و هم سلیقه ما باشند؛
۵. اگر در هنگام بحث و گفتگو با دیگران احساس عصبانیت کردیم، بحث را قطع کنیم و بگوییم فعلا آمادگی ندارم؛ در فرصت دیگری دربارهی این موضوع صحبت خواهیم کرد؛
۶. برای قبولاندن نظر خود به دیگران، اصرار نورزیم، بلکه اگر پس از بیان اعلام نظر صریح و روشن با مخالفت مواجه شدیم، سکوت کنیم و به طرف مقابل فرصت اندیشیدن بدهیم.
از سوی دیگر، اگر ناگهان خود را عصبانی یافتیم، در این حالت:
۱. به خداوند پناه ببریم و به زبان بگوییم: «پناه بر خدا»؛
۲. حتما بکوشیم سکوت کنیم و سخنی نگوییم؛
۳. اگر ایستادهایم، بنشینیم و اگر نشستهایم، برخیزیم و اگر میتوانیم، مکان خود را تغییر دهیم؛
۴. از خشم و غضب خداوند یاد کنیم که: «هر کس خشم و غضب خود را از بندگان خدا باز دارد، خداوند در قیامت خشم خود را از او باز میدارد و رحیمانه با او رفتار مینماید.»
۵. وضو بگیریم و با نورانیت وضو تاریکی خشم را از بین ببریم؛
اگر تلاش کنیم خشم را از وجودمان برانیم و خود را از این دام شیطان برهانیم، کمکم از چنان ارادهای برخوردار خواهیم شد که از بقیهی دامهای شیطان نیز نجات پیدا میکنیم و در زمینههای دیگر هم شیطان را شکست میدهیم؛ چون غضب از مهمترین و سختترین دامهای شیطان است و کسی که بتواند در این میدان پیروز شود، میدانهای دیگر را آسانتر میپیماید و به قول معروف، چون که صد آید، نود هم پیش ماست.
امام پرهیزکاران، علی (علیهالسلام)، میفرمایند:
«هر کس بر خشم خود غلبه کند، بر شیطان پیروز شده است.»
✍️مهدی عدالتیان
@meerag
꧁꧁꧂꧂
معراج
✧✦✧✦✧✦✧ ✦✧ ﷽ ✧✦ #الفبای_حکمت #قسمت17 ۱۷- ظَفَرَ بِالشَّیطانِ مَن غَلَبَ غَضَبَه دشمنی شیطان با ان
✧✦✧✦✧✦✧
✦✧ ﷽ ✧✦
#الفبای_حکمت
#قسمت18
۱۸- عفوُ المَلِکِ اَبقی لِلمُلک
آیا اتفاق افتاده نسبت به شخصی خطایی مرتکب شوید خودتان هم قبول داشته باشید که مقصر هستید؟
در چنین موقعیتی آرزوی قلبی شما چیست؟
اگر در این شرایط قرار بگیریم، در دل میگوییم کاش وقتی او را دیدم، از من روی برنگرداند، کاش فرصت دهد برایش توضیح دهم اشتباه کردهام و چرا این پیشآمد رخ داد؛ کاش زود عذر مرا بپذیرد و مرا خجالت ندهد؛ کاش خیلی از علت اشتباه من نپرسد؛ من خودم قبول دارم اشتباه کردهام. کاش...
فرد خطاکار خودش به اندازهی کافی شرمنده هست؛ به همین دلیل شیرینترین هدیه به او عفو و گذشت سریع و همراه با محبت است.
از آنجا که عفو و گذشت آثار سازندهی فراوانی در عفوکننده، عفوشونده و نیز در جامعه دارد، در دستورهای دینی ما اهمیت زیادی به آن داده شده و در متون مذهبی ما از عفو و گذشت با عظمت یاد شده است.
پیامبر بزرگ اسلام، (صلیاللهعلیهوآله) میفرمایند: «بهترین صفت اخلاقی در دنیا و آخرت عفو و گذشت است.»
و امیرمؤمنان، علی (علیهالسلام) میفرمایند: «عفو و گذشت همانند تاجی بر سر همهی ارزشهای اخلاقی است.»
علاوه بر توصیف کلی و بیان جایگاه والا عفو و گذشت، گاهی به آثار این صفت ارزشمند هم اشاره شده است که برخی از آنها عبارت است از:
۱. خشنودی خداوند؛ پیامبر گرامی میفرمایند: «خداوند بخشنده است و بخشش را دوست دارد.»
۲. ریشه کن شدن کینه و دشمنی؛ گاهی انتقام انسان را آرام میکند و از عقوبت مجرم خرسند میشود، اما با این کار بذر کینهای را آبیاری میکند که ممکن است پیامدهای آن بارها به خود شخص یا دیگران آسیب بزند.
با عفو و گذشت بذر محبتی کاشته میشود که برکات آن به زودی به دست میآید.
۳. پاداش ویژه در بهشت؛ پیامبر اکرم وقتی از سفر معراج برگشتند، از کاخ بسیار زیبایی خبر دادند که پاداش عفو کنندگان بود.
۴. بخشش گناهان در قیامت؛ در روایات میخوانیم مردم خانوادهی خدا و بندگان او هستند و کسی که به بندگان خدا محبت کند، خداوند از او تشکر مینماید؛ از همین رو در مقابل گذشت از بندگان خدا، خداوند هم در قیامت از خطای فرد بخشنده میگذرد.
۵. اثر تربیتی و سازنده؛ بارها شاهد بودهایم شخص خطاکاری که مورد عفو واقع شده، تصمیم گرفته گذشتهی خود را جبران کند و به انسانی صالح تبدیل شده که هرگز تنبیه و مجازات نمیتوانست چنین تحولی در او ایجاد نماید.
باید توجه داشت با وجود همهی خوبیهایی که در عفو و گذشت نهفته است، یک مورد استثناء شده و عفو آن پسندیده نیست و آن برخورد با انسان پست و ناشایست است که تنها ارزش عفو و گذشت را درک نمیکند، بلکه آن را وسیلهای برای سوءاستفادهی بیشتر و آسیب رساندن فزونتر به دیگران قرار میدهد. امیرمؤمنان، علی (علیهالسلام) میفرمایند: «عفو و گذشت به همان میزان که انسان کریم را اصلاح میکند، انسان پست و لئیم را فاسد مینماید.»
