eitaa logo
مهمان نهج‌البلاغه
118 دنبال‌کننده
223 عکس
198 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین @M_R_Ta
مشاهده در ایتا
دانلود
✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت صد و نهم ❇️ مکاتبات با معاویه معاویه دو نامه توسط فرستادگانش؛ ابومسلم خولانی و ابو امامه باهلی، برای من فرستاد و من پاسخ آنها را برای او نوشتم. ❇️ مردم را به موج دریای جهالت خود سپردی! [ برای اتمام حجت بیشتر، نامه دیگری به معاویه نوشتم و او را موعظه کردم: ] از بنده خدا علی امیرالمومنین به معاویه‌بن‌ابی‌سفیان 🔻اما بعد، همانا دنیا محل تجارتی است که سود و زیانش در آخرت آشکار خواهد شد. پس خوشبخت کسی است که دستاوردش از دنیا، اعمال نیکو باشد و واقعیت دنیا را ببیند و به اندازه ارزش دنیا به آن توجه کند. من با وجود اطلاعی که از عاقبت تو دارم و سرنوشت قطعی تو را می‌دانم که قابل تغییر نیست، تو را نصیحت می‌کنم؛ زیرا خداوند از عالمان پیمان گرفته است امانتداری کرده و گمراه و ره‌یافته را ارشاد کنند. اکنون از خدا بترس و تقوا را رعایت کن و از کسانی مباش که برای خداوند عظمتی قائل نیستند و عذاب الهی بر آنان قطعی شده است، که خداوند در کمین ستمگران است. توجه کن که به زودی دنیای تو به پایان می‌رسد و بسیار زود، حسرت جایگزین آن خواهد شد. پس حال که پای در کهن‌سالی گذاشته‌ای و عمرت رو به پایان است، از گمراهی و انحراف فاصله بگیر، که وضعیت تو امروز مانند لباس کهنه‌ای است که هر طرف آن را وصله کنند، طرف دیگرش پاره می‌شود. 🔻بسیاری از مردم را به هلاکت کشاندی و با گمراهی خود فریبشان دادی و به موج دریای جهالت خود سپردی تا آنکه ظلمتِ گمراهی آنان را فرا گرفت، در تلاطم شبهه‌ها غوطه‌ور شدند، از راه حق به بیراهه افتادند، چونان کسی که بر روی پاشنه خود بچرخد، به عقب بازگشتند و به دوران جاهلیت گذشتگانشان روی آوردند و به ویژگی‌های جاهلی نیاکان خویش بالیدند؛ جز اندکی از اهل بصیرت که وقتی تو را شناختند، مسیر خود را تغییر دادند و از تو جدا شدند و به جای یاری تو، به سوی خدا گریختند؛ زیرا متوجه شدند که تو ایشان را به کاری صعب وا‌می‌داری و از راه راست منحرف می‌سازی. 🔻پس ای معاویه، در دل از خدا بترس و اختیار خویش را از کف شیطان درآور؛ زیرا دنیا از تو بریده و آخرت به تو نزدیک شده است. والسلام. [ معاویه در پاسخ من نوشت: از معاویه فرزند ابوسفیان به علی فرزند ابوطالب 🔻اما بعد، نامه تو را ملاحظه کردم. معلوم شد که جز غوطه‌ور شدن در فتنه‌ها قصد دیگری نداری. من یقین دارم که اجل، تو را به همان جایی می‌کشاند که محل قطعی مرگت است؛ پس هر چه می‌توانی بر گمراهی خویش بیفزا که از مدت‌ها پیش عقل خویش را سبک و خود را مشغول آرزوهایی ساخته‌ای که دست‌نیافتنی است و بر ضدّ کسانی اقدام کردی که خیر تو را می‌خواستند و البته عاقبت نیکو نیز برای غیر تو رقم خورد و فقط بار سنگین خطا‌هایت بر دوش تو باقی ماند. والسلام. ] 📚منابع: ۱. شرح نهج البلاغه، ج۱۶،ص۱۳۳ ۲. نهج البلاغه، نامه ۳۲ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد... @mehmanenahjolbalagheh
✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت صد و دهم ❇️ گمراهی تو همانند گمراهی خاندان توست [ با رسیدن پاسخ معاویه، دوباره به وی نوشتم: ] 🔻اما بعد، آنچه از گمراهی تو می‌بینم، بسیار شبیه گمراهی خاندان توست که کفر آنان و آرزوهای باطلشان موجب حسادت به محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله شد، تا آنکه جام مرگ را سر کشیدند و نتوانستند از حریم خویش دفاع کنند و بلاهای بزرگ را از خویشتن دور سازند. در موقعیت‌های خاص، من بودم که در مقابل آنان می‌ایستادم و طعم شکست و فرار را به آنها می‌چشاندم و در آتش جنگی که افروخته بودند، خاکسترشان می‌کردم و بزرگانشان را که سردمدار گمراهی بودند، به خاک می افکندم! و اگر خدا بخواهد، امروز نیز جانشینان آنان را به همانها ملحق خواهم ساخت که بد جانشینانی هستند و جایگاهشان آتش جهنم است. والسلام. 🔻[ این بار معاویه به من جواب داد: اما بعد، تو در مسیر گمراهی، بسیار گام برداشتی، همان‌گونه که از جنگ نیز بسیار هراسناکی و پیوسته عقب‌ می‌نشینی. همانند شیران غرّش داری؛ ولی همچون روبهان، سخت به دنبال حیله‌گری هستی. تا چه هنگام از روبرو شدن با شیران بیشه و افعیان بیابان فرار خواهی کرد؟! هر چه آنها را دور بیندازی، بدان که به زودی سراغ تو خواهند آمد، ان‌شاءالله. والسلام. ] ❇️ گویی تو را می‌بینم که از جنگ به ستوه آمده‌ای و خود را در تنگنا می‌بینی [ در پاسخ این نامه نیز به وی نوشتم: ] 🔻اما بعد، چقدر جای تعجب دارد مطالبی که از جانب تو می رسد! و می‌دانم کار تو به کجا خواهد انجامید. اگر در حرکت به سوی تو درنگ می‌کنم، دلیل آن رعایت چیزی است که به آن معتقد نیستی و من به آن اعتقاد دارم!(مقصود امیر المومنین علیه السلام، اتمام حجت است) گویی در فرداروزی، تو را می‌بینم که از جنگ به ستوه آمده‌ای و خود را در تنگنا می بینی؛ همانند شترانی که بر اثر سنگینی بار، ضجّه و ناله می‌زنند! آن روز تو به همراه یارانت، مرا به حکم کتابی دعوت خواهید کرد که با زبان، به تمجید از آن می‌پردازید و در دل و نهان، انکارش می‌کنید! والسلام. 🔻[ معاویه در پاسخ من نوشت: اما بعد، مرا از شنیدن این داستان‌ها معاف کن و این سخنان را رها ساز و از تهمت زدن به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله و نسبت‌های دروغ به آن حضرت دست بردار. از نیرنگ با کسانی که در اطراف تو حلقه زده‌اند، اجتناب کن که آنها را بسیار فریب داده‌ای! و البته نزدیک است که آنها متوجه فریب‌های تو شده و از اطراف تو پراکنده شوند و بدانند که سخنان تو باطل و بیهوده است! والسلام. ] 📚منبع: شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۱۳۴ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد... @mehmanenahjolbalagheh
✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت صد و یازدهم ❇️ اتمام حجت با معاویه 🔸به ما حسد می‌ورزند [ در دور جدید از مکاتبات، به معاویه نوشتم: ] از بنده خدا علی‌بن‌ابی‌طالب، امیرالمومنین، به معاویه 🔻خداوند تبارک و تعالی که ذوالجلال و الاکرام است، خلق را آفرید و بهترین و گزیده‌ترین بندگان خویش را انتخاب کرد. "وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ؛ پروردگار تو هرچه را که بخواهد، می‌آفریند و بر می‌گزیند؛ ولی ایشان را توان اختیار نیست. منزه است خدا و از هر چه برایش شریک می‌سازید، برتر است". 🔻او فرمان صادر کرد و دین را بنیان نهاد و بر مبنای آن، قسمتِ هرکس را معیّن کرد و اوست فاعل و قراردهنده آن. اوست آفریدگار و اوست برگزیننده. اوست بنیانگذار دین و اوست تقسیم کننده و اوست که هر چه بخواهد، انجام دهد... 🔻ای معاویه، اگر تو از حجت‌ها و دلایل آگاهی داری، آنها را بیان کن. خداوند در قرآن مثل‌ها زد که این مثل‌ها را فقط عالمان دریابند و من پاره‌ای از آنها را، اگر بدانی از تو می‌پرسم: خداوند با چهار چیز حجت را بر جهانیان تمام کرد. ای معاویه، بگو که آن‌ها چیستند و برای کیستند؟ و بدان که آن‌ها حجت ما اهل‌بیت هستند در برابر کسی که با ما مخالفت ورزد و با ما منازعه کند و از ما جدا شود و بر ما ستم روا دارد. البته فریادرس خداست و من بر او توکل کردم و توکل‌کنندگان بر او توکل کنند. 🔻همه تلاش رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله تبلیغ رسالت پروردگارش بود، اعم از آنچه به آن فرمان داده و احکامی که مقرر کرده و انجامش را بر مردم واجب ساخته بود. خداوند متعال می‌فرماید: "أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنكُمْ؛ از خدا اطاعت کنید و از رسول و اولوالامر خویش فرمان برید". این آیه در حق ما اهل بیت است، نه در حق شما. 🔻سپس خداوند از اختلاف و تفرقه‌افکنی نهی کرد و به تسلیم و اتّحاد فرمان داد. شما همان قومی هستید که به خدا و رسولش اقرار و بدان اعتراف کردید. خداوند به شما خبر داد که: "مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَ لَٰكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَ خَاتَمَ النَّبِيِّينَ؛ محمّد پدر هیچ یک از مردانتان نبوده؛ بلکه او رسول خدا و خاتم پیامبران است". و نیز گوید: "أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِكُمْ؛ آیا اگر بمیرد یا کشته شود، شما به عقب باز می‌گردید؟" 🔻و ای معاویه، تو و یارانت به عقب بازگشتید و مرتد شدید و عهدی را که با خدا بسته بودید شکستید و بیعت گسستید؛ البته اینها به خدا زیانی نرساند. ای معاویه، آیا نمی‌دانی که امامان از ما هستند و نه از شما؟ خداوند به شما خبر داد که "اولوالامر" باید استنباط‌کنندگان علم باشند و نیز خبر داد که در همه اموری که بر سر آن اختلاف دارید، به خدا و رسول او و اولو‌الامر که حاملان علم هستند، رجوع کنید. پس هر کس به عهد خود با خدا وفا کند، خدا را وفاکننده به عهد خود خواهد یافت. خدای تعالی می‌فرماید: "أَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ؛ به عهد من وفا کنید تا به عهد شما وفا کنم و از من بترسید". و نیز می‌فرماید: "أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَىٰ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُم مُّلْكًا عَظِيمًا؛ آیا به مردم به سبب نعمتی که خدا از فضل خویش به آنان ارزانی داشته است، حسد می ورزند؟ در حالی‌ که ما به خاندان ابراهیم کتاب و حکمت دادیم و فرمانروایی بزرگ ارزانی کردیم". 🔻و برای مردمی که بعد از ایشان بودند، گفت: "فَمِنْهُم مَّنْ آمَنَ بِهِ وَمِنْهُم مَّن صَدَّ عَنْهُ؛ بعضی بدان ایمان آوردند و بعضی از آن رو برگرداندند". آری، خود را برای آتش دوزخ مهیا ساز که آن آتش افروخته، برای تو کافی‌ است! 🔻ما خاندان ابراهیم علیه السلام هستیم که به ما حسد می ورزند و شمایید که به ما حسادت می کنید. خداوند آدم علیه السلام را به دست خود بیافرید و از روح خود در او دمید و ملائکه را به سجده در برابر او واداشت و همه نام‌ها را به او تعلیم داد و او را بر همه مردم جهان برتری داد. شیطان به او حسد ورزید و در زمره گمراهان درآمد. 📚منابع: ۱. سوره قصص، آیه ۶۸ ۲. سوره نساء، آیه ۵۹ ۳. سوره احزاب، آیه ۴۰ ۴. سوره آل عمران، آیه ۱۴۴ ۵. سوره بقره، آیه ۴۰ ۶. سوره نساء، آیه ۵۴ ۷. سوره نساء، آیه ۵۵ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد...
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت صد و دوازدهم ❇️ ادامه مکاتبات و اتمام حجّت با معاویه 🔻در ادامه نامه به معاویه، از حسد ورزیدن قوم نوح و هود علیهما السلام و آیاتی از قرآن در این باره، سخن به میان آوردم، همچنین از حسد ورزیدن طایفه‌ای از بنی اسرائیل به طالوت که پادشاه آنها بود. به او نوشتم: 🔻همه اینها حوادثی است که پیش از این اتفاق افتاده است و اکنون آنها را برای تو نقل می‌کنم و تفسیر و تأویل آنها نزد ماست. آنکه دروغ بندد، نومید شود. نشانه‌های آنها را در شما می یابیم: « وَمَا تُغْنِي الْآيَاتُ وَالنُّذُرُ عَن قَوْمٍ لَّا يُؤْمِنُونَ؛ و این آیات و هشدارها سودی نمی‌بخشد به قومی که ایمان نمی‌آورد». 🔻هنگامی که پیامبر ما مبعوث شد، به او هم کافر شدند و بر او هم حسد ورزیدند؛ حال آنکه نبوت چیزی است که خدای تعالی به هریک از بندگانش که بخواهد، ارزانی می دارد. آری، از اینکه خداوند ما را بر یکدیگر فضیلت داده است، قومی حسد می‌برند. بدان که ما اهل بیت، همان خاندان ابراهیم علیه السلام هستیم که بر آنان رشک بردند. ما دستخوش حسد واقع شدیم، همچنان که پدرانمان پیش از این دستخوش حسد واقع شده بودند. خدای تعالی فرمود: آل ابراهیم، آل لوط، آل عمران، آل یعقوب، آل موسی، آل هارون و آل داوود. ما نیز آل محمد صلی الله علیه و آله و خاندان پیامبر هستیم. 🔻ای معاویه، آیا نمی دانی که خدا می‌گوید: « إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهَٰذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ؛ نزدیک‌ترین کسان به ابراهیم، همان پیروان او و این پیامبر و مومنان هستند و خداوند یاور مومنان است». 🔻و ما هستیم اولوالارحام که در این آیه آمده است: «النَّبِيُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَىٰ بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ؛ پیامبر سزاوارتر به مومنان است از خود آنها و همسران او مادران مومنان محسوب می‌شوند و اولوالارحام به یکدیگر اولویت دارند از مومنان و مهاجران در آنچه خدا مقرر داشته است». 🔻ما خاندانی هستیم که خداوند ما را برگزیده و نبوت را در میان ما قرار داده است. کتاب و حکمت و علم از آنِ ماست و خانه خدا و مسکن اسماعیل و مقام ابراهیم نیز از آن ماست؛ پس فرمانروایی سزاوار ماست. 🔻وای بر تو ای معاویه! [ در مقایسه با خاندان تو ] ما به ابراهیم علیه السلام [ نزدیک‌تر و ] سزاوارتریم و آل او هستیم و آل عمرانیم و به عمران علیه السلام سزاوارتریم و آل لوط علیه السلام هستیم و به لوط سزاوارتریم و آل یعقوبیم و به یعقوب علیه السلام سزاوارتریم و آل موسی و آل هارون و ال داوود علیه السلام هستیم و به ایشان سزاوارتریم و آل محمّد هستین و به محمّد صلی الله علیه و آله سزاوارتریم. ما همان اهل بیتی هستیم که خدای تعالی ناپاکی را از آنها زدوده و آنان را پاکیزه قرار داده است.( اشاره به آیه۳۳ سوره احزاب) 🔻هر پیامبری را دعوتی ویژه خود او و فرزندان و خاندانش است و هر پیامبری در حق خاندانش وصیتی می‌کند. آیا نمی‌دانی که ابراهیم علیه‌السلام به پسرش یعقوب علیه‌السلام وصیت کرد و وقتی یعقوب علیه‌السلام مرگش فرا‌رسید، به پسرانش وصیت کرد و محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله به خاندانش وصیت کرد؟ این سنّت ابراهیم علیه‌السلام و دیگر پیامبران بود و محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله به فرمان خدا به آن پیامبران اقتدا کرد. خدای تعالی گوید که ابراهیم و اسماعیل وقتی پایه‌های خانه خدا را بالا می‌آوردند، گفتند: « رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ؛ ای پروردگار ما، ما را فرمان‌بردار خودت ساز و نیز فرزندان ما را امّتی تسلیم خودت قرار بده». و ما همان «أُمَّةً مُّسْلِمَةً» هستیم. 🔻ما به خدا و کتابی که بر ما نازل شده است، ایمان آورده‌ایم و به آیین ابراهیم اقتدا کرده و از آن پیروی کرده‌ایم. آیا جز این کاری دیگر کرده‌ایم که کینه‌ی ما را به دل گرفته‌ای؟ درود خدا بر ابراهیم و بر محمّد و خاندان او! 📚منابع: ۱. سوره یونس، آیه ۱۰۱ ۲. سوره آل‌‌عمران، آیه ۶۸ ۳. سوره احزاب، آیه ۶ ۴. سوره بقره، آیه ۱۲۸ ۵. الغارات، ج۱، ص۱۱۵ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد... @mehmanenahjolbalagheh
