حرف از علی بود و تمام تکیه گاهت
رفتی سپر باشی! خدا پشت و پناهت
اما ورق برگشت و آوردند هیزم
کم کم به غارت رفت حالِ روبراهت
با کینههای کهنه از صفین و خیبر
محکم به در... محکم لگد زد! با وقاحت!
نامرد مردی آمد و دستِ بزن داشت
یک آن سیاهی رفت چشمان سیاهت
بین در و دیوار چشمت روزِ بد دید
خوردی زمین! جان داد طفلِ بی گناهت
از دردهای اصلیات فضه خبر داشت
از بغضهای مادرانه در نگاهت
بر روی بازویِ تو ردّ تازيانه
ردّ طناب افتاد بر دستان ماهت
ای وای ازین پهلو به آن پهلو شدن ها
بالا نمیآمد نفس همراهِ آهت
از سرخیِ جای غلاف و جایِ سیلی
با اشکِ پنهانی سحر شد شامگاهت
شمشیر نه! گودال نه! ای وای مادر...
در بین آتش؛ پشتِ در شد قتلگاهت!
🔸شاعر: مرضیه عاطفی
شهادت جانسوز سیدة النساء حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها تسلیت باد.
#فاطمیه
🏴🏴
#به_وقت_شعر🖤
#فاطمیه
چرا در سجدهات آرام و ساکت اشک میریزی؟
گلم! پژمردهای….انگار برگ رو به پاییزی
قنوتت را که دیدم دستگیرم شد که در کوچه
چه آمد بر سرت خانم، چه اوضاع غم انگیزی
به خانه باز میگردم به این امّید که دیگر
تو در بستر نباشی و به استقبال برخیزی
نه حرفی میزنی اصلا، نه رویت را نشان میدی
تمامش کن دگر خانم، حرفی...خندهای...چیزی
به واللهِ که پنهان نیست از من درد و رنج تو
سه ماه و خوردهای با درد پهلویت گلاویزی
نزن جارو بر این خانه بیا و استراحت کن
تقاضا میکنم از کار با این بازوی بی جان بپرهیزی
🔸شاعر: آرمان صائمی
••✾••🕊••✾••
@meerag
••✾••🕊••✾••
محضر نور است هر جا دیدهی تر حاضر است
گریه، خورشیدی است که از شب فراتر، حاضر است
اشکِ ما مهریهی زهراست، مهر مادریست
ظرفِ چشم ما کنار حوض کوثر حاضر است
وقتِ عرضِ دستبوسیاش، مدینه دیده بود
زودتر از دیگران، شخص پیمبر حاضر است
فاطمه یعنی همان آئینهی پروردگار
فاطمه یعنی خدایت در برابر حاضر است
لیلة القدر است، قدرش قابل توصیف نیست
گرچه از آغاز خلقت فیض منبر حاضر است
ساختار پنج تن را حولِ زهرا ساختند
فاطمه در قلب آن مانند محور حاضر است
در کلاس فاطمه اعجاز را باید شناخت
فضّه در تائید آن با کوهی از زر حاضر است
وقتِ سختی فاطمه پشت مرا خالی نکرد
وقت حلِّ مشکلِ فرزند، مادر حاضر است
حاجتم را تا که گفتم، زود زهرا رفع کرد
طفل تا لب تر کند، نانِ معطر حاضر است
هم طراز شأنِ اقیانوس جز دریا نبود
در کنارِ نام زهرا نامِ حیدر حاضر است
زیرِ چتر چادرش معراج را حس میکنیم
رُشد خواهی کرد هر جایی که بستر حاضر است
فاطمه تقدیر من را نذر عطشانش نوشت
از طفولیّت برایم نقشِ نوکر حاضر است
گُم نخواهد کرد ما را بین آن هُولُ وَلا
بانوی قامتخمی که صبحِ محشر حاضر است
شال حیدر وا شد امّا دست زهرا وا نشد
فاطمه پای علی تا روز آخر حاضر است
تیزی مسمار کافی بود مادر جان دهد
آه! پهلویش برای ضربهی در حاضر است؟!
🔸شاعر: بردیا محمدی
#فاطمیه
🏴🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
زمین خیس است...
خداکند که کسی مادرش زمین نخورد..😭🖐🏻💔
#فاطمیه
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا