eitaa logo
معراج
118 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
250 ویدیو
1 فایل
حد انسان آسمان است و باید پله‌های ترقی را پیمود و به آسمان رسید!☁️🕊 -کپی؟ +فقط در صورت عضویت در کانال😇 برای ثبت نظرات ارزشمند شما: https://daigo.ir/secret/1476496805 برای ارتباط با ما: @Adib2000
مشاهده در ایتا
دانلود
📚📚📚📚📚 🌿🌿🌿🌿 📚📚📚 🌿🌿 📚 من بهترین شریک هستم! فرض کن دوستی داری که به تو و برادرت علاقه زیادی دارد. روزی تو با برادرت به دیدن او می‌روی و او رو به شما می‌کند و می‌گوید: «من این صد میلیون را به تو و برادرت می‌بخشم». حالا سؤال من این است تو در این صورت چه می‌کنی؟ خوب، معلوم است که این پول را به صورت مساوی بین خود و برادرت تقسیم می‌کنی، پنجاه میلیون برای خودت، پنجاه میلیون برای برادرت. آری، شما در این پول با هم شریک هستید، پس باید به طور مساوی میان شما تقسیم شود. امّا اگر برادر تو بگوید که من این پول را نمی خواهم، همه پول برای تو باشد، چقدر خوشحال می‌شوی! این چه شریک خوبی است که از سهم خود می‌گذرد. حیف که همه این حرف‌ها در دنیای خیال است، کجا می‌توان چنین شریکی پیدا کرد؟ اگر شما به من بگویی که آیا شما خودت چنین شریکی سراغ دارید، جواب من مثبت خواهد بود. حتما می‌گویی این چه انسان خوبی است که همه سهم خود را به شریکش واگذار می‌کند. امّا آن کسی که من در مورد او سخن می‌گویم انسان نیست. او خدای من و تو است. آری، خدا یک چنین اخلاقی دارد که هر گاه او را با کسی شریک کنند همه سهم خود را به شریکش می‌بخشد. دوست من! وقتی تو کار خوبی انجام می‌دهی ولی در این کار مردم و خدا (هر دو) را در نظر می‌آوری، یعنی این کار را هم برای خدا و هم برای مردم انجام می‌دهی تا هم خدا به تو ثواب دهد و هم مردم از تو تعریف کنند، پس تو در این کار خدا و مردم را شریک کرده ای. امّا خدا سهم خودش را به مردم می‌بخشد! این اخلاق خدا است، روز قیامت که تو در برابر او می‌ایستی و توقع داری به تو پاداش بدهد به تو می‌گوید: «تو آن کار را برای من و برای مردم انجام دادی، تو مردم را در این کار شریک من قرار دادی، من هم سهم خودم را به مردم بخشیدم، برو از آنها پاداش خود را بگیر». آری، خدا کاری را قبول می‌کند که فقط به خاطر او انجام شده باشد. او کاری را که بوی ریا و خودنمایی داشته باشد قبول نمی کند. پس حواست باشد، نکند در کارهایی که انجام می‌دهی مردم را شریک کنی! تو باید تلاش کنی تا همه کارهایت به خاطر خدا باشد، آنها را با اخلاص انجام بده و از ریا و خودنمایی دوری کن. فقط در این صورت خداوند کارهای تو را قبول خواهد نمود. ✍️مهدی خدامیان آرانی ......🕊✨🕊...... @meerag ......🕊✨🕊...... 🌿 📚📚 🌿🌿🌿 📚📚📚📚 🌿🌿🌿🌿🌿
☀️🌻☀️🌻☀️🌻 ☀️🌻☀️🌻☀️ ☀️🌻☀️🌻 ☀️🌻☀️ ☀️🌻 ☀️ یک روز حضرت علی علیه السلام با کافری در سفری همراه شدند، شخص کافر آن حضرت را نمی شناخت و نمی دانست او حاکم جهان اسلام است، کافر سؤل کرد: -- شما کجا می‌روید؟ -- کوفه. آن‌ها مسیر را ادامه دادند، وقتی به جایی رسیدند که مسیر آنان از هم جدا می‌شد، علی علیه السلام مقداری راه را با او همراهی کردند، آن کافر چنین گفت: -- مگر شما نمی خواستید به کوفه بروید؟ -- بله. -- راه کوفه را پشت سر گذاشتید. -- بله. می‌دانم. -- پس چرا از این راه می‌آیید؟ -- من می‌خواهم مقداری شما را بدرقه کنم. این دستور پیامبر ماست، او از ما خواسته است که همسفر خود را مقداری بدرقه کنیم. وقتی آن کافر این سخن را شنید به فکر فرو رفت و سپس گفت: «کسانی که از دین پیامبر شما پیروی کرده اند به خاطر این کارهای بزرگوارانه او بوده است، من می‌خواهم به دین تو درآیم». او همراه علی علیه السلام به کوفه آمد و مسلمان شد. من باید این رفتار مولای خود را الگوی خود قرار بدهم، مولای من با کسی که کافر بود این گونه رفتار کرد و همین باعث شد او مسلمان شود، اگر رفتار من در جامعه با تقوا و بزرگواری همراه باشد امام زمان خود را یاری کرده‌ام و باعث شدم تا علاقه دیگران به آن حضرت زیادتر بشود. * * * روزی از روزها حضرت علی علیه السلام به مسجد کوفه رفت و برای شیعیانش سخنان مهمّی را بیان کرد، او به یارانش رو کرد و چنین گفت: «هر کسی را نگاه کنید برای خود امامی برگزیده است و از او پیروی می‌کند. شما هم مرا امام خود می‌دانید، بدانید که امام شما از همه دنیا به دو جامه کهنه و از همه غذاها به دو قرص نان بسنده کرده است، می‌دانم که شما نمی توانید همانند من باشید، ولی از شما می‌خواهم مرا با تقوا، با عبادت خدا، با عفت و دوری از گناه و با استقامت در راه راست یاری کنید». اگر قدری فکر کنی به این نکته می‌رسی که امروز سخن امام زمان هم همین است، کسی که محبت امام زمان را در دل دارد باید تلاش کند که فریفته دنیا نشود، کشش‌ها و جذبه‌های دنیا زیاد است و چه بسا انسان را به خود مشغول می‌سازد و او را از هدف اصلی باز می‌دارد. عشق دنیا، سرآمد همه گناهان است، عشق دنیا، نماز را بی روح می‌کند، روزه را بی معنویّت می‌سازد، همه عبادت‌ها را از یاد خدا خالی می‌سازد، وقتی عشق دنیا، همه دل مرا گرفته است، دیگر جایی برای یاری امام زمان باقی نمی ماند. اگر معصیت و گناه برای من چیز آسانی شده است به این علّت است که دلم به عشق دنیا گرفتار شده است و باور من به قیامت و عذاب را کمرنگ نموده است، اگر می‌خواهم از گناه فاصله بگیرم، باید مرگ را زیاد یاد کنم تا ریشه محبّت دنیا در دلم بسوزد. دلی که عشق دنیا را دارد نمی تواند به کمال معنوی برسد، مگر آن که واقعاً توبه کند. ✍️مهدی خدامیان آرانی ......🕊✨🕊...... @meerag ......🕊✨🕊...... ☀️ ☀️🌻 ☀️🌻☀️ ☀️🌻☀️🌻 ☀️🌻☀️🌻☀️ ☀️🌻☀️🌻☀️🌻
🌷🌿🌷🌿🌷🌿 🌿🌷🌿🌷🌿 🌷🌿🌷🌿 🌿🌷🌿 🌷🌿 🌿 دعا، عبادت، تهجّد اوج کمال انسان در بندگی و خاکساری در پیشگاه خداوند است. پیامبران و امامان که برترین انسان‌ها بودند، بیش از دیگران اهل نیایش و تهجّد و شب زنده داری و نماز و عبادت بودند. پیروان راستین «خط انبیا» نیز باید اینگونه باشند. منتظران واقعی حضرت مهدی علیه السلام هم باید از این روحیه و اعمال برخوردار باشند تا محبوب خدا و رسول و امام عصر قرار گیرند، چرا که مولایشان هم اینگونه است. در اوصاف یاران حضرت مهدی علیه السلام، امام صادق علیه السلام می‌فرماید: رجالٌ لاَ ینامُونَ اللَّیْلَ، لَهُمْ دویٌّ فی صَلاتِهم کدَوِیِ النّحلِ، یَبیتونَ قیاماً عَلی اَطرافِهم وَ یُصبِحونَ عَلی خُیولِهم، رُهْبانٌ باللّیلِ، لُیوثٌ بالنّهارِ.... ؛ آنان شب زنده دارند، در نمازشان زمزمه ای دارند همچون صدای زنبوران در کندوها، شب‌ها به عبادت می‌ایستند و روزها سوار بر اسب‌ها (دنبال جهاد و تلاش) اند، زاهدان شب اند و شیران روز. این اوصاف، در مردان الهی دیده می‌شود. امیرالمؤمنین علیه السلام، نمونة