البته نباید به جای تلاش برای به دست آوردن تحمل و قدرت عفو و گذشت، هر کسی را لئیم و پست بدانیم و بگوییم او شایستهی گذشت نیست.
نتیجهی آنچه گذشت این است که عفو و گذشت هم سازنده است و و هم باعث عزت و بزرگی و حتی طولانی شدن عمر انسان بخشنده میشود و موقعیت اجتماعی و شأن و مقام و جایگاه انسان را بیشتر حفظ مینماید.
صاحبان قدرت در اوج قدرت اگر گذشت داشته باشند، عمر خود و سلطنت خود را افزون میکنند.
پیامبر اکرم «صلیالله علیه و آله» میفرمایند: «گذشت سلطان، سلطنت او را پایدارتر مینماید.»
✍️مهدی عدالتیان
@meerag
꧁꧁꧂꧂
معراج
✧✦✧✦✧✦✧ ✦✧ ﷽ ✧✦ #الفبای_حکمت #قسمت18 ۱۸- عفوُ المَلِکِ اَبقی لِلمُلک آیا اتفاق افتاده نسبت به شخص
✧✦✧✦✧✦✧
✦✧ ﷽ ✧✦
#الفبای_حکمت
#قسمت19
۱۹- غَیِّرُ و العاداتِ تَسهَل عَلَیکُمُ الطّاعات
عادت چیست؟ به آنچه انسان مکرراً انجام میدهد و به آن خو میگیرد، عادت میگوییم. عادت ویژگیای است که جزو ذات انسان نیست؛ بلکه با تکرار و انجامهای متعدد کمکم به صورت صفتی ثابت در آمده که به آسانی نمیتوان آن را از خود دور کرد.
عادت میتواند مثبت یا منفی باشد و هر یک از این دو، پیامدهایی دارد. عادتهای خوب و مثبت موجب رشد و کمال و عزت و سربلندی انسان و عادتهای بد و منفی باعث رکود و عقبنشینی انسان از ارزشهای معنوی و خسارت و زیان در دنیا و آخرت است.
به نمونههایی از عادتهای مثبت و منفی و پیامدهای آن دقت کنید:
عادتهای مثبت و پیامدهای آن
۱. تشکر از خداوند و بندگان او: زیاد شدن نعمتها، محبوبیت.
۲. زودتر سلام کردن: نفوذ در دلها، تواضع و فروتنی.
۳. سحرخیزی: شادابی، آرامش، زیاد شدن روزی.
۴. بینقص و کامل انجام دادن کارها: خشنودی پروردگار، محبوبیت، آبرومندی، آرامش روحی.
عادتهای منفی و پیامدهای آن
۱. دیر خوابیدن: برطرف نشدن خستگی بدن و عوارض آن و قضا شدن نماز صبح.
۲. قضاوت شتاب زده: تهمت زدن، ایجاد سوءظن و اختلاف افکنی.
۳. پرخوری: کسالت، تنبلی، برخی بیماریها.
۴. کنار پنجره نشستن و نگاه کردن به خیابان یا منازل مردم: سوء ظن، حسرت و پریشانی، نگاه حرام و...
۵. دروغ گفتن: آفت شخصیت، از دست دادن اعتماد دیگران، نگرانی و اضطراب.
اکنون به این نکته دقت فرمایید:
فروشندهی موفق همواره دقت میکند که کدام کالای موجود در فروشگاه او سودآور است و اعتبار و جای رشد بیشتری دارد و کدام یک زیان آور و مایهی افت کار است، و پس از شناسایی این دو نوع کالا تلاش میکند فروشگاه را با نوع اول تجهیز و نوع دوم را از فهرست کالاهای فروشگاه حذف نماید.
انسان هم تاجری است که با رفتار، گفتار و عادتهای خود یا سود میبرد یا زیان؛ پس باید عادتها را بشناسیم و موارد مثبت را تقویت و موارد منفی را حذف کنیم.
برای دور کردن عادتهای نامناسب مراحل زیر توصیه میشود:
۱. کسب آگاهی و شناخت نسبت به آن عادت منفی و زیانهای ناشی از وجود آن و فایدههای حذف آن؛ مثلاً در مورد آثار دروغ بیشتر مطالعه نماییم.
۲. برنامهریزی کوتاه مدت و آسان؛ مثلاً تصمیم بگیریم یک روز تا شب دروغ نگوییم و برای فردا بار دیگر برنامهریزی کنیم.
اکنون که مختصری دربارهی چند و چون پیامدهای عادات و نحوهی غلبه بر عادتهای منفی سخن رفت، مفهوم این سخن امام معصوم شیعیان روشنتر میشود که میفرمایند: «عادات خود را تغییر دهید تا عبادت برایتان آسان شود.»
✍️مهدی عدالتیان
@meerag
꧁꧁꧂꧂
معراج
✧✦✧✦✧✦✧ ✦✧ ﷽ ✧✦ #الفبای_حکمت #قسمت19 ۱۹- غَیِّرُ و العاداتِ تَسهَل عَلَیکُمُ الطّاعات عادت چیست؟
✧✦✧✦✧✦✧
✦✧ ﷽ ✧✦
#الفبای_حکمت
#قسمت20
۲۰- فَضلُ العِلمِ اَحَب اِلَی اللهِ مِن فَضلِ العِبادَۀ
از قدیم معلمان انشا این موضوع را مطرح میکردند که علم بهتر است یا ثروت؟ پاسخ سؤال کم و بیش برای همه معلوم بود. گر چه بعضی به جهاتی جوابهای دیگری را میدادند، همانها هم ارزش علم را میدانستند و واقف بودند که بدون علم و آگاهی، ثروت اگر هم به دست بیاید، مفید نیست.
پاسخ کامل این سؤال را میتوانیم در نهجالبلاغه بخوانیم که امام علی (علیهالسلام) میفرمایند: «ای کمیل، دانش بهتر از مال است؛ زیرا علم، نگهبان تو است و مال را تو باید نگهبان باشی؛ مال با بخشش فزونی مییابد اما علم با بخشش زیاد میشود. مقام و شخصیتی که با مال به دست آمده، با نابودی مال از بین میرود؛ اما علم از بین نمیرود و اعتبار عالم مادامی که به علمش عمل کند، باقی است. علم و دانش فرمانروا و مال فرمانبر است.»
به این ترتیب برتری علم بر مال و ثروت کاملاً روشن است. نکتهی جالب توجه این است که پیشوایان معصوم ما فرمودهاند علم از عبادت هم برتر است. ممکن است انسان ابتدا تعجب کند که عبادت پروردگار، با آن همه ارزش و والایی چگونه ممکن است پس از علم در مرتبه ی دوم قرار گیرد به ویژه وقتی در قرآن کریم میخوانیم هدف از خلقت عبادت و بندگی خداوند است؟ اما اگر اندکی دقت کنیم، به خوبی معلوم میشود که چرا علم از عبادت هم برتر است. عبادت انجام فرمانهای پروردگار و حرکت در مسیر رضای اوست و بدیهی است تا ندانیم دستور خداوند چیست و مسیر رضای او کدام است، نمیتوانیم اطاعت کنیم. کم نیستند کسانی که
میخواستند اطاعت کنند، نافرمانی کردهاند و به دلیل ندانستن با خواست پروردگار مخالفت کرده.
شاید شما هم شنیده باشید در زمان امام صادق (علیهالسلام) شخصی ادعای فهم و آگاهی داشت و عدهای هم طرفدار او بودند. روزی امام (علیهالسلام) در مسیری میرفتند. دیدند او جلوتر از آن حضرت میرود و متوجه حضور حضرت نیست. در مسیر به شخصی رسید که نان میفروخت؛ مقداری صبر کرد تا حواس آن شخص به جای دیگر رفت و آهسته دو قرص نان از نانهای او برداشت و زیر لباس خود پنهان کرد و راه افتاد. به شخص دیگری رسید که انار میفروخت؛ آنجا هم دو انار دزدید و به راه خود ادامه داد و رفت. در این هنگام امام صادق (علیهالسلام) به او رسیدند و از رفتار او –که مدعی علم و دانش بود- اظهار شگفتی نمودند. او در حالی که قیافهای عالمانه به خود گرفته بود، گفت: «مگر شما قرآن نخوانده اید که خداوند میفرماید هر کس حسنه و کار نیکی انجام دهد، ده برابر پاداش میگیرد و در جایی دیگر میفرماید جزای سیئه و کار خطا یک برابر و مانند همان خطاست؛ من چهار سرقت کردم؛ ولی چهار صدقه دادم که پاداش آن چهل میشود؛ پس در نهایت سی و شش حسنه و پاداش برای من باقی ماند!»
امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: «تو که از قرآن میگویی، مگر این آیه را نخواندهای که خداوند اعمال را از متقین، یعنی آنان که کارشان مورد تأیید پروردگار و در چارچوب مقررات الهی باشد، قبول میفرماید؟»
آن شخص که متوجه اشتباه خود شده بود، در نهایت شرمندگی دور شد.
عبادت بدون علم چنین عاقبتی دارد. پیامبر گرامی اسلام میفرمایند: «ارزش و فضیلت علم نزد من بیشتر است از ارزش عبادت.»
✍️مهدی عدالتیان
@meerag
꧁꧁꧂꧂
معراج
✧✦✧✦✧✦✧ ✦✧ ﷽ ✧✦ #الفبای_حکمت #قسمت20 ۲۰- فَضلُ العِلمِ اَحَب اِلَی اللهِ مِن فَضلِ العِبادَۀ از ق
✧✦✧✦✧✦✧
✦✧ ﷽ ✧✦
#الفبای_حکمت
#قسمت21
۲۱- قَیَّدُ و العِلمِ بِالکِتابَۀ
آیا تاکنون فکر کردهاید که اگر «نوشتن» از زندگی بشر حذف شود، چه اتفاقی میافتد یا اگر قلم نبود، چه میشد؟
آیا جز این است که علوم، معارف و حقایقی که از نسلهای گذشته برای ما یادگار مانده، به برکت قلم و نوشتن باقی مانده است؟ این همه آثار ارزشمند و کتابهای گرانسنگ که یادگار دانشمندان و متفکران گذشته است، به برکت قلم در اختیار ماست و اگر آنان نمینوشتند، امروز ما از این همه نعمت محروم بودیم.
همانطور که برخی از بزرگان گفتهاند: «قلم رازدار بشر و خزانهدار علوم و گردآورندهی تجربیات قرون و اعصار است.» و اگر قرآن به آن سوگند یاد میکند به همین دلیل است؛ زیرا همیشه سوگند به چیزی بسیار عظیم و پرارزش یاد میشود. در بعضی روایات آمده: «نخستین چیزی که خدا آفرید قلم بود.»
نوشتن درسهایی که از سخنان بزرگان یا تجربیات خود و دیگران گرفتهایم، آنها را ماندگار میکند.
نوشتن خاطرات آموزنده گنجینهای است که میتوانیم با مراجعه به آن با گذشتهی خود تجدید عهد میکنیم. نوشتن نامه به دوستی خوب سبب افزایش محبتها و تبادل تجربیات میشود. نوشتن جملهای زیبا و آموزنده و نصب آن در معرض دید دیگران ما را در پاداش عمل خوب آنان که در پی افزایش آگاهیشان صورت گرفته، شریک میکند. نوشتن وصیتنامه، شانهی ما را از بار حقوق دیگران سبک مینماید و زمینهساز تحقق خواستههای ما در آینده است. نوشتن وعدهها، قرارها و تعهدات، ما را در جهت عمل به تعهدات و ادای حقوق
دیگران یاری میدهد. نوشتن برنامهی هفتگی به ما در رعایت نظم و استفادهی بهینه از فرصتها و امکانات کمک میکند. نوشتن مقاله یا کتاب موجب رشد فرهنگی جامعه میشود. نوشتن کارهای مثبت و منفی خود در طول روز، ما را در محاسبهی نفس و خودسازی یاری میکند. نوشتن یک تذکر یا تشکر و فرستادن آن برای کسی که مسولیتی را در جامعه به عهده دارد، موجب رشد و اصلاح افراد جامعه و تشویق آنان میشود.
هر چه از فواید نوشتن بگوییم کم گفتهایم. باید با قلم انس بگیریم و نوشتن را تقویت کنیم. پیشوایان اسلام در احادیث متعدد به یاران خود تأکید میکنند «به حافظهی خود قناعت نکنند و احادیث اسلامی و علوم الهی را به رشتهی تحریر درآورند و برای آیندگان به یادگار بگذارند.»
