انسان و ایمان
(برای مجاهد شهید سیّدعلی اندرزگو)
سلاحش را زمین نگذاشت، تا جان داشت ایمان داشت
نه چون شیخ ریاکاری که تا نان داشت ایمان داشت
لفی خُسرند انسان ها، لفی شکّند انسان ها
اگر برخاست از جا، درد انسان داشت، ایمان داشت
به دست هیچ شاهی بوسه را جایز نمی دانست
ولی پابوسی شاه خراسان داشت ایمان داشت
که تا نام علی اکبر می آمد گریه ها می کرد
ارادت ها به سالار شهیدان داشت، ایمان داشت
اگر خاموش می شد، اهل بیتی بود، صابر بود
اگر فریاد می زد، حکم قرآن داشت، ایمان داشت
چه دورانی که کاخ ظلم را مستأصل خود کرد
چه جولانی که با کولاک و طوفان داشت، ایمان داشت
اگر دیوانگی ایمان به معشوق است حرفی نیست
از این دیوانه بازی ها فراوان داشت ایمان داشت
چه قلب مطمئنی داشت در این راه ِ بی برگشت
که پایانش اگر اعدام و زندان داشت، ایمان داشت
شهید اندرزگو آری، نه چون شیخان بازاری
اگر اندرز هم می گفت وجدان داشت، ایمان داشت
از این سیّدعلی ها کم نداریم ای مسلمانان
فقط باید دو تا چشم مسلمان داشت، ایمان داشت
دلا اندرز بس کن عشق چندان کار سختی نیست
فقط بایست ایمان داشت، ایمان داشت، ایمان داشت
(1396)
#مهدی_جهاندار
#شهید_سیدعلی_اندرزگو
@mehdi_jahandar