بارز این صفات است. امامان ما همه اهل دعا و تهجّد و اشک و آه شبانه و تلاش روزانه بوده اند. سیرة عبادی پیامبر و ائمّه، آکنده از عبادت‌ها و نمازها و سجودهای طولانی و قنوت‌های بلند است. عبادت با حال و با خضوع و خشوع و دور از کسالت و بی حالی و خالی از ریا و خودنمایی، انسان را محبوب خدا می‌کند. امام علی علیه السلام می‌فرماید: إذا اَحَبَّ اللهُ عَبداً اَلْهَمَهُ حُسنَ العِبادةِ؛ هرگاه خداوند، بنده ای را دوست داشته باشد، «عبادت نیکو» را به او الهام می‌کند. و از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است: برترین مردم کسی است که به عبادت عشق بورزد و با آن هماغوش شود و عبادت را قلباً دوست بدارد و با جسم و بدن به آن بپردازد و خود را برای عبادت و پرستش، خالی و فارغ سازد و نسبت به سختی و راحتی دنیا بی خیال باشد. کسی دوستدار عبادت می‌شود که عشق به خدا و آخرت داشته باشد و با معرفت و محبّتی که نسبت به خدا دارد، از عبادت خویش لذّت ببرد و شب از بستر نرم و گرم برخیزد و در حالی که دیگران در خواب ناز خفته اند، او به درگاه خدا بایستد و نماز بخواند و به سجود افتد و قرب و کمال جوید. برخیز که عاشقان به شب راز کنند گِرد بر و بام دوست پرواز کنند سستی در عبادت و نماز و بی حالی در دعا و نیایش، نشان ضعف ایمان است. به فرمودة رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم: آفةُ العبادَةِ الفَترةُ؛ آفت عبادت، سستی و تنبلی است. بخشی از اوقات روزانة یک مسلمان باید به ارتباط با پروردگار از طریق دعا و نماز و عبادت و تلاوت بگذرد، تا لحظات عمرش روشن و سرشار باشد. کسی که شام و سحر با سجود دمساز است دریچه ای زسعادت به روی او باز است سرت به سجده و صورت به روی خاک گذار هر آنکه پیش خدا خم شود، سرافراز است حضرت مهدی علیه السلام نماز را یکی از راه‌های غلبه بر شیطان دانسته و می‌فرماید: ما اُرغِمَ اَنفُ الشّیطانِ بِشئٍ اَفْضَلُ مِنَ الصَّلاةِ، فَصَلِّها و اَرْغِم أنْفَ الشیطانِ؛ به هیچ چیز برتر از نماز، دماغ شیطان به خاک مالیده نمی شود. پس نماز بخوان و دماغ شیطان را به خاک بمال. تقویت رابطه با خدا با نماز و عبادت، سلطة ابلیس را از بین می‌برد و ما را مصون می‌سازد. ✍️جواد محدثی ......🕊✨🕊...... @meerag ......🕊✨🕊...... 🌷 🌿🌷 🌷🌿🌷 🌿🌷🌿🌷 🌷🌿🌷🌿🌷 🌿🌷🌿🌷🌿🌷
💜💫💜💫💜💫 💫💜💫💜💫 💜💫💜💫 💫💜💫 💜💫 💫 (آشتی انسان با خدا) روزها پشت سر هم می‌گذرند، لحظه‌ها می‌آیند و می‌روند، گذشت زمان، عمر تو را در هم می‌پیچد و به پیش می‌تازد، به زودی فرصت تو هم به پایان می‌رسد و مرگ به سراغت می‌آید و تو باید از این دنیا چشم بپوشی. اکنون لحظه ای فکر کن، چشم بگشا و به راهی که در پیش داری نگاه کن، آیا توشه ای آماده کرده ای؟ من به تو نعمت‌های فراوان دادم و تو در این دنیا، فرصت داشتی تا از آن برای سعادت خود بهره بگیری، امّا بیشتر به دنبال خواسته‌های خودت بودی و به هوس‌های دل خود فکر می‌کردی، تو به بی راهه رفتی و خوبی‌ها را رها کردی. آیا زمان آن نرسیده است که به انتهای راهی که می‌روی، نگاهی کنی؟ با این همه غفلت، تا کجا می‌خواهی پیش بروی؟ چنین شتابان کجا می‌روی؟ چشم خود را به سوی مرگی که در انتظارت است، بسته ای و شتابان به سوی هوس‌های خود می‌روی! عمر خود را با غفلت تباه کرده ای، مرا از یاد بردی، من همان خدایی هستم که تو را آفریدم، به تو هستی دادم و در هر لحظه، هزاران نعمت به تو ارزانی داشتم و لطف خویش را ارزانی تو نمودم، امّا تو از من غافل شدی و اسیر جلوه‌های دلفریب دنیا شدی. گویا خود را به خواب زده ای، تو می‌دانی که مرگ حق است، به قیامت باور داری، پس چرا فقط به دنیای خود فکر می‌کنی و فردای قیامت را از یاد برده ای؟ جمعی از دوستان تو، پیش از تو از این دنیا رفتند، آنان اکنون هم آغوش خاک شده اند، به آنان فکر کن، به زودی تو هم همانند آنان دستت از این دنیا کوتاه می‌شود. تا فرصت داری کاری بکن! چه زمان می‌خواهی از این خواب مستانه ات بیدار شوی؟ اگر دیر بیدار بشوی و کار از کار بگذرد چه خواهی کرد؟ دنیا چه فریب کارانه تو را مشغول کرده است: این رفت و آمدهای پوچ دنیایی، این داد و ستدها، این جنگ و جدال برای رسیدن به پست و مقام، این چشم و هم چشمی‌ها بر سر تجملات دنیایی... همه این‌ها مرگ را از یاد تو برده اند. چه شده است که به همه چیز فکر می‌کنی مگر به عاقبت کار خودت؟ روز حسابرسی نزدیک است و تو در غفلتی عصیان گونه مانده ای! چه شده است که به این زندگی پوچ دنیا، خشنود شده ای! چه شده است محبّت‌های مرا از یاد برده ای؟ نکند روزی چشم بگشایی و کار از کار گذشته باشد و فرصت تو به پایان رسیده باشد! مبادا دیر شود و تو آن قدر در غفلت بمانی که تنها توشه ات، حسرت و پشیمانی باشد! فردا روزی است که پشیمانی هرگز سودی نمی رساند... ✍️مهدی خدامیان آرانی ......🕊✨🕊...... @meerag ......🕊✨🕊...... 💜 💫💜 💜💫💜 💫💜💫💜 💜💫💜💫💜 💫💜💫💜💫💜
⭐️☆⭐️☆⭐️☆ ⭐️☆⭐️☆⭐️ ⭐️☆⭐️☆ ⭐️☆⭐️ ⭐️☆ ⭐️ ﷽ ۳. ابراهیم بن علی محدث قمی، ابن شهرآشوب و ابوالفرج اصفهانی نام وی را در ردیف شهدای کربلا ذکر کرده اند. ابن فندق بیهقی نیز وی را از شهدای کربلا می‌داند و می‌گوید: «ابراهیم هنگام شهادت بیست سال داشت». ۴. جعفر بن علی پدرش امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام و مادرش فاطمه‌ام البنین است. ابن شهرآشوب می‌گوید: جعفر، بعد از بردارش عثمان وارد میدان شد و این اشعار را خواند: انّی انا جعفر ذوالمعال ابن علی الخیر ذوالنوال ذاک الوصیُّ ذوالسنا والوالی حسبی بعمی جعفر ُ والخال احمی حسیناً ذا الندی المفضال [من جعفر صاحب مراتب هستم و فرزند علی، صاحب کرم، که او وصی پیامبر و دارای مرتبه ای بلند است. عمویم جعفر مراکافی است. حسین را حمایت می‌کنم که صاحب فضل و کرم است. ] ابوالفرج اصفهانی می‌نویسد: «جعفر هنگام شهادت نوزده سال داشت. » ۵. عبدالله بن علی شیخ مفید رحمة الله می‌نویسد: هنگامی که پرچمدار کربلا حضرت ابوالفضل علیه السلام به کشته‌های فراوان خودشان نگریست، به برادران مادری خود (عبدالله، جعفر و عثمان) گفت: «به پیش ای فرزندان مادر! » عبدالله وارد میدان نبرد شد و پس از جنگ شدید و نمایانی با هانی بن ثبیت به شهادت رسید. ابوالفرج اصفهانی می‌گوید: عبدالله هنگام شهادت ۲۵ ساله بود و فرزند نداشت. ۶. عثمان بن علی علیه السلام مرحوم سماوی می‌گوید: عثمان دو سال بعد از برادرش عبدالله به دنیا آمد و مادرش فاطمه‌ام البنین است. او چهار سال با پدرش و پانزده سال با برادرش بود. ابوالفرج اصفهانی می‌گوید: خولی بن یزید اصبحی، تیری به طرف عثمان پرتاب کرد و وی را به شهادت رساند و سر وی را قطع کرد. عمر مبارک او هنگام شهادت ۲۱ سال بود. ۷. عبدالله بن مسلم بن عقیل بدون تردید، آل