حفظ و نگهداری هر شئ ارزشمند راه و روش و ابزاری دارد. برای حفظ گل، از آبیاری به موقع غفلت نمیکنیم، برای حفظ پول و اشیاء قیمتی از گاو صندوق استفاده میکنیم؛ برای حفظ آهن از زنگار، آن را رنگ میزنیم و...
راه حفظ علم و دانش هم نوشتن است.
پیشوای پاکان عالم، امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) میفرمایند: «علم و دانش را با نوشتن حفظ نمایید.»
✍️مهدی عدالتیان
@meerag
꧁꧁꧂꧂
معراج
✧✦✧✦✧✦✧ ✦✧ ﷽ ✧✦ #الفبای_حکمت #قسمت21 ۲۱- قَیَّدُ و العِلمِ بِالکِتابَۀ آیا تاکنون فکر کردهاید که
✧✦✧✦✧✦✧
✦✧ ﷽ ✧✦
#الفبای_حکمت
#قسمت22
۲۲- کَم مِن مَفتُونٍ بِحُسنِ القَولِ فیه
وقتی کسی از شما تعریف میکند، چه حالی دارید؟ معمولاً انسان از تعریف کردن خوشش میآید؛ حتی اگر از کمالی صحبت کنند که در او نیست. باید توجه داشته باشیم که تعریف کردن، همیشه به نفع انسان نیست. تعریف نابجا و بیش از حد گاهی باعث غرور و غفلت انسان میشود و بینش صحیح را از انسان میگیرد؛ در نتیجه انسان از عیبهای خود چشم میپوشد و تنها موفقیتها و نکتههای مثبت کار خود را میبیند و به تدریج به جای کوشش در اصلاح عیب خود همواره منتظر تعریف و تمجید و تشویق دیگران است. انسان به تشویق و تأیید کار خود نیاز دارد و همین، نوعی ملاک سنجش برای کارهای انسان است؛ اما این امر خطرآفرین نیز به شمار میآید.
در سخنان پیشوایان دینی به صورتی جامع به این مسئله توجه شده که فرمودهاند: تعریف کردن از کار دیگران اگر کمتر از ارزش کار ایشان باشد، حسد و اگر بیشتر از آن باشد، خلاف صدق و راستی است؛ بنابراین باید مراقب باشیم هم از دیگران بیجا، بیحساب و بیش از حد تعریف و تمجید نکنیم و هم چشم و گوش بسته به تعریف دیگران از کارمان دل خوش نکنیم؛ بلکه در خلوت خود اعتراف کنیم آنان تنها جنبهی مثبت کار مرا دیدهاند؛ پس من دقت کنم تا نقطه ضعفهایم را هم بیابم.
دلخوش کردن به تعریفهای دیگران سبب میشود که:
۱. انسان به غرور مبتلا شود و خود را تافتهای جدا بافته ببیند؛
۲. از اشتباهات و خطاهای خود غافل شود و آنها را نبیند یا کوچک و کماهمیت بشمارد؛
۳. روحیهی نصیحت پذیری و قبول حق در انسان تضعیف شود.
۴. پرتوقع شود و از همه انتظار تعریف و تشکر داشته باشد.
۵. دیگران در نظر او کوچک، کارهای آنان کم اهمیت جلوه کند.
۶. افراد فرصتطلب چنین انسان غافلی را ابراز دست خود قرار دهند تا به اهدافشان برسند.
مجموع این موارد سبب خسارتی بزرگ و رکورد و توقف و گاهی سقوط میشود.
بیجهت نیست که در دستورهای ارزشمند دینی به ما توصیه شده هنگامی که کسی از شما تعریف میکند، بگویید: «پروردگارا، مرا به آنچه اینان میگویند، مؤاخذه مفرما و مرا بهتر از آنچه میگویند، قرار ده و گناهانی را که ایشان از آن بیخبرند، بر من ببخشای.»
با این دعای زیبا انسان متوجه میشود اگر توفیقی هست، از خداوند مهربان است و مغرور نمیشود؛ در مییابد ضعفهایی دارد که ستایشگران از آنها بیخبرند؛ و در عین حال مصمم میشود راه رشد و کمال را ادامه دهد و بر سرمایههای معنوی خود بیفزاید. اگر این دقتها نباشد، به راستی تعریفهای نابجای مردم آسیبهای مهمی به انسان وارد میآورد. در طول تاریخ کم نبودهاند افراد موفق که فریب تعریفهای نسنجیدهی دیگران را خورده و از مسیر کمال و رشد منحرف شدهاند.
پیشوای متقیان، علی (علیهالسلام) میفرمایند:
«چه بسیار انسانهایی که به جهت تعریف نابجای دیگران فریب خوردهاند.»
✍️مهدی عدالتیان
@meerag
꧁꧁꧂꧂
معراج
✧✦✧✦✧✦✧ ✦✧ ﷽ ✧✦ #الفبای_حکمت #قسمت22 ۲۲- کَم مِن مَفتُونٍ بِحُسنِ القَولِ فیه وقتی کسی از شما تعر
✧✦✧✦✧✦✧
✦✧ ﷽ ✧✦
#الفبای_حکمت
#قسمت23
۲۳- لَیسَ لِمُعجِبِ رَأی
عُجب و خودپسندی یکی از علفهای هرز مزرعهی وجود انسان است که شایسته است با تفحص در گذشته و اندیشیدن دربارهی آینده و بررسی کردن در داشتهها، این بیماری را در خود علاج نماییم. باید در این مسئله بیشتر دقت کنیم که اولاً انسان هر چه دارد، از علم و قدرت و ثروت و جمال و کمال، چندان زیاد نیست و خیلیها بیشتر از او دارند و به قول معروف دست بالای دست بسیار است. پس آنچه داریم، کم است و قابل فخرفروشی نیست. ثانیاً همین دارایی کم هم از خودمان نیست؛ بلکه امانتی الهی است که دیر یا زود از ما میگیرند و تنها گزارش عملکرد ما برجا میماند؛ همانگونه که پیش از ما از خیلیها این امانتها پس گرفته شده است.