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیر مومنان علی علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت صد و سیزدهم ❇️پاسخ به اتهامات و جو‌سازی‌های معاویه 🔸خودت برای مبارزه با من به میدان بیا 🔻[ معاویه در نامه‌ای به من نوشت: به‌راستی که هواو‌هوس، پیروانش را گمراه می‌کند و حرص و طمع، جویندگان محرومش را به رنج و سختی دچار می‌ سازد. بهترین عاقبت‌ها، عاقبت کسی است که به راه رشد و صلاح ختم شود و شگفت‌آورترین شگفتی‌ها این است که کسی دنیا را مذموم بداند. در عین حال زبان به مدح آن بگشاید و خود را بی‌رغبت به آن نشان دهد، ولی به آن دل‌بسته باشد و دم از توکل کند، ولی حریص به دنیا باشد. این سخنی بود که برای مثال به تو گفتم تا در حکمت‌های آن بیندیشی و از همه فهم خویش برای درک آن استمداد بجویی و با دوری از هواوهوس و برای نصیحت نفس خویشتن، در آن تدبر کنی. 🔻ای پسر ابوطالب، به جان خودم سوگند، اگر نبود رابطه خویشاوندی که مرا با تو مهربان می‌سازد و همچنین سابقه محترم تو، حتماً یکی از عقاب های اهل شام تو را همچون دانه‌ای از زمین بر می‌چید و به هوا پرتاب می‌کرد و بر سر کوه‌های بلند می‌افکند و تو همانند گندمی که روی سنگ آسیاب تبدیل به آرد شده است، چنان ناچیز می‌شدی که حتی مورچه‌ها نیز رغبتی به خوردن تو پیدا نمی‌کردند. من تصمیم قطعی خود را گرفته‌ام و هیچ عطوفت و انعطافی در آن راه نمی‌دهم. اگر از آرزویت قطع امید نکنی و از طلب آنچه دیرزمانی به درازا کشیده است دست برنداری، تو را به مصیبتی گرفتار کنم که اگر تا آن روز زنده بودی، برایت پشیمانی به بار آورَد؛ گرچه به گمانم پیش از آن در زمره نابود شدگان خواهی بود. چه بد رأیی است رأیی که صاحبش را به ورطه‌ی نابودی بکشاند و او را به جایی برساند که جز آرزوی مرگ، هیچ چاره‌ای نداشته باشد. البته که حق بر باطل غالب آید و فرمان خدا پیروز باشد؛ با اینکه اهل باطل از آن اکراه داشته باشند؛ زیرا "حجت بالغه" و نعمت آشکار از آنِ خداست. والسلام. در پاسخ وی نوشتم: ] از بنده خدا امیرالمومنین علی فرزند ابوطالب، به معاویه فرزند ابوسفیان 🔻نامه تو به ما رسید با گفتاری زینت‌یافته و ضرب‌المثل‌ها و ادعاهایی دور از واقعیت. از حکمت دم زدی با اینکه اهل آن نیستی! یاد تقوا کردی و خودت ضد آن هستی! از هوا و هوس خویش پیروی کردی که موجب فاصله گرفتن از دلیل روشن است و بالاخره، از راه راست دور ماندی! تو غرق در لذت فتنه‌ها و فریفته شکوفه‌های دنیا شده‌ای. گویی نه به قیامت اعتقادی داری و نه به بازگشت به سوی خدا. تاج شاهی بر سر نهادی و همانند قیصران روم و پادشاهان فارس جامه خز بر تن کردی و فرش‌های ابریشم گستردی. به این مقدار هم اکتفا نکردی؛ چون به من خبر رسیده است به فکر تعیین جانشین و ولیعهد نیز افتاده‌ای تا پس از تو، بر تخت نشیند.[ بدان که] تو حساب او را نیز در درگاه الهی بازپس خواهی داد. 🔻به جان خودم سوگند، اگر چنین کنی، البته که گمراهی را از پدر و قوم خویش به ارث برده‌ای. آری، تو پسر کسی هستی که بر اهل دین ستم روا می‌داشت و بر مسلمانان حسد می‌ورزید. 🔻از ارتباط خویشاوندی و مهربانی‌کردن با من یاد کردی. به خدای بزرگ سوگند، اگر کسی با تو در امر خلافت به ستیزه برخیزد، گرچه همان فرزندی باشد که تو زمینه خلافت را برای او فراهم می‌سازی، رشته محبت خود را از او می‌بُری و ریشه او را قطع می‌کنی. 🔻همچنین در خصوص تهدیدهای او به جنگ، از رشادت‌های خود در میدان‌های نبرد گفتم و اینکه چه بسیار پهلوانانی که بر خاک افکندم! در آخر برای او نوشتم: 🔻چگونه و کجا تو در میدان جنگ حضور یابی، وقتی همچون دوشیزه پرده‌نشینی هستی که از آواز رعد می‌هراسد؟ من علی فرزند ابوطالبم که از نبرد بیم به خود راه ندهم و از رزم هراسی ندارم! ای معاویه، اگر می‌خواهی، برای نبرد با من آماده شو. والسلام. 📚منابع: ۱. کنز الفوائد، ج۲، ص۴۲ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد... @mehmanenahjolbalagheh
✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت صد و چهاردهم ❇️ معاویه! تو همچنان به سوی خسران و جایگاه کفر حرکت می کنی 🔻نامه‌ای از جانب تو به دستم رسید که از سخت‌گیری‌های من یاد کرده و نحوه کمک کردن من به خلفا را زشت شمرده بودی و گمان کرده بودی که من در کار خویش متحیرم و درباره حق کوتاهی می‌کنم. سبحان الله، چگونه این سخنان ناروا را بر زبان می‌رانی و بهتان و افترا می‌زنی؟! من در هیچ کاری سخت نگرفته‌ام، مگر در امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر و با هیچ‌کس تندی نکرده‌ام، مگر با متجاوزان و ستمگران و ملحدان منافق. دلیل این سخت‌گرفتن‌ها و تندی‌کردن‌ها نیز تمسک به کلام خداوند متعال است که فرمود: « لَّا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ؛ هیچ قومی را که به خدا و روز رستاخیز ایمان دارند نمی‌یابی که با دشمنان خدا و رسولش دوستی کنند، هرچند که آنان که پدران یا فرزندان یا برادرانشان باشند». 🔻به خداوند متعال پناه می‌برم، اگر در حق او کوتاهی کرده باشم. کسی در حق خداوند متعال کوتاهی می‌کند که حقوق قطعی را تعطیل کرده باشد و به هواهای نفسانی و بدعت‌‌ها تکیه زده و در گمراهی حیرت‌زا غرق شده باشد. 🔻ای معاویه، جای تعجب دارد که با زبانت نیکی را توصیف می کنی؛ اما در عمل با آن مخالفت می‌ورزی. عهد و پیمان‌هایی را نقض می‌کنی که خداوند متعال رعایت آنها را خواسته است و بر بندگان خدا حجت است. به اسلام بی‌اعتنایی می‌کنی، احکام آن را ضایع می‌سازی، نشانه‌های اصلی آن را از نظرها دور می‌کنی، در هواوهوس جاری هستی و در هلاکت واقع شده‌ای. پس برای آنچه در اختیار داری از خدا بترس و در حقوق الهی که بر عهده توست، اندیشه کن و به شناخت حقیقتی همت بورز که در ندانستن آن معذور نیستی. 