✨ بسم الله الرحمن الرحیم✨
🌹 شرح #حکمت38 ( 14 )
🔷 پرهیز از دوستی با دروغگو
4⃣ با این نگاه امیرالمؤمنین (علیه السلام) برای دروغگویی آثار و عواقب زشتی را توضیح می دهند:
🔹۱. یکی از آنها در زمان خودشان اتفاق افتاد؛ وقتی که برای جنگ جمل با طلحه و زبیر به بصره رسیدند، حضرت به اَنَس بن مالک فرمودند که تو جلوتر برو و سخنی را که پیامبر درباره چنین روزی به زبیر و طلحه گفته بودند به یادشان بیاور، شاید متنبّه شوند و دست از فتنه گری بردارند. اَنَس بن مالک ملعون به دروغ گفت من چنین سخنی را از پیامبر به یادم نمی آید، حضرت اینگونه فرمودند که در حکمت ۳۱۱ آمده: « إِنْ كُنْتَ كَاذِباً فَضَرَبَكَ اللَّهُ بِهَا بَيْضَاءَ لَامِعَةً لَا تُوَارِيهَا الْعِمَامَةُ » ؛ اگر دروغ می گویی که سخن پیامبر را فراموش کردی، از خدا می خواهم چنان پیسی و سفیدی به صورتت بیفتد که با عمّامه هم نتوانی بپوشانی. آورده اند که بعد از نفرین امام چنان بر صورت و سر او پیسی گرفتاری ایجاد کرد که حتّی نقاب می زد برای اینکه دیده نشود.
🔹۲. امّا اثر دیگری که این زشتی ها دارد این است که حضرت آینده زمان خودشان را چنان توصیف می کنند که یکی از بدترین ویژگی هایش این است که در خطبه ۱۸۷ می فرمایند: روزگاری به مردم می رسد که
«تَكْذِبُونَ مِنْ غَيْرِ إِحْرَاجٍ» ؛ بدون اینکه هیچ ضرورتی داشته باشد به راحتی و مفت دروغ می گویند.
🔻همچنین مولا علی (علیه السلام) درباره رواج دروغ گویی در آینده امّت اسلام در خطبه ۱۰۸ این دو جمله را دارند، می فرمایند: « تَحَابُّوا عَلَى الْكَذِبِ وَ تَبَاغَضُوا عَلَى الصِّدْقِ » ؛ مردم به واسطه دروغگویی به هم محبّت پیدا می کنند و بخاطر صداقت کسی، با او دشمن می شوند.
🔻یا در همان خطبه ۱۰۸ بند ۷ می فرمایند: «غَارَ الصِّدْقُ وَ فَاضَ الْكَذِبُ» ؛ صداقت منفور و نایاب می شود، امّا دروغگویی همه گیر و مُسری و جاری می شود .
5⃣ آخرین نکته درباره کذب هم این است که حضرت علی (علیه السلام) در خطبه ۱۹۲ یک مصداق عجیبی برای دروغگویی بیان کردند و می فرمایند: وقتی هر چیزی را که به گوشت می رسد بیان می کنی، همین کفایت می کند برای اینکه تو دروغگو باشی ، «وَلا تُحَدِّثِ النّاسَ بِكُلِّ ما سَمِعْتَ بِهِ » ؛ با مردم هر چیزی را که به گوشت می رسد به زبان نیاور «فَكَفى بِذلِكَ كَذِبا» ؛ بخاطر اینکه این رفتار خودش کافی است برای اینکه دروغگو باشی.
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@mehmanenahjolbalagheh
#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرالمومنین علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت صد و هجدهم
❇️ صدور فرمان جهاد به استانداران
[ نامههایی به کارگزارانم نوشتم و به آنها دستور دادم مقدمات جنگ را فراهم کنند و آماده جهاد باشند. به عبداللهبنعباس، استاندار بصره، نوشتم: ]
🔻مسلمانان و مومنان در اطراف خود را به سوی من اعزام کن و رفتار من [ در جنگ جمل ] را به آنان یادآور شو و از عفو و گذشت من درباره آنان سخن بگو. همچنین علاقه مرا به آنها گوشزد و آنها را به جهاد تشویق و ترغیب کن و از فضیلتی که در این کار برای آنها هست، آگاهشان ساز.