اگر انسان توان و قابلیت و موفقیت خود را لطف خدا بداند، در عین حال که اعتماد به نفس دارد و در کمال اطمینان گام برمیدارد، در مقابل بندگان خدا متواضع است؛ چرا که شایسته نیست با سرمایههای خدادادی به بندگان خدا فخرفروشی کرد. اما اگر کامیابیها و دستاوردها را از خود دانستیم و از خدا غافل شدیم، این عجب و غرور:
۱. ما را در نظرها کوچک و بیمقدار میکند؛ چرا که فرمودهاند: «هر کس تکبر ورزد، خدا او را کوچک میکند و هر کس فروتنی پیشه کند، خداوند او را در نظرها بالا میبرد.»
تو آن شوی پیش مردم عزیز
که مر خویشتن را نگیری به چیز
۲. سبب میشود توسعهی عقل و فهم متوقف شود و رشد نکند؛ زیرا غرور و باور کاذب مانع یادگیری و پرسیدن و در پی فهم بودن است.
از امیرمؤمنان، علی (علیهالسلام)، نقل شده است: «غرور و خودپسندی انسان یکی از حسودان نسبت به عقل اوست.»
۳. موجب میشود عالمان و آگاهان از آموختن به ما دریغ کنند.
سعدی داستانی را نقل میکند که با این بیت آغاز میشود:
یکی در نجوم، اندکی دست داشت
ولی از تکبر، سری مست داشت
این شخص با مختصر اطلاعاتی نجومی که در زمینهی نجوم داشت، چنان به خود مغرور بود که گویا کسی از او آگاهتر نیست.
روزی نزد کوشیار، ریاضیدان معروف قرن چهارم رفت و با همان غرور خواست در ضمن گفتگو و بدون آن که به جهل اعتراف کند، از این ریاضیدان معروف نکتههایی بیاموزد؛ اما کوشیار که او را مست غرور یافت، چیزی به او نیاموخت و به او گفت: «تو که خود را پر از معلومات میدانی، ظرف تو جای خالی ندارد که من پر کنم؛ وجود تو به جای علم و دانش از خودپرستی لبالب شده؛ باید اول ظرف وجود را از این غرور خالی کنی، سپس به جای آن علم و معرفت بریزی.»
تو خو را گمان بردهای پر خرد
انائی که پر شد، دگر چون بَرَد؟
ز دَعوی پُری، زان تهی میروی
تهی آی، تا پر معانی شوی
۴. باعث میشود همان مقدار هم که میدانیم، زیر حجاب غرور پنهان شود و به ما کمکی نکند.
بزرگان، علم و دانش را به چشم بینا تشبیه کردهاند که به کمک آن انسان راه را میبیند و هوا و هوس و غرور را به گرد و غباری تشبیه نمودهاندکه مانع دید انسان میشود.
حقیقت، سرایی است آراسته
هوا و هوس، گرد برخاسته
نبینی که جایی که برخاست گرد
نبیند بَصَرٍ، گرچه بیناست مرد
انسان مغرور نه به فکر یادگیری است و نه عالمان رغبتی به آموزش او دارند و نه میتواند از علم خود استفاده کند چنین انسانی نمیتواند رأی و نظر صحیحی داشته باشد.
پیشوای دانایان، علی (علیهالسلام)، میفرمایند:
«انسان مغرور و خودپسند فکر و نظر درستی ندارد.»
✍️مهدی عدالتیان
@meerag
꧁꧁꧂꧂
معراج
✧✦✧✦✧✦✧ ✦✧ ﷽ ✧✦ #الفبای_حکمت #قسمت23 ۲۳- لَیسَ لِمُعجِبِ رَأی عُجب و خودپسندی یکی از علفهای هرز
✧✦✧✦✧✦✧
✦✧ ﷽ ✧✦
#الفبای_حکمت
#قسمت24
۲۴- مَن شَکَرَ اللهَ زادَه
آیا تاکنون اتفاق افتاده به کسی هدیهای بدهید و وقتی استقبال و تشکر و قدردانی و علاقهی او را ببینید، دوباره او را مورد لطف قرار دهید و با میل و رغبت باز هم هدیهای به او بدهید؟
این گرایش انسان به افزایش محبت نسبت به فردی که شاکر و سپاسگزار است، موهبتی الهی است. خداوند گاهی نمونهای از کمالات خود را به بندگان عطا میکند تا بهتر صفات او را بشناسد. هم قرآن کریم و هم فرمایشهای معصومان (علیهمالسلام) این حقیقت را به ما یادآور میشوند که از سنتهای قطعی خداوند، افزایش نعمت بندگان شاکر و سپاسگزار است که:
شکر نعمت نعمتت افزون کند
کفر، نعمت از کفت بیرون کند
حقیقت شکر چیست و چگونه میتوانیم شکرگزار واقعی باشیم؟
پیشوایان دینی شکر را به سه مرحله تقسیم کردهاند: مرحلهی اول شکر قلبی و همانا شناخت بخشندهی نعمت است؛ یعنی بدانیم هر خیری به ما میرسد، از خداوند به وسیلهی آنان نعمت را به ما میرساند و البته باید از این واسطههای نعمت هم تشکر نمود.
مرحلهی دوم شکر زبانی است که با زبان «الحمدالله» بگوییم. روزی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) به شخصی فرمودند: «حالت چطور است؟»
گفت: «خوب.»
دو مرتبه پرسیدند؛ گفت: «خوب».
بار سوم پرسیدند. گفت: «خوب، خداروشکر.»
حضرت فرمودند: «همین را میخواستم»
و به این وسیله آموختند که در هر زمان و از جمله هنگامی که کسی حالمان را میپرسد، شکر خدا کنیم و بگوییم الحمدالله.
مرحلهی سوم شکر عملی است. شکر عملی عبارت است که از «به کار گرفتن نعمت در جهت رضایت بخشنده نعمت.»
اگر به کسی که لباس نو برای شرکت در میهمانی ندارد، لباسی نو هدیه دهید و فردای آن روز ببینید با همان لباس مشغول رنگ زدن دیوارهای خانه است و چند جای لباس رنگی شده، چه حالی پیدا میکنید؟ طبیعی است گلهمند میشوید و او را انسانی قدرنشناس و ناسپاس میدانید؛ پس مبادا نسبت به بخشندهی این همه نعمت یعنی خداوند مهربان این گونه عمل کنیم و نعمتهای او را در راهی که نمیپسندد، به کار گیریم! مگر نه این که خداوند چشم را برای تشخیص راه از چاه، مطالعهی کتابهای ارزشمند، نگاه محبتآمیز به چهرهی پدر و مادر و... داده است؟
پس استفاده از آن در جهت نگاه به صحنههای حرام و آنچه خداوند نهی فرموده، ناسپاسی است.