🔻پس اینک به خود آی و به خود پرداز؛ زیرا خداوند راهت را آشکار ساخته و سرانجام امور تو را روشن کرده است. اما تو همچنان به سوی خسران و جایگاه کفر حرکت می‌کنی. خواسته‌های نفس، تو را به بدی‌ها گرفتار ساخته و در پرتگاه گمراهی قرار داده و تو را به مهلکه کشانده و راه‌های نجات را بر تو بسته است. 🔻 امروز مردم گرد هم آمده‌اند و اجتماعی دارند که دست خدا بر سر آنهاست و کسانی که به مخالفت با این اجتماع برخیزند، گرفتار غضب الهی می‌شوند. پس قبل از آنکه مرگ تو فرا رسد، خودت را دریاب و مراقب خویشتن باش؛ زیرا بازگشت تو به سوی خداست. اگر چنین نکنی، در نهایت ذلّت در برابر خدا قرار خواهی گرفت. ❇️ آخرین نامه به معاویه در کوفه [ مکاتبات بین ما فراوان شد و افکار عمومی حیله و نیرنگ معاویه را به خوبی درک کرد، در آخرین نامه‌ای که برای او فرستادم، نوشتم: ] 🔻من از اینکه پی‌در‌پی به نامه‌هایت پاسخ دادم و به گفته‌هایت گوش سپردم، نتیجه‌ای به دست نیاوردم، جز سست‌کردن رأی خویش و نسبت خطا دادن به زیرکی خویش. 🔻تو هنگامی که نامه‌ای به من می‌نویسی یا چیزی می‌طلبی، همانند کسی هستی که در خواب سنگین است و خواب‌های دروغ می‌بیند یا همانند انسان حیرت‌زده‌ای هستی که سرگردان ایستاده و از ایستادن به مشقّت افتاده است و نمی‌داند آنچه به سراغش می‌آید، به سود اوست یا به زیانش. البته تو همانند او نیستی، او همانند توست. 🔻به خدا سوگند، اگر بعضی مصلحت‌ها نبود، ضربات کوبنده‌ای از من دریافت می‌کردی که استخوانت را خرد و گوشت تنت را آب می‌کرد. بدان که شیطان تو را متوقف ساخته است و نمی‌گذارد به کارهای نیک بازگردی و گوش به نصیحت بسپاری. سلام به آن کس که شایسته سلام است. 📚منابع: ۱. سوره مجادله،آیه ۲۲ ۲. شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۷ ۳. نهج البلاغه، نامه ۳۰ ۴. نهج البلاغه، نامه ۷۳ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد... @mehmanenahjolbalagheh
✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت صد و پانزدهم ❇️ مکاتباتی با عمروبن‌عاص 🔸هشدار به عمروبن‌عاص [ در نامه‌ای به عمروبن‌عاص نوشتم: ] بسم الله الرحمن الرحیم از بنده خدا علی امیرالمومنین، به عمروبن‌عاص 🔻دنیا آدمی را به خود مشغول می‌کند و از هر کاری بازمی‌دارد و اهل دنیا در دام آن گرفتار و مقهور هستند. هیچ فردی از دنیا بهره‌مند نمی‌شود، مگر اینکه دنیا دری دیگر از حرص و طمع را به رویش بگشاید و هزینه‌ای بر او تحمیل کند که دل‌بستگی و علاقه او را بدان افزون سازد. آرزومندان دنیا هرچه هم از آن برگیرند، هرگز سیر و بی‌نیاز نشوند؛ اما سرانجام باید از آنچه جمع کرده‌اند، جدا شوند و در این میان، خوشبخت کسی است که از سرنوشت دیگران پند گیرد. 🔻ای اباعبدالله، اجر خویشتن را تباه مساز و با معاویه در راه باطلی که در پیش گرفته است، همراهی مکن؛ زیرا معاویه مردم را خوار و ناچیز شمرد و حق را نادیده گرفت. والسلام. 🔻[ او در پاسخ نامه من نوشت: از عمروبن‌عاص، به علی فرزند ابوطالب آنچه صلاح ماست و موجب الفت و نزدیکی میان ما می‌شود، این است که تو به مسیر حق بازگردی و درخواست تشکیل شورا را بپذیری. پس هر کدام از ما در راه حق پایداری کند، مردم او را در مبارزه خود معذور خواهند دانست. والسلام. ] ❇️ به دنیا اطمینان مکن که بسیار فریبنده است [ در پاسخ عمروبن‌عاص به وی نوشتم: ] از بنده خدا امیرالمومنین، به عمروبن‌عاص 🔻این دنیایی که تو را از خود بی‌خود کرده و به آن دل بسته‌ای و تکیه‌گاهت شده است، از تو روی‌گردان خواهد شد؛ پس به دنیا اطمینان مکن که بسیار فریبنده است. اگر از گذشته دنیا عبرت می‌گرفتی، حتماً از باقی‌مانده آن دوری می‌کردی و از آن به مقداری بهره می‌بردی که پند بگیری. ولی تو از هوای نفست پیروی کردی و دنیا را ترجیح دادی. اگر جز این بود، دعوت و راهنمایی ما را می پذیرفتی؛ چون بر ما امید بیشتری هست و به حجت پروردگار بودن سزاوارتریم. والسلام. ❇️ هم دنیایت را به باد دادی و هم آخرتت را [ پس از ناامیدی از هدایت عمروبن‌عاص آخرین نامه را به وی نوشتم: ] 🔻تو دین خود را تابع دنیای کسی ساختی که گمراهی‌اش آشکار و پرده حیایش دریده است، در مجلس خود، بزرگان را ناسزا می‌گوید و به هنگام معاشرت، بردباران را سفیه می‌شمارد. تو از پی او رفتی و بخشش او را خواستی، چونان سگی که در پی شیر رود و به چنگال‌های او چشم بدوزد تا مگر آن شیر، پس‌مانده شکارش را به سمت او اندازد. پس هم دنیایت را به باد دادی و هم آخرتت را؛ اما اگر به سوی حق می‌آمدی، هر چه می‌خواستی به چنگ می‌آوردی. 🔻اگر خداوند مرا بر تو و بر پسر ابوسفیان چیره سازد، سزای اعمالتان را می‌دهم و اگر شما مرا ناتوان ساختید و بر جای خود برقرار ماندید، عذاب خدا که در پیش رو دارید، برای شما بدتر است. والسلام. 📚منابع: ۱. وقعة صفین، ص۱۱۰ ۲. نهج البلاغه، نامه ۴۹ ۳. شیخ طوسی، الأمالی، مجلس۸، ح۳۱، ص۲۱۷ ۴. نهج البلاغه، نامه ۳۹ ۵. الإحتجاج ج۱، ص۱۸۲ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد... @mehmanenahjolbalagheh
✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت صد و شانزدهم ❇️ پشیمانی به هنگام مرگ! [ برای اتمام حجت، توسط شریح‌بن‌هانی به عمروبن‌عاص پیام دادم: ] 🔻برترین بندگان نزد خداوند کسی است که محبوب‌ترین کار نزد وی، عمل به حق باشد؛ گرچه موجب نقصان در دنیای او شود و دورترین بندگان از خداوند کسی است که محبوب‌ترین کار نزد او، عمل به باطل باشد؛ چون موجب فزونی و ازدیاد بهره‌های دنیوی وی شود. ای عمرو، به خدا سوگند تو خوب می‌دانی که جایگاه حق کجاست! پس چرا خود را به نادانی می‌زنی؟ آیا به طمع اندک بهره‌ای که به تو می‌رسد، دشمن خدا و دشمنی اولیای خدا شده‌ای؟ به خدا سوگند که هر بهره‌ای به تو رسد به زودی از کف خواهی داد. پس، از خائنان حمایت مکن و پشتیبان ستمگران مباش. من می‌دانم روزی پشیمان خواهی شد و آن روز، روز مرگت خواهد بود. زود باشد که آرزو کنی ای کاش با هیچ مسلمانی دشمنی نمی‌کردی و برای زمامداری، رشوه‌ای نمی‌ستاندی. ❇️ پاسخی به اتهام‌های عمروبن‌عاص [ اطلاع دادند که عمروبن‌عاص در میان مردم شام علیه من سخنرانی کرده و به من اتهاماتی زده است. خطبه ای ایراد کردم و به برخی از گزافه‌گویی‌های وی پاسخ دادم: ] 🔻از پسر نابغه در شگفتم! به اهل شام القا می‌کند که من بسیار مزاح می‌کنم و اهل سرگرمی و لهو و بازیچه‌ام و بسیار شوخی می‌کنم و بازی را دوست دارم! او سخنی باطل بر زبان رانده و زبان به گناه آلوده کرده است. بدانید که بدترین سخن، دروغ است و او حرف می‌زند و دروغ می‌گوید و نیز وعده می‌دهد و بر هم می‌زند. اگر چیزی از او بخواهند، بخل می‌ورزد؛ ولی اگر خود او چیزی بخواهد، پافشاری می‌کند و با اصرار می‌ستاند. اگر پیمانی ببندد، در آن خیانت می‌کند و حق خویشاوندی به‌جای نمی‌آورد. او هنگامی که جنگ فرا رسد، بسیار امر و نهی کند تا خود را فرمانده‌ای