عقیل در روز عاشورا نقش بسیاری ایفا کردند و بالاترین خسارت‌ها را بر پیکر پوسیده بنی امیه وارد ساختند. مشهور است که در کربلا، نه تن از آل عقیل از جمله عبدالله بن مسلم به شهادت رسیدند. مادر عبدالله، رقیه، دختر حضرت علی علیه السلام بود. ابن فندق عمر شریف او را هنگام شهادت ۲۶ سال ذکر کرده است. ۸. عبدالله بن عقیل ابوالفرج اصفهانی مادر وی را‌ام ولد می‌داند. روز عاشورا در رکاب امام حسین علیه السلام روانة میدان شد و جنگید و عاقبت به دست شخصی به نام عثمان بن خالد و مردی از قبیلة همدان شهید شد. ابن فندق سن عبدالله را هنگام شهادت ۳۳ سال ذکر کرده است. ✍️محمدرضا نصوری ......🕊✨🕊...... @meerag ......🕊✨🕊...... ☆ ☆⭐️ ☆⭐️☆ ☆⭐️☆⭐️ ☆⭐️☆⭐️☆ ☆⭐️☆⭐️☆⭐️
♡♥︎♡♥︎♡♥︎♡ ♥︎♡♥︎♡♥︎♡ ♡♥︎♡♥︎♡ ♥︎♡♥︎♡ ♡♥︎♡ ♥︎♡ ♡ ﷽ ۳. آراستن خویش برای همسر نه برای دیگران اسلام، دین فطرت است و به احساسات و عواطف افراد جامعه توجّه دارد. در سرشت هر مرد و زنی، زیبایی خواهی نهفته است لذا در اسلام سفارش شده که زن و شوهر خود را برای یکدیگر بیارایند و ظاهر خود را جذّاب و زیبا نمایند. پیامبر صلی الله علیه واله نیز برای شب عروسی حضرت زهرا علیها السلام دستور داد عطرهایی خوشبو تهیه کنند و زهرا علیها السلام نیز در داخل خانه دائماً معطر بودند. البته این زینت برای مردان هم است. حسن بن جهم از دوستان امام کاظم علیه السلام گوید: آن حضرت را دیدم که موهای خود را خضاب کرده است، گفتم: فدایت شوم، شما هم خضاب می‌کنید؟! حضرت فرمود: آری، اصلاح و مرتّب بودن وضع، بر عفّت زنان می‌افزاید. زنانی بودند که پاکدامنی را رها کردند به این دلیل که شوهرانشان اصلاح و مرتّب بودن خود را رها کردند. سپس فرمود: دوست داری همسرت را در حالی همانند حال خودت که خود را آراسته ننموده‌ای، ببینی؟ گفتم: نه! فرمود: او نیز چنین است. آنگاه فرمود: نظافت و استعمال بوی خوش و اصلاح مو، از اخلاق پیامبران است. یکی از دوستان امام باقر علیه السلام به نام حکم بن عتیبه می‌گوید: در خانه‌ای زیبا و آراسته خدمت آن حضرت رسیدم، لباس زیبا و رنگینی پوشیده بود که آثار رنگ لباس بر دوش حضرت دیده می‌شد. خیلی شگفت زده شدم. گاهی، به خانه نگاه می‌کردم، گاهی به وضع لباس آن حضرت! حضرت علیه السلام فرمود: این حالت، چطور است؟ عرض کردم: چه بگویم از این لباسی که به تن کرده‌اید؟ این لباس، مربوط به افراد نوجوان است. حضرت فرمود: ای حکم! چه کسی زینت‌ها و چیزهای پاکیزه‌ای را که خداوند برای بندگانش آفریده است، حرام کرده؟ این‌ها از چیزهایی است که خداوند برای بندگانش آفریده است؛ اما این خانه که مشاهده می‌کنی مربوط به همسر من است و من تازه ازدواج کرده‌ام. لباسی که مشاهده می‌کنی و همچنین حضور من در این خانه، به خاطر همین موضوع است. همچنین زنی درباره حقوق مرد بر زن از پیامبر خدا صلی الله علیه واله پرسید ایشان می‌فرمایند: «عَلَیْهَا أَنْ تَطَیَّبَ بِأَطْیَبِ طِیبِهَا وَ تَلْبَسَ أَحْسَنَ ثِیَابِهَا وَ تَزَیَّنَ بِأَحْسَنِ زِینَتِهَا؛ بر زن است که برای شوهرش خوشبوترین عطرهایش را بزند و قشنگ‌ترین لباس‌هایش را بپوشد و از زیباترین زینت‌هایش استفاده کند.» ••••🕊✨🕊•••• @meerag ••••🕊✨🕊•••• ♥︎ ♡♥︎ ♥︎♡♥︎ ♡♥︎♡♥︎ ♥︎♡♥︎♡♥︎ ♡♥︎♡♥︎♡♥︎ ♥︎♡♥︎♡♥︎♡♥︎