مگر نه این که زبان را برای گفتن سخن حق، اظهار محبت، راهنمایی و خیرخواهی، زدودن غم از دل داغ دیده و... در اختیار ما قرار داده است؟
پس استفاده از آن در جهت گفتن دروغ، غیبت، تهمت، تمسخر و... ناسپاسی است.
به همین ترتیب تکلیف نعمتهای دیگر نیز معلوم میشود.
از سنتهای قطعی پروردگار محروم کردن فرد ناسپاس و افزون نمودن نعمت بر فرد سپاسگزار و شاکر است. اگر از علم و فهم، ثروت و قدرت، آبرو و موقعیت خود در راه ظلم و معصیت استفاده کنیم، نه تنها آن نعمتها فزونی نخواهد داشت، بلکه همان مقدار هم رو به زوال و نیستی خواهد رفت. در نهجالبلاغه میخوانیم هنگامی که گوشههایی از نعمت به شما روی آورد، با ناسپاسی خود را از ادامهی آن محروم نکنید. در نقطهی مقابل، هنگامی که انسان از نعمتی در جهت رضا و خوشنودی پروردگار و و خدمت به بندگان او بهره میگیرد، آن نعمت رو به افزونی میگذارد و نعمتهای تازهای را به دنبال میآورد.
پیشوای متقیان، علی (علیهالسلام) میفرمایند: «هر کس شکر خداوند را به جا آورد، خداوند بر نعمتش میافزاید.»
✍️مهدی عدالتیان
@meerag
꧁꧁꧂꧂
معراج
✧✦✧✦✧✦✧ ✦✧ ﷽ ✧✦ #الفبای_حکمت #قسمت24 ۲۴- مَن شَکَرَ اللهَ زادَه آیا تاکنون اتفاق افتاده به کسی هد
✧✦✧✦✧✦✧
✦✧ ﷽ ✧✦
#الفبای_حکمت
#قسمت25
۲۵- نَفَسُ المَرءِ خُطاهُ اِلی اَجَلِه
در امتحانات آخر سال دوران تحصیل، وقتی در سالن امتحان مینشستیم و برگههای امتحانی توزیع میشد، همه آرام آرام مشغول نوشتن جوابها میشدند. در این میان بعضی به تماشای سالن امتحان میپرداختند، بعضی لامپها و مهتابیهای سالن را میشمردند، بعضی ناظران جلسهی امتحان را زیر نظر داشتند و لباس و کفش آنان را ورانداز میکردند، که ناگهان بلندگو روشن میشد و اعلام میکرد: «دانش آموزان عزیز توجه داشته باشند، فقط پانزده دقیقه تا پایان وقت باقی مانده است.»
این اعلام تکان شدیدی بود که خیلیها را از خواب غفلت بیدار میکرد. بیمعطلی مرتب مینشستند، قلم را محکم در دست میگرفتند، سؤالات امتحان را از ابتدا و با دقت مرور میکردند و سعی میکردند اگر پاسخ اشتباهی دادهاند، آن را تصحیح کنند و اگر سؤالی را جواب ندادهاند، فکری به حال آن بکنند.
توجه به نزدیک شدن اجل و پایان وقت، بسیار مؤثر است. همهی ما در امتحانات کوچک زیاد شرکت کردهایم؛ بزرگ برای ما همین دنیاست و بزرگترین امتحان، امتحان زندگی است.
گرچه مهلت این امتحان بیشتر از آن امتحانهاست و ممکن است چهل، پنجاه یا هشتاد سال طول بکشد، در مجموع خیلی زیاد نیست و زمان به سرعت میگذرد؛ با این تفاوت که در آن امتحانها از اول زمان امتحان مشخص است و فرصت معلوم؛ اما در امتحان زندگی معلوم نیست هر کس چقدر مهلت دارد و به قول صائب تبریزی:
غبار قافلهی عمر، چون نمایان نیست
دو اسبه رفتن لیل و نهار را دریاب
امتحان بسیار مهم و سرنوشتساز و فرصت نامعلوم است، و زمان بیوقفه میگذرد و با هر نفس کشیدن قدمی به نقطهی پایان نزدیکتر میشویم. در چنین شرایطی توجه به این که «پایان مهلت، نزدیک است»، این نتایج را دارد:
۱. کسب دانش نسبت به دنیایی که در آن هستیم، وظایفی که داریم و مقصدی که در پیش روست. بدین ترتیب، هر چه بیشتر آگاهی کسب میکنیم تا از فرصت باقی مانده، بیشترین بهره را ببریم؛
۲. جبران خسارتها؛ ممکن است بر اثر غفلت و بیتوجهی به دیگران زیانهای مالی و غیر مالی وارد کرده باشیم؛ لازم است بکوشیم آنها را مشخص و رضایت زیان دیدگان را جلب کنیم و اگر در انجام عباداتی چون نماز و روزه کوتاهی داشتهایم، درصدد جبران برآییم؛
۳. اصلاح نادرستیهای اخلاقی؛ شاید هنوز بعضی از صفات ناپسند نظیر حسد، بخل یا عادت به دروغ و غیبت در ما باشد که حیف است با این نادرستیهای اخلاقی مدت امتحان پایان یابد و ما در این موارد نمرهی پایینتر از حد قبولی داشته باشیم، پس به اصلاح این عیوب بپردازیم؛
۴. کسب امتیاز بیشتر؛ میدانیم در امتحان زندگی هر عمل خداپسند مانند محبت، گذشت، انفاق، ساختن مدرسه و بیمارستان و مسجد، عذرخواهی کردن به هنگام اشتباه، زودتر سلام کردن به دیگران، دلجویی غمدیدگان و به طور کلی هر عمل خوب، یک امتیاز محسوب میشود.
حالا که فرصت ما در حال اتمام شدن است، سعی کنیم هر چه بیشتر امتیاز کسی نماییم. توجه به گذشت فرصتها، بسیار سازنده و غفلت از آن، بسی زیانآور است.
امام متقیان، علی (علیهالسلام) میفرمایند:
«نفسهای انسان گامهای او به سوی نقطهی پایان زندگی است.»
✍️مهدی عدالتیان
@meerag
꧁꧁꧂꧂
معراج
✧✦✧✦✧✦✧ ✦✧ ﷽ ✧✦ #الفبای_حکمت #قسمت25 ۲۵- نَفَسُ المَرءِ خُطاهُ اِلی اَجَلِه در امتحانات آخر سال د
✧✦✧✦✧✦✧
✦✧ ﷽ ✧✦
#الفبای_حکمت
#قسمت26
۲۶- وَیلٌ لِمَن غَلَبَت عَلَیهِ الغَفلَۀ
آیا تاکنون اتفاق افتاده که پس از بازگشت از یک خانواده بگویید: «آخ دیدید چه شد؟»
آنگاه در حالی که همه با تعجب به او نگاه میکنند و احیاناً میپرسند: «چی شده،» بگوید: «ساعتم را جا گذاشتم.»
شما هم فوراً به او میگویید: «چرا حواست را جمع نکردی؟ حالا تا دیر نشده تلفن بزن و بگو ساعت مال توست. آن را جای مطمئنی بگذارند تا فردا بروی و تحویل بگیری.»
آیا تاکنون چیزی در قطار جا گذاشتهاید که مایهی تأسف شما شود؟ آیا اتفاق افتاده که در بازگشت از یک سفر خارجی متوجه شوید وسیلهی ارزشمندی را فراموش کردهاید و چون دیگر به آن دسترسی ندارید، فقط حسرت بخورید و چارهای دیگر نداشته باشید؟
این نمونهها غفلت است. غفلت یعنی از یاد بردن و بیتوجه شدن. همان گونه که در مثالها متوجه شدید، غفلتها متفاوت هستند. فردی که ساعت خود را در میهمانی جا گذاشته، فردای آن روز میرود و آن را تحویل میگیرد. کسی هم که در قطار چیزی را فراموش کرده -البته با زحمت بیشتر- میتواند آن را به دست آورد و آن که در یک کشور دیگر وسیلهای را جا گذاشته، گر چه به آن دسترسی نداشته باشد، با تحمل خسارات و زحمت بیشتر ممکن است مشابه آن را در کشور خود تهیه نماید.
هر غفلتی زیانآور است؛ اما زیانها متفاوت هستند. در این میان غفلتی هست که هرگز قابل جبران نیست و نمیتوان چیزی را جایگزین آن کرد و آن، غفلت از «سرمایهی عمر» است؛ سرمایهای که با سرعت در حال کم شدن است و هر مقدار از آن که از دست رود، برنمیگردد.
سرمایهای که نه میتوان جلوی مصرف آن را گرفت و نه میتوان نسبت به نوع مصرف آن بیاعتنا بود. مدت عمر همان فرصت حضور در تجارتخانهی دنیا و تحصیل زاد و توشه برای سفر آخرت است. اگر این مدت به غفلت بگذرد و اگر بخشی از ارزش و نیکیها را در این دنیا فراموش کنیم و در آخرت به یادمان بیاید، دیگر مجال بازگشت به این دنیا و تدارک آن نیست و دیگر نمیتوان مشابه آن را تهیه کرد. پس باید بسیار دقت کنیم و بکوشیم چیزی جا نگذاریم.
همیشه باید مراقب بود و از غفلت پرهیز کرد. همیشه باید مراقب کیف، ساعت و اشیای گران قیمت خود باشیم؛ اما هنگامی که احساس کنیم سارقی قیمتی ما را دارد، این ضرورت بیشتر میشود و لازم است دقت و مراقبت خود را افزایش دهیم. نسبت به کالاهای آخرت و آنچه باید در سفر به عالم باقی با خود ببریم نیز همین حقیت صدق میکند؛ یعنی وقتی میفهمیدیم دشمن همچون شیطان در کمین است تا اخلاق خوب، تعهد، عفت، راستگویی، ادب و بقیهی ارزشها را از ما برباید، باید هر چه بیشتر تلاش کنیم این ارزشها را از دستبرد او مصون نگهداریم. امام صادق (علیهالسلام) میفرمایند: «اگر شیطان در کیمن است، چرا باید غافل بود؟» اگر کسی از هدف آمدن به این دنیا و از کم بودن فرصت غافل شود و به جای کسب کمالات و پرداختن به خوبیها به امور پوچ و زودگذر بپردازد، خسارتی جبرانناپذیر را متحمل میشود و در قیمت جز حسرت، بهرهای نخواهد داشت.
پیشوای پرهیزکاران، علی (علیهالسلام) میفرمایند:
«وای بر کسی که غفلت بر او غالب شود و بازگشت را فراموش کند و آماده نگردد.»
✍️مهدی عدالتیان
@meerag
꧁꧁꧂꧂
معراج
✧✦✧✦✧✦✧ ✦✧ ﷽ ✧✦ #الفبای_حکمت #قسمت26 ۲۶- وَیلٌ لِمَن غَلَبَت عَلَیهِ الغَفلَۀ آیا تاکنون اتفاق اف
✧✦✧✦✧✦✧
✦✧ ﷽ ✧✦
#الفبای_حکمت
#قسمت27
۲۷- هَلَکَ مَن لَم یَعرِف قَدرَه
آیا تاکنون دیده یا شنیدهاید کودکی که با اسکناس هزار تومانی عیدی در مقابل حیاط بازی میکرده، پس از ساعتی در حالی که سه آبنبات رنگارنگ در دست دارد، وارد منزل میشود و میگوید: «آقایی مهربان پولم را گرفت و این آبنباتها را به من داد. من پولم را دادم که یک آبنبات بگیرم؛ ولی او که خیلی خوب بود، سه تا به من داد.»
او در حالی که مشغول باز کردن یکی از آبنباتها میشود، کاملاً از معاملهی خود راضی است؛ امّا بزرگترها در حالی که رنگ چهرهشان عوض میشود و به شدت عصبانی به نظر میرسند، شتابان بیرون میدوند و به دنبال آن «آدم خوب و مهربان» میگردند.
به نظر شما چرا کودک از این معامله خشنود است؟
پاسخ روشن است؛ او ارزش سرمایهی خود (اسکناس هزار تومانی) را نمیداند.