دلیر جلوه دهد؛ ولی این تا زمانی است که شمشیر‌ها از نیام بر نیامده اند. هنگامی که شمشیر‌ها از نیام خارج شوند، بزرگترین نیرنگ او این است که عورت خود را گشاید و به مردم بنمایاند. به خدا سوگند، یاد مرگ مرا از هر بازیچه و مزاحی باز می‌دارد؛ اما فراموشی آخرت نگذارد که عمروبن‌عاص سخن حق بر زبان بیاورد. او با معاویه بیعت نکرد مگر به این شرط که معاویه مصر را به او ببخشد و در برابر ترک دینش، رشوه‌ای اندک به او عطا کند. ❇️ بسیج عمومی برای جنگ با معاویه 🔸شما شایستگانید [ هنگامی که خبر آمادگی معاویه برای جنگ را دریافت کردم به مردم گفتم: ] 🔻ای مردم، اهل شام با معاویه بیعت کرده‌اند و معاویه به جز آنان یار و یاوری ندارد که به یاری‌اش بشتابند؛ ولی شما مردم حجازید و مردم عراق و یمن و مصر. اهل شام معاویه را بین خودشان و خدا قرار داده‌اند؛ در صورتی که معاویه نه در دنیا و نه در آخرت، صاحب دعوتی نیست و جایگاهی ندارد. آنان با رومیان پیمانی بسته‌اند که بر اساس آن، اگر شما بر لشکریان معاویه پیروز شوید، آنان از مردم روم یاری طلبند و به سرزمین آنان بروند و اگر آنان بر شما پیروز شوند، نهایت کارتان مرگ است و فقط به سوی خدا می‌توانید بگریزید. معاویه گمان کرده است مردم شام اهل استقامت و پیروزی هستند؛ ولی به جان خودم سوگند، شما بدین دو صفت از آنان شایسته‌ترید؛ زیرا شما مهاجران و انصار و تابعان نیکو هستید. آری، امروز روز صبر است و فردا روز پیروزی. 📚منابع: ۱. الکامل، ج۳، ص۳۲۹ ۲. نهج البلاغه، خطبه ۸۴ ۳. الغارات، ج۲، ص۳۵۲ ۴. أنساب الأشراف، ج۲، ص۱۲۷ ۵. الإحتجاج. ج۱، ص۱۸۲ ۶. الامامة و السیاسة، ج۱، ص۱۲۴ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد... @mehmanenahjolbalagheh
✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت صد و هفدهم ❇️ تشویق مردم برای جهاد در کنار امام خود [ به منظور آماده ساختن مردم برای جنگ با معاویه، خطبه‌ای ایراد کردم و گفتم: ] 🔻ای بندگان خدا، تقوای الهی پیشه سازید و از خدا اطاعت کنید و پیرو امام خویش باشید؛ زیرا مردم صالح به کمک امام عادل نجات می‌یابند. آگاه باشید که مردم فاجر با پیروی از امام فاجر به ورطه‌ی هلاکت می‌افتند. امروز معاویه حق مرا غصب کرده و بیعت مرا شکسته و دین خداوند متعال را به تمسخر گرفته است. [ همچنین درباره ماجرای بیعت و رغبت و اشتیاق‌شان برای بیعت با من، سخن گفتم و به آنها متذکر شدم: ] 🔻...من با شما عهد و پیمان بستم و آنچه از عهد الهی و میثاق پیامبران بود، از شما گرفتم که به من وفادار بمانید، اوامر مرا بشنوید و پیروی کنید، خیرخواه من باشید، به همراه من با هر ستمکار و دشمنی که از دین بیرون رود بجنگید. شما نیز همه این‌ها را پذیرفتید... 🔻اکنون بشنوید از کتاب خدا که بر پیامبرش نازل شده است. آیاتی را برای شما تلاوت می‌کنم تا از آن پند گیرید؛ زیرا به خدا سوگند، موعظه‌ای است برای شما. از موعظه‌های الهی بهره ببرید و خود را از نافرمانی خداوند باز دارید که خداوند شما را از طریق امت های دیگر موعظه کرده است... [ و آیاتی از سوره بقره را در مورد فرمانروایی طالوت، برای آنها تلاوت کردم و گفتم: ] 🔻ای مردم، در این آیات برای شما پند و عبرتی است تا بدانید خداوند خلافت و زمامداری را پس از پیامبران، در بین بازماندگان آنان قرار داده است و بدانید که خداوند طالوت را برتری داد و با این انتخاب و دادن توان علمی و قدرت جسمی، او را بر دیگران مقدّم دانست. پس آیا می‌پذیرد که خداوند بنی‌امیه را بر بنی هاشم برتری داده باشد؟ آیا به‌راستی معاویه برتری علمی و توانایی جسمی بر من دارد؟! 🔻پس ای بندگان خدا، از مخالفت با خدا بپرهیزید و در راه او جهاد کنید، پیش از آنکه به دلیل معصیت‌هایتان، خشم خداوند شما را فرا گیرد. « إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَٰئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ؛ مومنان واقعی فقط کسانی هستند که به خدا و رسولش ایمان آورده‌اند، سپس هرگز شک و تردیدی به خود راه نداده و با اموال و جان‌های خود در راه خدا جهاد کرده‌اند. آنها راست‌گویان‌اند». [ همچنین آیاتی از سوره صف را که آنها را به تجارت پرسود، راهنمایی می‌کند و از عذاب، رهایی می‌بخشد، برای آنها قرائت کردم و گفتم: ] 🔻ای بندگان خدا، از مخالفت با خدا بپرهیزید و مردم را برای جهاد به همراه امام خود تشویق کنید. به‌راستی اگر به جای شما یارانی به عدد اهل بدر داشتم که وقتی فرمانشان می‌دادم، اطاعت می‌کردند و وقتی به قیام فرا می‌خواندم، به همراه من حرکت می‌کردند، حتماً با کمک آنان از جمع کثیر شما بی‌نیاز می‌شدم و با سرعت، با معاویه و یارانش می‌رفتم؛ زیرا نبرد با معاویه مصداق همان جهاد واجب است. ❇️ برای جهاد در راه خدا برخیزید [ خطبه دیگری خواندم و مردم را دوباره به جهاد دعوت کردم و ضرورت دفاع را به آنها متذکر شدم: ] 🔻... امروز دفاع لازم است، همان گونه که شتران از آبشخور خویش با تمام توان دفاع می‌کنند و البته هر کس از آبشخور خویش دفاع نکند، نابود شدنی است. افزون بر این، من شما را به سخت‌کوشی در این کار مهم و جهاد در راه خدا فرامی‌خوانم و از شما می‌خواهم که از هیچ مسلمانی غیبت و بدگویی نکنید و چشم به راه پیروزی نزدیک از جانب خدا باشید، انشاءالله. 📚منابع: ۱. سوره حجرات، آیه ۱۵ ۲. الإرشاد، ج۱، ص۲۶۰ ۳. الإحتجاج، ج۱، ص۱۷۲ ۴. وقعه صفین، ص۱۱۲ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد... @mehmanenahjolbalagheh
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرالمومنین علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت صد و هجدهم ❇️ صدور فرمان جهاد به استانداران [ نامه‌هایی به کارگزارانم نوشتم و به آنها دستور دادم مقدمات جنگ را فراهم کنند و آماده جهاد باشند. به عبدالله‌بن‌عباس، استاندار بصره، نوشتم: ] 🔻مسلمانان و مومنان در اطراف خود را به سوی من اعزام کن و رفتار من [ در جنگ جمل ] را به آنان یادآور شو و از عفو و گذشت من درباره آنان سخن بگو. همچنین علاقه مرا به آنها گوشزد و آنها را به جهاد تشویق و ترغیب کن و از فضیلتی که در این کار برای آنها هست، آگاهشان ساز. 🔻همچنین نامه‌هایی به استاندار اصفهان؛ مخنف‌بن‌قیس، استاندار بحرین؛ عمربن‌ابی‌سلمه‌ مخزومی و استاندار همدان؛ جریربن‌عبدالله، نوشتم و از آنها خواستم که با لشکریان خود به سوی من حرکت کنند و به این آیه قرآن اشاره کردم: «إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ؛ خداوند سرنوشت هیچ قوم و ملتی را تغییر نمی‌دهد، مگر آنکه آنان آنچه در خودشان است، تغییر دهند و هنگامی که خداوند ارادهٔ سوئی برای قومی کند، هیچ نیرویی مانع آن نخواهد شد و جز خدا سرپرستی نخواهند داشت». ❇️ چگونگی مواجهه با اهل تردید و مخالفان جنگ 🔸ملایمت با اصحاب عبدالله‌بن‌مسعود 🔻[ جمعی از اصحاب عبدالله‌بن‌مسعود نزد من آمدند و گفتند: ما با تو همراهی می‌کنیم؛ ولی در اردوگاه شما فرود نمی‌آییم و خود اردویی جداگانه می‌زنیم تا کار شما و اهل شام را نیک بنگریم و بررسی کنیم. هرگاه دیدیم یکی از دو طرف کاری انجام داد که بر او حلال نیست یا گردنکشی و ظلمی از سرزد، ما بر ضدّ او وارد جنگ می‌شویم. به آنها گفتم: ] آفرین، احسنت، این معنای فهم در دین و آگاهی از سنت است و هرکس به چنین پیشنهادی راضی نشود، بی‌گمان خائن و ستمگر است. 