🩵✨️🩵✨️🩵✨️🩵 ✨️🩵✨️🩵✨️🩵 🩵✨️🩵✨️🩵 ✨️🩵✨️🩵 🩵✨️🩵 ✨️🩵 🩵 ﷽ گفتار دوم: به سوی تقوا اشاره فلسفه روزه یکی از عواملی که برکت می‌آورد، تقوا و پرهیز از گناه است. بنا به فرموده خداوند در قرآن، اگر مردم ایمان بیاورند و تقوا پیشه کنند، برکات خداوند از زمین و آسمان بر آنان می‌بارد. ایمان در قلب و تقوای در عمل برکت آور است. ممکن است کسی درآمدش کم باشد، اما برکت در زندگی دارد و خیلی خوش است. ممکن است کسی در آمدش زیاد باشد، ولی در زندگی آرامش و خوشی و راحتی نداشته باشد. خدا در ماه رمضان روزه را واجب کرده است. حتی اگر کسی عمداً روزه بخورد کفاره دارد، قضایش را هم باید بگیرد. خانم‌هایی هم که عذر دارند، لازم نیست نماز قضا بخوانند، ولی قضای روزه را باید بگیرند. این چه سری است که خداوند روزه را اینقدر محکم گرفته است؟ نماز کفاره ندارد، اما برای ترک عمدی روزه می‌گوید: باید شصت روز روزه بگیری، یا یک بنده آزاد کنی، یا شصت نفر را سیر کنی. بعضی از احکام که واجب یا حرام شده است، فلسفه اش در قرآن و روایات آمده است. فلسفه روزه به این عظمت که خدا آن را سالی یک بار واجب کرده است چیست؟ خداوند در این باره می‌فرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، روزه بر شما مقرر شده است، همان گونه که بر کسانی که پیش از شما بودند مقرر شده بود. باشد که پرهیزگاری کنید. «کُتِبَ» یعنی قطعی و واجب و مسلم است. خدا در یک کلمه تمام این فلسفه‌ها و حکمت‌ها را بیان می‌کند. می‌فرماید: روزه بر شما و امت‌های پیشین شما واجب شده «لعلکم تتقون»؛ برای این که به مقام تقوا برسید. برای این که خویشتن داری و صبر و تحمل شما بالا برود. اراده شما در ترک گناه قوی تر شود. کسی که می‌تواند هفده ساعت آب و غذا نخورد، با این که ضعف دارد، قدرتش بالاتر می‌رود که جلوی زبانش را هم بگیرد. جلوی چشمش را هم بگیرد. بر اساس روایات در ماه رمضان آمار گناه کم می‌شود و شیاطین در غل و زنجیرند. درهای جهنم بسته و درهای بهشت باز است. از خدای متعال بخواهید که همیشه درهای بهشت به روی شما باز باشد. از خدای متعال بخواهید که شیاطین همیشه در غل و زنجیر باشند و بر شما مسلط نشوند. ✍️حبیب الله فرحزاد ••••🕊✨🕊•••• @meerag ••••🕊✨🕊•••• 🩵 ✨️🩵 🩵✨️🩵 ✨️🩵✨️🩵 🩵✨️🩵✨️🩵 ✨️🩵✨️🩵✨️🩵 🩵✨️🩵✨️🩵✨️🩵
معراج
گفتم میگن مرزبانی یا ژاندارمری استخدام میکنه یه سال دوره میبینن و میشن گروهبان، قول و قرارمون رو گذا
🌟🦋🌟🦋 🦋🌟🦋 🌟🦋 🦋 سرویس اداری که تمام شد زندانبان برای در امان ماندن از ایراد و توبیخ مافوقها، در را بروی تنها زندانی‌اش بست. عادل از دریچه گذشتن جیپ سرهنگ و نیمرخ او را دید. سروان پاسدار کرمانی، معاون گروهان پیاده عبور کرد و به دنبال او ستوان پورعابد و جورابچی. با خود گفت: «حالا گروهان مخابرات مانده و قزلباش با دو گروهبان زیر دستش لابد دستور داده گوشه کنارها رو برای پیدا کردنم جستجو کنن و وقتی پیدام نکرده‌ن حتم کرده از پادگان خارج شده‌م.» غروب که کرانه مسی رنگ آسمان از لابلای شاخ و برگ سرکشیده از دیوار، پس زمینه زیبائی بوجود آورده بود میرکمانداری و روح الامینی از دسته «الف» عادل را جلو یکی از سلولهای درباز زندان در حال خوردن دمپختک دیدند. از پشت میله های محوطه صدایش زدند. عادل از دیدنشان خوشحال شد. غذا را نیمه تمام گذاشت و پای میله ها آمد. از آنها شنید که تمام روز را دنبالش گشته‌اند، آشکارا هراسان بوده‌اند و گمان میکرده‌اند از پادگان خارج شده