ما بزرگترها ارزش پول، باغ و مغازه و اموال خود را میدانیم و مراقب هستیم آنها را رایگان یا ارزان از دست ندهیم؛ ولی نکتهی مهم این است که بدانیم سرمایهی ما فقط پول و خودرو و مغازه نیست؛ ما سرمایههای بزرگ دیگری داریم که اگر ارزش آنها را ندانیم، ضرر میکنیم و آنها را به بهای ناچیزی از دست میدهیم. قلب و روحی داریم که میتواند مرکز محبت و ارزشها باشد. ما علاوه بر چشم و گوشِ ظاهر، چشم و گوشِ باطن داریم که اگر حجابها و پوششها از مقابل آن کنار رود، میتوانیم حقایق مهمی را ببینیم و بشنویم.
میتوانیم با خالق هستی و علم و قدرت و حکمت بینهایت او رابطه برقرار کنیم و با او دوست و همنشین باشیم.
میتوانیم در زمرهی کاملترین موجودات هستی و ارزشمندترین و مفیدترین انسانها باشیم. سرمایههای بزرگی داریم که باید آنها را بشناسیم و از آنها بهره ببریم و خود را به کم نفروشیم.
پسری که بهترین روزها و سالهای عمر خود را در مسیر اعتیاد، سرقت، مردم آزاری، ولگردی و... میگذراند، اگر بداند که میتواند فردی آگاه، بافضیلت، آبرومند و مفید باشد که خانواده و بستگان و اجتماع به وجود او افتخار کنند، چگونه حاضر میشود این همه استعداد و سرمایه را تباه کند؟
دختری که بهترین روزها و سالهای عمر خود را به گشت و گذار در بازارها و خیابانها و خودنمایی و اغواگری میگذراند و ساعتها وقت ارزشمندش را به نمایش دادن لباس و آرایش و حرکات خود صرف میکند، اگر بداند میتواند دختری برخوردار از علم و کمال و ارزشهای انسانی باشد، میتواند محبوب خدا و محبوب خانواده و جامعهی خود باشد، میتواند با رفتار و گفتار خود معلمی شایسته و الگویی ارزشمند برای دیگران باشد، راضی نمیشود سرمایههای خود را در مسیری صرف کند که در پایان عمر جز پشیمانی و حسرت چیزی نداشته باشد! همهی خسارتها ناشی از نشناختن قدر و ارزش، و غفلت از سرمایههای ارزشمندی است که خداوند به انسان عطا فرموده است.
امیرمؤمنان و پیشوای متقیان میفرمایند:
«هر کس ارزش خود را نداند، هلاک میشود.»
✍️مهدی عدالتیان
@meerag
꧁꧁꧂꧂
معراج
✧✦✧✦✧✦✧ ✦✧ ﷽ ✧✦ #الفبای_حکمت #قسمت27 ۲۷- هَلَکَ مَن لَم یَعرِف قَدرَه آیا تاکنون دیده یا شنیدهای
✧✦✧✦✧✦✧
✦✧ ﷽ ✧✦
#الفبای_حکمت
#قسمت_آخر
۲۸- یَسیرٌ یَکفی خَیرٌ مِن کَثیرٍ یُطغی
مواد زیر را بررسی کنید و بگویید از این گزینهها کدام را انتخاب میکنید:
۱. یک روز که کار مهمی دارید و با خودرو به سوی مقصد در حرکت هستید:
الف) با سرعت معتدل حرکت میکنید تا به سلامت به محل مورد نظر برسید؛
ب) با سرعت بسیار زیاد حرکت میکنید تا سریع به مقصد برسید؛ اما در بین راه، از جاده منحرف میشوید و با کوه کنار جاده برخورد میکنید و سرنگون میشوید.
۲. در یک روز بسیار سرد وارد اتاقی شدهاید که یک بخاری آنجاست؛ پس از روشن کردن بخاری:
الف) درجهی آن را روی متوسط قرار دهید تا در کنار آن استراحت کنید و پس از ساعتی به سلامت از خواب بیدار شوید؛
ب) شعلهی آن را زیاد میکنید و در نهایت درجهی آن قرار میدهید و در کنار آن میخوابید و پس از دقایقی منزل آتش میگیرد و همه چیز از جمله خود شما طعمهی آتش میشوید.
پاسخ شما چیست؟
حتما میگویید: « معلوم است که در چنین مواردی گزینهی الف را انتخاب میکنم.»؛ اما اگر هم شما این طور باشید، همه اینطور نیستند!
خوب دقت کنید: «زندگی یک حرکت است و امکانات آن وسیلهای برای این حرکت»؛ اگر انسان امکانات مادی زندگی را کم اما مفید انتخاب کند، به سلامت به مقصد میرسد؛ اگر لباس، منزل، خودرو، سفره انداختن، مجلس گرفتن و سایر کارهای ما معتدل اما با هدف باشد، به مقصد میرسیم و از زندگی کمال استفاده را میبریم؛ اما اگر این امکانات زیاد و زیادتر شد، حبّ دنیا، چشم و همچشمی، رقابتهای منفی و زیادهطلبی و مالاندوزی، ما را از جادهی حقیقت خارج میکند و غرور ناشی از این داشتهها جلوی دیدِ ما را میگیرد و چه بسا در پرتگاه نافرمانی خداوند در غلتیم و هلاک شویم.
طغیان به معنی خروج از اعتدال و سرکشی و تجاوز به حقوق خدا و خلق خداست. زیادهطلبی و مالاندوزی و حرص زدن در امور مادی باعث میشود انسان نه حق خدا را رعایت کند و نه حق بندگان خدا را؛ در عین حال که انسان را به ظلم، دروغ، تقلب، کمکاری، عدم تعهد، خلف وعده و دهها گناه دیگر میکشاند.
خوشا به حال کسی که به مقدار نیاز خود از امکانات دنیا استفاده میکند و حدود الهی را رعایت میکند و حرص
نمیزند تا همواره در جادهی سعادت و سلامت حرکت کند و به سلامتی به مقصد برسد.
اکنون بهتر میفهمیم که چرا پیشوای آزادگان و امیرمؤمنان میفرمایند:
«اندکی، که با آن امور زندگی انسان اداره شود، بهتر است از بسیاری که انسان را به سرکشی وادارد.»
✍️مهدی عدالتیان
@meerag
꧁꧁꧂꧂