🔻[ جمع دیگری از اصحاب عبدالله‌بن‌مسعود که چهارصد نفر بودند و در راس آنها ربیع‌بن‌خثیم بود، اظهار کردند: ای امیرالمومنین ما فضل و برتری تو را قبول داریم؛ ولی در این جنگ گرفتار شک و تردید هستیم و چون هیچ کدام از ما و شما بی‌نیاز از رزمندگانی نیستیم که از مرزها دفاع کنند، پس ما را به برخی از مرزها بفرست تا مرزبانی کنیم و در دفاع از مردم آن مناطق با دشمنان بجنگیم. با آنها نیز مدارا کردم و مأموریتی در مرز ری به آنها واگذاشتم. ] 🔸شما را به خدا وا می‌گذارم [ مردانی از قبیله "غطفان" و " تمیم" آمدند و رأی خود را در مورد مکاتبه با معاویه و جنگ نکردن با مردم شام، مطرح کردند. حمد و ثنای الهی را به‌جا آوردم و پاسخ آنها را دادم: ] 🔻به خدا سوگند، سخنانی که از شما می‌شنوم، سخن کسانی است که در آنان تصمیمی برای شناختن معروف یا انکار منکر نمی‌بینم. 🔻خدا میان من و شما حاکم است و من شما را به خدا وا می‌گذارم و در برابر شما به او اعتماد می‌کنم. هر کجا می‌خواهید بروید. 🔸مخالفت دو قبیله "غنی" و "باهله" 🔻[ قبایل باهله و غنی از همراهی با مردم خودداری کردند. به آنها گفتم: ] خدا شاهد است که شما مرا دشمن می‌دارید و من نیز شما را دوست ندارم؛ پس سهم خود را از بیت‌المال بگیرید و رهسپار منطقه دیلم شوید. 🔸اعتراض مردی از "بنی‌فزاره" 🔻[ در حال دعوت مردم به جهاد بودم که مردی از بنی‌فزاره برخاست و گفت: آیا می‌خواهی ما را به سوی برادران خویش از مردم شام حرکت دهی تا آنان را به خاطر تو به قتل رسانیم؛ همان‌گونه که ما را به سوی برادرانمان از اهل بصره بردی و آنان را کشتیم؟ نه، به خدا سوگند که ما دیگر چنان نکنیم. مالک اشتر از جای خود برخاست و پرسید: این مرد از کدام قبیله است؟ وی از مسجد گریخت و در میان بازار و در زیر دست و پای مردم کشته شد. مالک اشتر از سخنان هتاکانه آن مرد عذرخواهی کرد. در پاسخ وی و خطاب به مردم گفتم: ] 🔻 راه ما راهی است که همه در آن مشترک هستیم و مردم نیز در مسیر حق، از حقوق یکسانی برخوردارند. هر کس در خیراندیشی برای عموم مردم تلاش کند و نظر دهد، به ثوابِ نیت خود می‌رسد و تکلیف خود را انجام داده است. 📚منابع: ۱. وقعة صفّین، ص۱۱۶ ۲. سوره رعد، آیه ۱۱ ۳. الفتوح، ج۱، ص۲۰۱ ۴. أنساب الأشراف، ج۲، ص۲۹۳ ۵. أخبار الطوال، ص۱۶۴ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد... @mehmanenahjolbalagheh
✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت صد و نوزدهم ❇️ فرمان جنگ به لشکریان و فرماندهان 🔸در راه حق از سختی‌ها استقبال کنید [ با آماده شدن لشکریان برای اعزام به نبرد با معاویه، فرمان‌هایی خطاب به آنان صادر کردم: ] از بنده خدا علی امیرالمومنین فرزند ابوطالب، به نیروهای مسلح و نگهبانان مرزها 🔻همانا بر زمامدار واجب است که اگر مالی به دستش رسید یا نعمتی نصیبش شد، در رفتار با مردم دچار دگرگونی نشود و با آن اموال و نعمت‌ها، به بندگان خدا نزدیک‌تر شود و با برادرانش، بیشتر مهربانی کند. 🔻بدانید حق شما بر عهده من این است که جز اسرار جنگی، هیچ رازی را از شما پنهان نکنم و جز اجرای حکم خدا، کاری را بی‌مشورت شما انجام ندهم. همچنین در پرداخت حقوق شما کوتاهی نکنم و در وقت تعیین شده آن را بپردازم و با همه شما به مساوات رفتار کنم. 🔻وقتی من مسؤولیت‌های یادشده را انجام دادم، بر خداست که نعمت‌های خود را بر شما ارزانی کند و بر شماست: اطاعت مرا گردن نهید، اگر شما را فراخواندم درنگ نکنید، در انجام دادن کاری که صلاح شما را در آن می‌دانم، قصور نورزید و در راه حق سختی‌ها استقبال کنید. حال، اگر شما پایداری نکنید، هیچ‌کس نزد من، خوارتر و بی‌ارزش‌تر از افراد نافرمان نخواهد بود. من آنان را سخت عقوبت خواهم کرد و از عقوبت من رهایی نخواهند یافت. پس این فرمان را از امیرانتان بپذیرید و از فرماندهان خود در آنچه به خواست خدا سبب اصلاح امور شماست، اطاعت کنید. والسلام. 🔻نامه‌ای هم خطاب به همه لشکریانم، در مورد حقوق مساوی همه آنها و حقوق متقابل زمامدار و لشکریان بر یکدیگر، نوشتم و آنها را به پیروی از زمامدار ترغیب کردم. 🔸توصیه به فرماندهان در زمینه خوش‌رفتاری با لشکریان 🔻به فرماندهان لشکر هم، نامه‌ای نوشتم و توصیه‌هایی در زمینه خوش‌رفتاری با لشکریان و همچنین آسیب نرساندن سپاهیان به مردم، نکاتی را متذکّر شدم. 🔸مبادا مردم از لشکریان آسیب ببینند [ خطاب به فرماندارانی که محل مأموریت آنها در مسیر عبور لشکریانم بود، بخشنامه‌ای صادر کردم: ] از بنده خدا علی امیرالمومنین، به گردآوران مالیات و فرمانداران شهرهایی که لشکریان از سرزمین آنان می‌گذرند 🔻من لشکری را گسیل کردم که ان‌شاءالله از منطقه شما عبور خواهند کرد. من آنچه خداوند واجب دانسته است، به آنان سفارش کرده‌ام و بر آزار نرساندن و پرهیز از هرگونه شرارتی تأکید کرده‌ام. 🔻من نزد شما، به سبب پیمانی که میان ما هست، اعلام بیزاری می‌کنم از هر آسیبی که لشکریان به مردم برسانند؛ مگر آنکه یکی از آنان گرسنه بماند و برای سیر کردن خود، چاره ای جز آن نداشته باشد. پس کسی را که دست به ستم می‌گشاید، در برابر ستمش کیفر دهید و افراد سبک‌مغز را از زیان رساندن به مردم و تعرض به آنها جز در آنچه استثنا کردیم، باز دارید. 🔻من پشت‌ سر سپاه در حرکتم. شکایت‌های خود را به دست من برسانید و اگر لشکریان در برخی امور بر شما چیره شده‌اند و جز با کمک خدا و من، قدرت دفع آنها را ندارید، به من مراجعه کنید که با کمک خداوند، آن را برطرف خواهم کرد، انشاءالله. 📚منابع: ۱. نهج البلاغه، نامه ۵۰ ۲. وقعة صفین، ص۱۰۷ ۳. شیخ طوسی، الأمالی، مجلس۸، ح۳۱، ص۲۱۷ ۴. شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۱۹۵ ۵. نهج البلاغه، نامه ۶۰ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد... @mehmanenahjolbalagheh
✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت صد و بیستم ❇️ اعزام طلایه‌داران لشکر به سوی شام 🔸تذکراتی به شُرَیح‌بن‌هانی [ دوازده هزار نفر از یارانم را به عنوان اولین گروه لشکریان به سوی شام روانه کردم. شریح‌بن‌هانی را به فرماندهی جمعی از آنان و زیادبن‌نضر را به فرماندهی گروه دیگر انتخاب کردم. به شریح‌بن‌هانی تذکر دادم: ] 🔻در هر صبح و شام از مخالفت با خدا بپرهیز و از فریب‌کاری دنیا، بر نفس خویش بیمناک باش و هیچ‌گاه خود را از وسوسه دنیا ایمن مپندار. بدان که اگر نفس خویش را از بسیاری از آنچه دوست می‌داری باز نداری، هوا و هوس تو را به راه‌هایی می‌کشاند که زیان‌های فراوان در انتظارت خواهد بود. پس همواره زمام نفس خویش را در دست گیر و راه خطا را بر او ببند و وقتی به خشم آمدی، مقهورش ساز و بر نفس خویش حاکم باش. 🔻مشابه همین تذکرات و سفارشات را به زیادبن‌نضر کردم. 🔸پرهیز از اختلاف و تفرقه [ در مسیر حرکت طلایه‌داران لشکر، بین شریح‌ و زیادبن‌نضر اختلافاتی پدید آمده بود و هرکدام در نامه‌ای که برای من فرستادند، از دیگری گلایه‌هایی کردند. در نامه‌ای که برای آنان فرستادم، نوشتم: ] بسم الله الرحمن الرحیم از بنده خدا علی امیرالمومنین، به زیادبن‌نضر و شریح.بن‌هانی 🔻سلام بر شما، من نیز همگام با شما خداوندی را سپاس می‌گویم که جز او خدایی نیست. اما بعد، زیادبن‌نضر را به فرماندهی مقدمه لشکر خویش منصوب کردم و او را امیر آنان ساختم و شریح را نیز فرمانده گروهی دیگر از آن سپاه قرار دادم. اگر دشواری اوضاع موجب شد تا دو لشکر مدیریت واحدی را بپذیرند و هر دو فرمانده با هم یکدل بودند، در آن صورت، زیادبن‌نضر فرماندهٔ همگان باشد؛ اما اگر از یکدیگر جدا شدید، آنگاه هر یک از شما فرمانده لشکری است که ما به او سپرده‌ایم. 🔻بدانید که مقدمه لشکر به منزله دیده بانان سپاه است و طلایه‌دارانِ مقدمه نیز به منزله دیده‌بانان لشکر. بنابراین، با خروج از مرزهای سرزمین خود، در اعزام طلایه‌داران برای گشت‌زنی و کسب اطلاع کوتاهی نکنید و آنها را از بیراهه‌ها و در پناه درختان و تپه‌ها به دیده‌بانی بفرستید تا فریب دشمن را نخورید و در کمین دشمن گرفتار نشوید. 🔻همچنین تاکتیک های نظامی دیگری را برای آنها، یادآور شدم و در ادامه نوشتم: از تفرقه و پراکندگی بپرهیزید. اگر در جایی فرود آمدید، باهم فرود آیید و اگر از جایی حرکت کردید، با هم حرکت کنید و...شما فرماندهان، خود، به نگهبانی از لشکر خویش بپردازید. مبادا به خواب بروید، مگر برای زمانی اندک. باید همه همّ‌و‌غمّ شما مراقبت از لشکر باشد تا به دشمن برسید. 🔻باید هر روز پیکی از جانب شما نزد من بیاید و گزارشی از شما بیاورد؛ زیرا من نیز به دنبال شما در حرکت هستم؛ هر چند چیزی جز آنچه خدا بخواهد، نمی‌شود. 🔻خونسردی و متانت خود را حفظ کنید و از شتاب‌زدگی بپرهیزید؛ مگر آنکه فرصت مغتنمی باشد که عذر و حجتی [ بر شتاب ورزیدن ] داشته باشید. مبادا آغاز به جنگ کنید؛ مگر آنکه دشمن جنگ را آغاز کند یا فرمان من به شما برسد، انشاءالله. والسلام. 📚منابع: ۱. نهج البلاغه، نامه ۵۶ ۲. شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۱۹۱ ۳. تحف العقول، ص۱۹۱ ۴. وقعة صفّین، ص۱۲۲ ۵. نهج البلاغه، نامه ۱۱ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد... @mehmanenahjolbalagheh
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیر مومنان علی علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت صد و بیست و یکم ✳️ ماموریت مالک اشتر [ طلایه داران لشکر بعد از مواجهه با سپاهیان معاویه، نامه‌ای به من نوشتند و کسب تکلیف کردند. به مالک اشتر مأموریت دادم که هر چه زودتر خود را به لشکر برساند و فرماندهی آن را بر عهده بگیرد. به وی دستور دادم: 🔻ای مالک، زیادبن‌نَضر و شُرَیح به من پیغام داده‌اند که با ابو‌آعوَر‌ سُلَمی، فرمانده سپاه شام، روبه‌رو شده‌اند. فرستاده آن‌ دو به من چنین گزارش داد که آنان را در حالی ترک کرده است که دو لشکر در برابر یکدیگر صف‌آرایی کرده و آماده جنگ بودند. پس بشتاب و با سرعت خود را به یارانت برسان و هنگامی که به ایشان رسیدی، فرماندهی آنان را بر عهده بگیر. 🔻مبادا قبل از ملاقات با دشمنان و شنیدن سخنانشان، آغازگر جنگ باشی؛ مگر اینکه دشمن پیش‌دستی کند. مبادا دشمنی با آنها موجب آغاز جنگ باشد، پیش از آنکه چندین بار آنها را به پذیرش حق دعوت کرده و به دفعات حجت را بر آنان تمام کنی. 🔻در لشکر خویش، زیاد‌بن‌نَضر را به فرماندهی جناح راست و شُریح را به فرماندهی جناح چپ لشکر برگزین و خودت در وسط لشکر و میانه یارانت قرار بگیر. به دشمن چنان نزدیک نشو که آنها گمان کنند قصد درگیر شدن و افروختن جنگ داری و چنان از آنها فاصله نگیر که خیال کنند از ترس درگیری و جنگ، فاصله دوری را انتخاب کرده ای. لشکر را همین‌گونه اداره کن تا من به تو برسم که انشاءالله با شتاب خواهم آمد. ✳️ نامه‌ای خطاب به شریح و زیادبن‌نضر [ و نامه‌ای خطاب به شریح و زیاد نوشتم و ماموریت مالک اشتر را به آنان اعلام کردم: ] 🔻مالک را برای فرماندهی بر شما منصوب کردم. پس به اوامرش توجه کنید و مطیع فرامین وی باشید؛ زیرا مالک اشتر کسی است که نگرانی از کم‌خِردی و لغزش او وجود ندارد. وی در وضعیتی که شتاب لازم است، درنگ نمی‌کند و آنگاه که درنگ مناسب‌تر است، شتاب نمی‌‌ورزد. همان‌گونه که به شما دستور داده بودم، به او نیز دستور داده‌ام که آغازگر جنگ با دشمن نباشد؛ مگر اینکه با آنها دیدار کرده و به پذیرش حق دعوتشان کند و حجت را بر آنان تمام کرده باشد، ان شاءالله. ✳️ سخنرانی در نُخَیله و حرکت به سمت صفین 🔻روز چهارشنبه، پنجم شوال، آن زمان که در پادگان نُخَیله آماده‌ی حرکت شدیم، خطبه‌ای برای لشکریان ایراد کردم، بعد از حمد و ستایش خداوند و شهادت بر یگانگی او و رسالت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله، تصمیم خود را مبنی بر گذشتن از دجله و همراه کردن و تشویق مردمی که در ساحل دجله هستند برای جنگ با دشمنان خدا، به اطلاع لشکریان رساندم. 🔻سوار بر اسب خود شدم و گفتم: بسم الله. "سُبْحَانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ وَإِنَّا إِلَىٰ رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ؛ «پاک و منزّه است کسی که این را مسخّر ما ساخت، وگرنه ما توانایی تسخیر آن را نداشتیم؛ و بازگشت ما به سوی پروردگارمان خواهد بود." بارالها، از سختی و رنج سفر و از اندوه هنگام بازگشت و سرگردانی پس از یقین به تو پناه می‌برم. 🔻خداوندا، در این سفر، تو همراه من هستی و جانشین هر مسافر در میان خاندانش نیز تو هستی و جز تو کسی آنان را سامان ندهد و کفایت نکند؛ زیرا آن‌که مانده است، نمی‌تواند هم‌سفر باشد و آن‌که به سفر رفته است، نمی‌تواند همراه خانواده بماند. [ مالک‌بن‌حبیب افسار اسب مرا گرفته بود و می‌گفت: ای امیرالمومنین، شما با مسلمانان جهاد می‌روی و ایشان به پاداش جهاد و پیکار می‌رسند و مرا با گروهی از مردم در این جا باقی می‌گذاری؟ به وی گفتم: ] 🔻آنها به هر اجر و پاداشی برسند، تو نیز در اجر آنان شریکی؛ ولی حضور تو در اینجا بیشتر از حضور در میان لشکریان لازم است. 📚منابع: ۱. وقعة صفّین، ص۱۵۳ ۲. تاریخ طبری، ج۳، ص۵۶۴ ۳. الفتوح، ج۱، ص۲۲۸ ۴. نهج البلاغه، نامه ۱۳ ۵. سوره زخرف، آیه ۱۳ و ۱۴ ۶. نهج البلاغه، نامه ۴۶ و ۴۸ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد...