که به مقامات بالا راپرت بدهد. گفتند نه آنها و نه احدی از افراد گروهان تصور نمی کرده‌اند که او با پای خود به زندان پادگان رفته باشد. دوستان ریزنقش او که به دو سنجاب بازیگوش شبیه بودند از اینکه او بخاطر افراد گروهان و احقاق حقشان زندانی شده ضمن ابراز شادی از دیدنش حالت عذرخواهانه‌ای به خود گرفتند. وقت زیادی از رفتن آنها نگذشته نفرات دسته «الف» و «ب» گروهان، دسته دسته و تک تک به دیدن عادل آمدند. یکی از بیرجندی‌ها گفت: - با گوش خودم از لای درِ دفتر شنیدم که قزلباش به ستوان پورعابد میگفت: - جناب سروان اگه پسره رفته باشه ستاد کل یا وزارت کشور چه باید کرد؟ کک توی تنبان همه شان افتاده. چندبار به دژبانی و جلوی دوتا دروازه پادگان رفته‌ن و راجع به تو پرس و جو کرده‌ن. عادل تا وقتی کاس آقا نیامد متعجب بود از اینکه چطور نفهمیده‌اند او توی زندان جا خوش کرده. کاس آقا جواب داد: - از خود من چند بار آمدن و پرسیدن به دانش آموز گروهان مخابرات اجازه خروج از پادگان داده‌م یا نه. منم گفتم اگه دانش آموز شما برگه خروج داشته لابد رفته بیرون و اگه نداشته لابد نرفته اما من یکی نه با برگه و نه بی برگه همچو دانش آموزی رو بیرون نفرستاده‌م. عادل گفت: - خب فردا که می فهمن اینجا بوده‌م چی؟ - پسرجان چو فردا شود فکر فردا کنیم. خب، خواستن بپرسن همچو دانش آموزی رو زندانی کرده یا نه تا بگم بله قربان با پای خودش آمد و رفت نشست توی یک دری. چیزی به خاموشی نمانده گروهبان صندوقی پشت میله ها آمد و عادل را صدا زد. عادل نه جواب داد و نه از سلول خود بیرون آمد. ژاندارم نگهبان به او خبر داد که گروهبان صندوقی با او کار دارد. عادل گفت: - بهش بگین گورشو گم کنه. من خسته‌م و می‌خوام بخوابم. ✍️گودرز شکری 【@meerag】 🌸🌿🌸🌿
معراج
•┈••✾❀🕊❤️🕊❀✾••┈•• ویژه‌ی محرم #نارینه #قسمت_نهم "در اینجا با برادر وداع فرموده و حرکت کردند. گفتن
•┈••✾❀🕊❤️🕊❀✾••┈•• ویژه‌ی محرم چه جمله‌ی سنگین و دردآوری! مخاطبش که بود؟ میشد بگویم من بودم؟ منی که تا وقت آزمون و سختی رسید این طور کم آوردم و از دین دور شدم. کاش فقط دین بود، از زندگی و لذت‌های دنیا هم دور شدم. "در همین زمان شترسواری کمان بر دوش از کوفه آمد و نامه‌ای به حر داد، که در آن نامه آمده بود حسین را جز در بیابان بی سنگر و بی پناهگاه و بی آب فرود نیاور. فرستاده را نیز دستور داده‌ام از تو جدا نشود. تا خبر انجام فرمان مرا بیاورد. وقتی حر، مضمون نامه را برای حضرت بیان کرد، همان جا فرود آمدند. سوم محرم، عمر بن سعد با چهار هزار سرباز وارد سرزمین کربلا شد. آمده است اهل کوفه با جنگ با امام حسین سر باز میزدند. ابن زیاد با شنیدن این خبر دستور داد هر که منع دستور عمل کند گردنش را بزنند. آن وقت دیگر کسی جرات نکرد شرکت نکند. ابن زیاد 25 هزار نفر را به جنگ با حضرت به کربلا فرستاد. در حالی که تمام اصحاب حضرت 82 نفر بودند که فقط 32 نفر آن ها سواره بودند و از سلاح جنگی جز شمشیر و نیزه چیز دیگری نداشتند. اولین دستور ابن زیاد (قطع آب بود که روز هفتم محرم) اجرا شد. لذا پانصد نفر اسب سوار به فرماندهی "عمر بن حجاج" متصرف شدند و نگذاشتند اصحاب امام قطره‌ای از آب استفاده کنند. در این حال عبیدالله بن حصین ازدی فریاد زد: «ای حسین! این آب را که همرنگ آسمان است قطره‌ای از آن را نخواهی چشید تا از تشنگی جان دهی.» حضرت فرمود: خدایا او را با تشنگی بمیران و هرگز وی را نیامرز. در این باره حمید بن مسلم می گوید: «به خدا قسم وقتی او بیمار شد به عیادتش رفتم دیدم آب می‌آشامد و شکمش بالا میاید و آب را برمیگرداند. باز فریاد میزند تشنه‌ام...