🔻همچنین نامههایی به استاندار اصفهان؛ مخنفبنقیس، استاندار بحرین؛ عمربنابیسلمه مخزومی و استاندار همدان؛ جریربنعبدالله، نوشتم و از آنها خواستم که با لشکریان خود به سوی من حرکت کنند و به این آیه قرآن اشاره کردم:
«إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ؛
خداوند سرنوشت هیچ قوم و ملتی را تغییر نمیدهد، مگر آنکه آنان آنچه در خودشان است، تغییر دهند و هنگامی که خداوند ارادهٔ سوئی برای قومی کند، هیچ نیرویی مانع آن نخواهد شد و جز خدا سرپرستی نخواهند داشت».
❇️ چگونگی مواجهه با اهل تردید و مخالفان جنگ
🔸ملایمت با اصحاب عبداللهبنمسعود
🔻[ جمعی از اصحاب عبداللهبنمسعود نزد من آمدند و گفتند: ما با تو همراهی میکنیم؛ ولی در اردوگاه شما فرود نمیآییم و خود اردویی جداگانه میزنیم تا کار شما و اهل شام را نیک بنگریم و بررسی کنیم. هرگاه دیدیم یکی از دو طرف کاری انجام داد که بر او حلال نیست یا گردنکشی و ظلمی از سرزد، ما بر ضدّ او وارد جنگ میشویم. به آنها گفتم: ]
آفرین، احسنت، این معنای فهم در دین و آگاهی از سنت است و هرکس به چنین پیشنهادی راضی نشود، بیگمان خائن و ستمگر است.
🔻[ جمع دیگری از اصحاب عبداللهبنمسعود که چهارصد نفر بودند و در راس آنها ربیعبنخثیم بود، اظهار کردند: ای امیرالمومنین ما فضل و برتری تو را قبول داریم؛ ولی در این جنگ گرفتار شک و تردید هستیم و چون هیچ کدام از ما و شما بینیاز از رزمندگانی نیستیم که از مرزها دفاع کنند، پس ما را به برخی از مرزها بفرست تا مرزبانی کنیم و در دفاع از مردم آن مناطق با دشمنان بجنگیم. با آنها نیز مدارا کردم و مأموریتی در مرز ری به آنها واگذاشتم. ]
🔸شما را به خدا وا میگذارم
[ مردانی از قبیله "غطفان" و " تمیم" آمدند و رأی خود را در مورد مکاتبه با معاویه و جنگ نکردن با مردم شام، مطرح کردند. حمد و ثنای الهی را بهجا آوردم و پاسخ آنها را دادم: ]
🔻به خدا سوگند، سخنانی که از شما میشنوم، سخن کسانی است که در آنان تصمیمی برای شناختن معروف یا انکار منکر نمیبینم.
🔻خدا میان من و شما حاکم است و من شما را به خدا وا میگذارم و در برابر شما به او اعتماد میکنم. هر کجا میخواهید بروید.
🔸مخالفت دو قبیله "غنی" و "باهله"
🔻[ قبایل باهله و غنی از همراهی با مردم خودداری کردند. به آنها گفتم: ]
خدا شاهد است که شما مرا دشمن میدارید و من نیز شما را دوست ندارم؛ پس سهم خود را از بیتالمال بگیرید و رهسپار منطقه دیلم شوید.
🔸اعتراض مردی از "بنیفزاره"
🔻[ در حال دعوت مردم به جهاد بودم که مردی از بنیفزاره برخاست و گفت: آیا میخواهی ما را به سوی برادران خویش از مردم شام حرکت دهی تا آنان را به خاطر تو به قتل رسانیم؛ همانگونه که ما را به سوی برادرانمان از اهل بصره بردی و آنان را کشتیم؟ نه، به خدا سوگند که ما دیگر چنان نکنیم.
مالک اشتر از جای خود برخاست و پرسید: این مرد از کدام قبیله است؟ وی از مسجد گریخت و در میان بازار و در زیر دست و پای مردم کشته شد. مالک اشتر از سخنان هتاکانه آن مرد عذرخواهی کرد. در پاسخ وی و خطاب به مردم گفتم: ]
🔻 راه ما راهی است که همه در آن مشترک هستیم و مردم نیز در مسیر حق، از حقوق یکسانی برخوردارند. هر کس در خیراندیشی برای عموم مردم تلاش کند و نظر دهد، به ثوابِ نیت خود میرسد و تکلیف خود را انجام داده است.
📚منابع:
۱. وقعة صفّین، ص۱۱۶
۲. سوره رعد، آیه ۱۱
۳. الفتوح، ج۱، ص۲۰۱
۴. أنساب الأشراف، ج۲، ص۲۹۳
۵. أخبار الطوال، ص۱۶۴
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@mehmanenahjolbalagheh
┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄
📜 #خطبه128 : (این سخنرانی در سال ۳۶ هجری پس از جنگ جمل، در شهر بصره در بیان حوادث سخت آینده ایراد شد.)
1⃣ پيشگويی امام (علیه السلام) نسبت به حوادث مهم شهر بصره
♦️ای أحنف! گويا من او را می بينم که با لشکری بدون غبار و سر و صدا و بدون حرکات لگام ها و شيهه اسبان به راه افتاده، زمين را زير قدم های خود چون گام شترمرغان در می نوردند، پس وای بر کوچه های آباد و خانه های زينت شده بصره، که بال هايی چونان بال کرکسان و ناودان هايی چون خرطوم های پيلان دارد. وای بر اهل بصره که بر کشتگان آنان نمی گريند و از گمشدگانشان کسی جستجو نمی کند. من دنيا را به رو بر زمين کوبيده و چهره اش را به خاک ماليدم و بيش از آنچه ارزش دارد، بهايش نداده ام و با ديده ای که سزاوار است به آن نِگريسته ام.
2⃣ وصف تركهای مغول
♦️ گويا آنان را می بينم با رخساری چونان سپرهای چکّش خورده، لباس هايی از ديباج و حرير پوشيده که اسب های اصيل را يدک می کشند و آنچنان کشتار و خون ريزی دارند که مجروحان از روی بدن کشتگان حرکت می کنند و فراريان از اسيرشدگان کمترند. (يکی از اصحاب گفت: ای اميرمؤمنان! تو را علم غيب دادند؟ امام(علیه السلام) خنديد و به آن مرد که از طايفه بنی کلب بود، فرمود:)
3⃣ جايگاه علم غيب
♦️ای برادر کَلبی! اين اخباری که اطّلاع می دهم علم غيب نيست، علمی است که از دارنده علم غيب (پيامبر«صلی الله علیه و آله») آموخته ام. همانا علم غيب علم قيامت است و آنچه خدا در گفته خود آورده که: «علم قيامت در نزد خداست. خدا باران را نازل کرده و آنچه در شکم مادران است می داند و کسی نمی داند که فردا چه خواهد کرد و در کدام سرزمين خواهد مُرد.» پس خداوند سبحان از آنچه در رَحِم مادران است، از پسر يا دختر، از زشت يا زيبا، سخاوتمند يا بخيل، سعادتمند يا شقی، آگاه است و از آن کسی که آتشگيره آتش جهنّم است يا در بهشت همسايه و دوست پيامبران است، از همه اينها آگاهی دارد. اين است آن علم غيبی (ذاتی) که غير از خدا کسی نمی داند. جز اينها علومی است که خداوند به پيامبرش تعليم داده (علم غيب اکتسابی) و او به من آموخته است، پيامبر(صلی الله علیه و آله) برای من دعا کرد که خدا اين دسته از علوم و اخبار را در سينه ام جای دهد و اعضاء و جوارح بدن من از آن پُر گردد.
┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄
┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄
📜 #خطبه127 : (قبل از جنگ نهروان در سال ۳۷ هجری در رد اعتقادات خوارج ایراد فرمود، خوارج عقيده داشتند: كسی كه گناه كبيره انجام دهد كافر و از اسلام خارج شده است، مگر توبه كند و دوباره مسلمان گردد)
1⃣ افشاء گمراهی خوارج
♦️پس اگر چنين می پنداريد که من خطا کرده و گمراه شدم، پس چرا همه امّت محمّد(صلی الله علیه و آله) را به گمراهی من گمراه می دانيد؟ و خطای مرا به حساب آنان می گذاريد؟ و آنان را برای خطای من کافر می شماريد؟ شمشيرها را بر گردن نهاده، کورکورانه فرود می آوريد و گناهکار و بی گناه را به هم مخلوط کرده، همه را يکی می پنداريد؟ در حالیکه شما می دانيد همانا رسول خدا (صلی الله علیه و آله) زناکاری را که همسر داشت سنگسار کرد، سپس بر او نماز گزارد و ميراثش را به خانواده اش سپرد و قاتل را کشت و ميراث او را به خانواده اش بازگرداند، دست دزد را بريد و زناکاری را که همسر نداشت تازيانه زد و سهم آنان را از غنايم می داد تا با زنان مسلمان ازدواج کنند. پس پيامبر(صلی الله علیه و آله) آنها را برای گناهانشان کيفر می داد و حدود الهی را بر آنان جاری می ساخت، امّا سهم اسلامی آنها را از بين نمی برد و نام آنها را از دفتر مسلمين خارج نمی ساخت. (پس با انجام گناهان کبيره کافر نشدند.) شما خوارج بدترين مردم و آلت دست شيطان و عامل گمراهی اين و آن می باشيد.
2⃣ پرهيز از افراط و تفريط نسبت به امام علی (علیه السلام)
♦️به زودی دو گروه نسبت به من هلاک می گردند: دوستی که افراط کند و به غيرِ حق کشانده شود و دشمنی که در کينه توزی با من زياده روی کرده به راه باطل در آيد. بهترين مردم نسبت به من گروه ميانه رو هستند. از آنها جدا نشويد، همواره با بزرگ ترين جمعيّت ها باشيد که دست خدا با جماعت است. از پراکندگی بپرهيزيد که انسانِ تنها بهره شيطان است آن گونه که گوسفندِ تنها طعمه گرگ خواهد بود. آگاه باشيد هر کس که مردم را به اين شعار «تفرقه و جدايی» دعوت کند او را بکُشيد هر چند که زير عمامه من باشد.
3⃣ علل پذيرش (حكميت)
♦️اگر به آن دو نفر «ابوموسی و عمروعاص» رأی به داوری داده شد، تنها برای اين بود که آنچه را قرآن زنده کرد، زنده سازند و آنچه را قرآن مرده خواند بميرانند. زنده کردن قرآن به اين است که دست وحدت به هم دهند و به آن عمل نمايند و ميراندنِ آن از بين بردن پراکندگی و جدايی است، پس اگر قرآن ما را به سوی آنان بکشاند آنان را پيروی می کنيم و اگر آنان را به سوی ما سوق داد بايد اطاعت کنند. پدر مباد شما را، من شرّی به راه نيانداخته و شما را نسبت به سرنوشت شما نفريفته و چيزی را بر شما مشتبه نساخته ام. همانا رأی گروهی از شما بر اين قرار گرفت که دو نفر را برای داوری انتخاب کنند، ما هم از آنها پيمان گرفتيم که از قرآن تجاوز نکنند، امّا افسوس که آنها عقل خويش را از دست دادند، حق را ترک کردند در حالیکه آن را به خوبی می ديدند، چون ستمگری با هواپرستی آنها سازگار بود با ستم همراه شدند. ما پيش از داوری ظالمانه شان با آنها شرط کرديم که به عدالت داوری کنند و بر اساس حق حکم نمايند امّا به آن پای بند نماندند.
┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄
┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄
📜 #خطبه126 : (به امام علیه السلام گفتند: مردم به دنیا دل بسته اند، معاویه با هدایا و پول های فراوان آنها را جذب می کند شما هم از اموال عمومی به اشراف عرب و بزرگان قریش ببخش و از تقسیم مساوی بیت المال دست بردار تا به تو گرایش پیدا کنند.)
🔹عدالت اقتصادی امام (علیه السلام)
♦️آيا به من دستور می دهيد برای پيروزی خود از جور و ستم درباره امّت اسلامی که بر آنها ولايت دارم استفاده کنم؟ به خدا سوگند، تا عمر دارم و شب و روز برقرار است و ستارگان از پی هم طلوع و غروب می کنند، هرگز چنين کاری نخواهم کرد. اگر اين اموال از خودم بود به گونه ای مساوی در ميان مردم تقسيم می کردم تا چه رسد که جزو اموال خداست. آگاه باشيد! بخشيدن مال به آنها که استحقاق ندارند زياده روی و اسراف است، ممکن است در دنيا مقام بخشنده آن را بالا بَرَد، امّا در آخرت پَست خواهد کرد. در ميان مردم ممکن است گرامی اش بدارند، امّا در پيشگاه خدا خوار و ذليل است. کسی مالش را در راهی که خدا اجازه نفرمود مصرف نکرد و به غير اهل آن نپرداخت جز آن که خدا او را از سپاس آنان محروم فرمود و دوستی آنها را متوجّه ديگری ساخت. پس اگر روزی بلغزد و محتاج کمک آنان گردد بدترين رفيق و سرزنش کننده ترين دوست خواهند بود.
┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄
@mehmanenahjolbalagheh