تشنه‌ام... باز آب می‌خورد، آن قدر آب خورد که شکمش آماس کرد و آخر کار هم تشنه از دنیا رفت.» وقتی که دشمن آب را بر آن‌ها بست، حضرت با کلنگ چاهی به فاصله 9 تا 10 گام پشت خیمه کند و آبی گوارا از آن بیرون آمد و همگی از آن نوشیدند. در تاریخ آمده است: چون این خبر به عبیدالله زیاد رسید در ضمن نامه‌ای به عمرسعد، از او خواست که نگذارند اهل بیت امام حسین (ع) به آبی دست پیدا کنند و در نامه‌اش نوشت: به من چنان رسانیده‌اند که حسین (ع) و یاران او چاه‌ها حفر کرده و آب برمی‌دارند، به همین جهت امکان هیچ شکستی برای ایشان نیست، چون بر مضمون نامه مطلع شوی باید که حسین بن علی (ع) و یاران او را از کندن چاه منع کنی و نگذاری که دنبال آب بگردند." ابروهایم در هم رفت. مگر میشد؟ اگر در کربلا آب بوده پس چرا می‌گویند حسین و یارانش تشنه بودند؟ همه‌ی تصوراتم ناگهان به هم ریخت. کتاب را عقب‌تر گذاشتم. چطور ممکن بود؟ چرا به ذهن خودم نرسید. وقتی چاه کندن این قدر راحت بوده، خب میتوانستند از تشنگی جلوگیری کنند. ذهنم کاملا بهم ریخته بود. لحظه‌ای با خودم گفتم شاید هم از این روایت‌های من درآوردی است. از آن دسته روایت‌های جعل. یا شاید طبق این نامه نگذاشتند آب چاه را بخورند. فکر کردم کاش حمید بود، آن وقت قطعا جوابم را میداد. گوشیم را برداشتم و در گروه بچه‌ها پیام دادم. _کی بیداره؟!!! چند دقیقه ای نگذشته بود که فؤاد را در حال تایپ کردن دیدم. _ من که خواب هفت پادشاه رو میدیدم تو زدی بیدارم کردی‌. _جون خودت. از کی تا حالا با گوشی میخوابن. برات ضرر داره ها. _نه حواسم هست. گفتم اگر جوابت ندهم گناه داری، غمباد میکنی. ها چیه داداش بیداری؟ نکنه بَلال‌ها و سیب زمینی بهت نساخته، اصلا نگران نباش خرجش یه توکِ پا مستراح هست. از دست فواد نزدیک بود سرم را محکم به میز بکوبم. هم خنده‌ام میگرفت و هم حرص میخوردم. _بیا برو این قدر شیرین بازی در نیار. احتمالا خودت بلایی سرت اومده که داری با جزییات توضیح میدی. استیکر زبان گاز گرفتن و هیس گفتن فرستاد. زمانی نگذشته بود که حمید پیام داد: _سلام من بیدارم. چی کار کردی آقا فؤاد!؟ فواد نوشت: اوه اوه استاد اومد. همه دست به سینه بشینید که اوضاع خیطه. هیچی من هیچ خطایی نکردم. استغفرالله ربی و اتوب الیه. آقا من برم شب بخیر اگر فردا جواب ندادم بدونید دیگه مهمون حلوای ننه‌ام هستید. دلم میخواست اینجا کنارم بود تا میشد کتکش میزدم. نوشتم: برو، خدابیامرزدت . فؤاد بوسی فرستاد و رفت. فکر میکنم اگر فواد نباشد چطور میخواهم ادامه بدهم. او که رفت حمید نوشت: نخوابیدی؟ _نه، داشتم همون کتاب رو میخوندم ذهنم یه کم درگیر شد. _چطور؟ _میدونی برام سوال شد: میگن امام حسین تشنه بوده، کل خانواده‌اش هم همین طور. بعد یه جای اون کتاب نوشته که چاه حفر کردند. اگر چاه حفر شده پس نباید تشنه باشن. حمید نوشت: میدونی که در نقل تاریخ خیلی مستندات ثابتی نداریم. البته اتفاق نظر وجود داره. مثلا راجع به این قضیه‌ی تشنگی تا شب هفتم امام حسین آب داشتند. ✍️زهرا صادقی (هیام) •┈••✾❀🕊❤️🕊❀✾••┈••