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیر مومنان علی علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت صد و بیست و دوم ✳️ حوادث مسیر کوفه تا صفین 🔸عبور از کربلا [ در مسیر حرکت، به سرزمین کربلا رسیدیم. اشک از دیدگانم جاری شد و به اطرافیانم گفتم: ] 🔻سوگند به خدا، اینجا محل استقرار مرکب‌ها و محل کشته شدن آنان است. اینجا کربلاست. گروهی در اینجا کشته می‌شوند که بدون حساب وارد بهشت شوند. اینجا محل ریخته شدن خون آنهاست. جوانان از خاندان رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در این مکان کشته می‌شوند و آسمان و زمین بر آنها می‌گریند. 🔻اینجا محل به خاک افتادن شهیدان است. قبل از ایشان کسی بر آنها سبقت نگرفته است و کسانی هم که بعد از آنها خواهند آمد، به مقام ایشان نخواهند رسید. اینجا خون‌هایشان ریخته می‌شود. ای زمین، خوشا به حالت که خون عاشقان بر تو می ریزد! [ یارانم توضیح خواستند، به آنها گفتم: ] 🔻بزرگواری از آل محمّد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در اینجا فرود خواهد آمد، پس وای بر ایشان از شما و وای بر شما از ایشان! وای بر ایشان از شما که شما ایشان را به قتل می‌رسانید و وای بر شما از ایشان که خدا به سبب کشتن آنان، شما را به جهنم می‌برد! 🔸در شهر مدائن 🔻به شهر مدائن که رسیدیم، معقل‌بن‌قیس‌ریاحی را به همراه سه هزار تن به سوی شام روانه کردم و در خصوص تاکتیک های نظامی و روبرو شدن با دشمن، به او دستوراتی دادم. 🔸گلایه از مردم مدائن [ در دیدار با مردم مدائن، از آنان گلایه کردم: ] 🔻از تاخیر شما در پذیرفتن دعوتم و از همراهی نکردنتان با مردم دچار شگفتی شدم. از چه رو در این خانه‌ها که اهلش مردمانی ستمگر بودند و بیشتر ساکنانش راه هلاکت سپردند، باقی مانده‌اید و چرا امر‌به‌معروف و نهی‌از‌منکر نمی‌کنید؟ [ آنها پاسخ دادند: ما منتظر فرمان تو بودیم و اکنون در خدمت آماده‌ایم. عُدَی‌بن‌حاتم را مسئول بسیج مردم شهر مدائن کردم و از آن شهر خارج شدم. ] 🔸سخن با دهقانان شهر انبار [ هنگامی که به شهر انبار رسیدیم دهقانان آنجا از اسبها پایین آمدند و با دویدن و مراسم خاصی به استقبال ما آمدند و هدایایی را ما تقدیم کردند. از آنها پرسیدم: ] 🔻این چهارپایان که با خود آورده‌اید، برای چیست و از این که پیاده شده‌اید و می‌دوید، چه قصدی دارید؟ [ گفتند: این مراسم که برگزار کردیم، سنت ماست که با اجرای آن، به بزرگان و زمامدارانمان احترام می‌گذاریم. این چهار پایان نیز هدایای ما به شماست. البته برای شما مسلمانان غذا هم آماده کرده‌ایم و برای چهارپایانتان علوفه‌ی بسیار فراهم ساخته‌ایم. به آنها گفتم: ] 🔻اینکه می‌گویید سنت شماست که به زمامدارانتان این‌گونه احترام بگذارید، به خدا سوگند، این دویدن شما برای بزرگانتان هیچ سودی ندارد. فقط شما خودتان را به زحمت می‌اندازید. دیگر چنین نکنید. 🔻اما این چهارپایانی که برای ما هدیه آورده‌اید، اگر دوست دارید ما آنها را از شما قبول کنیم، آنها را به حساب مالیات شما می‌پذیریم. اما غذایی که برای ما تهیه کرده‌اید، ما دوست نداریم چیزی از مال شما را بخوریم؛ مگر اینکه بهای آن را بپردازیم. اگر بهایش را معلوم نکنید ما به همان آذوقه‌ای که خود داریم، اکتفا می‌کنیم. 📚منابع: ۱. کشف الغمة، ج۱، ص۲۷۹ ۲. الإرشاد، ج۱، ص۳۳۲ ۳. تهذیب الأحکام، ج۶، ص۷۳ ۴. خصائص الأئمة، ص۴۷ ۵. مناقب آل‌أبی‌طالب، ج۲، ص۲۷۱ ۶. وقعة صفّین، ص۱۳۱ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد... @mehmanenahjolbalagheh
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیر مومنان علی علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت صد و بیست و سوم ❇️ ورود به صفّین 🔸پرچم های ابوسفیان [ هنگامی که وارد صفین شدم و پرچم‌های لشکر معاویه را مشاهده کردم، به یارانم گفتم: ] اینها همان پرچم‌های ابوسفیان است که زیر سایه آن، با رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌جنگیدند. 🔸اسلام ستیزان نمازگزار! [ به یارانم توضیح دادم: ] 🔻سوگند به خداوندی که دانه را شکافت و انسان را آفرید، آنها از روی درک حقیقت و با اختیار، اسلام را نپذیرفته‌اند. به زبان اظهار گرایش به اسلام می کنند؛ اما در دل کفرشان را پنهان کرده‌اند و چون برای مقابله با اسلام، یاوران و همدستانی یافته‌اند، به دشمنی خویش با ما بازگشته‌اند و البته نماز را نیز ترک نکرده‌اند. 🔸دست نیاز به سوی خدا [ دست به دعا برداشتم و با خداوند این گونه راز و نیاز کردم: ] 🔻ای خدای آسمانِ برافراشته و فضای نگاه‌داشته که آن را زمینه پیدایش شب و روز و جریان گردش ماه و خورشید و مسیر آمدوشد ستارگان قرارداده‌ای و جایگاه گروهی از فرشتگان ساخته‌ای که هیچ‌گاه از پرستش تو خسته نمی‌شوند؛ ای پروردگار زمین که آن‌را جایگاه سکونت انسان‌ها و مکان رفت‌و‌آمد خزندگان و چهارپایان و پدیده‌های دیدنی و نادیدنی شمارش‌ناپذیر قرارداده‌ای؛ ای پروردگار کوه‌های استوار و پابرجا که آن‌ها را برای زمین چونان میخ های محکم و برای مخلوقات تکیه‌گاهی مطمئن ساخته‌ای؛ اگر ما را بر دشمن پیروز ساختی، از اینکه تجاوز و ستم کنیم، برکنارمان دار و در راه حق استوارمان بدار و چنانچه آنها بر ما پیروز شدند، شهادت را نصیب ما کن و ما را از فتنه‌ها در امان بدار. ❇️ مشکل آب 🔸اتمام حجت با معاویه [ قبل از ورود ما به صفّین، لشکر معاویه شریعه آب را در اختیار گرفته بود و اجازه استفاده از آب را به سپاهیان ما نمی داد. "صعصعه‌بن‌صوحان" را خواستم و به وی گفتم: ] 🔻نزد معاویه برو و بگو: ما این راه را تا بدینجا پیموده‌ایم؛ ولی من از جنگ با شما، پیش از اتمام حجت، اکراه دارم. اما تو با لشکریانت بر ما تاخته و پیش از آنکه ما به جنگ با تو بپردازیم، به نبرد برخاسته‌ای و در شروع جنگ برما پیشدستی کرده‌ای. نظر ما این است که از جنگ خودداری کنیم تا تو را به حق دعوت کرده و اتمام حجت کنیم؛ ولی شما ستیزه‌جویی کرده و بین مردم و شریعه آب مانع شده‌اید. پس این مانع را از میان مردم و آب بردار تا به موضوع اصلی که میان ما و شما می‌گذرد، بیندیشیم و درباره آنچه ما و شما انجام داده‌ایم، دقت کنیم. اما اگر تو چنین می‌پسندی که غرض اصلی را که برای آن آمده‌ایم، رها کنیم و اجازه دهیم مردم بر سر آب بجنگند تا هر که پیروز شد از آن بنوشد، ما نیز چنان می‌کنیم. 🔻[ معاویه با نزدیکانش مشاوره کرد و اتفاق نظری در میان آنان ندید. به صَعصَعه پاسخ داد: بعداً تصمیم خود را اعلام خواهم کرد. صعصعه بازگشت و لشکر معاویه به تقویت نیروهایش در شریعه آب اقدام کرد. ] 📚منابع: ۱. شرح الأخبار، ج۲، ص۱۵۵ ۲. وقعة صفّین، ص۲۱۵ ۳. شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۳۱ ۴. نهج البلاغه، خطبه ۱۷۱ ۵. الکامل، ج۳، ص۲۸۳ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد... @mehmanenahjolbalagheh
✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت صد و بیست و چهارم ❇️ شمشیرها را با خون سیراب کنید تا از آب سیراب شوید [ در میان یاران خویش خطبه‌ای خواندم و آنان را به بازپس‌گیری شریعه آب تشویق کردم: ] 🔻 این قوم با بستن آب به روی شما، در حقیقت شما را بر سر سفره جنگ میهمان کرده‌اند. اکنون بر سر دوراهی قرار دارید: یا با ذلت و خواری و جای خود بنشینید یا شمشیرها را از خون آنها سیراب کنید تا از آب سیراب شوید. پس اگر شکست‌خورده و مقهور شوید، زنده بودن شما هم به منزله مرگ خواهد بود و اگر پیروز شوید، حتی مرگ شما نیز حیات جاودان است. 🔻بدانید معاویه جماعتی از گمراهان را به همراه خود به میدان جنگ آورده و حقیقت حال را از آنان پوشیده داشته است تا گلوهای خود را آماج تیر و شمشیر‌ها سازند. ❇️ یا از آب بنوشید یا همگی تن به کشتن دهید! [ "اشعث‌بن‌قیس" را که فرماندهی بخشی از لشکر را بر عهده داشت، خواستم و برای بازپس‌گیری شریعه آب به وی دستور دادم: ] 🔻با چهار هزار سوار حرکت کن و به قلب لشکر معاویه حمله ببر. یا از آن آب می‌نوشی و یارانت را نیز سیراب می کنی یا همگی کشته می‌شوید. من نیز مالک اشتر را با سربازان سوار و پیاده پشت سر تو می‌فرستم. ❇️ مقابله به مثل نکنید [ سپاهیان ما حمله کردند و شریعه آب را از لشکریان معاویه بازپس گرفتند و در این حال سوگند یاد کردند که به آنها اجازه نوشیدن از این آب را نخواهند داد. به آنان پیام دادم: ] 🔻به اندازه نیازتان آب بردارید و به لشکر خویش بازگردید و راه را برای رسیدن آنها به آب باز بگذارید که خداوند در مقابل ظلم و ستمی که آنها بر شما روا داشتند، شما را بر آنها پیروز کرد. امروز شما با مردانگی و غیرتی که به خرج دادید، به پیروزی دست یافتید. ❇️ من رفتار جاهلانه نمی‌کنم [ یارانم درخواست کردند که ای امیرالمومنین، حال که شریعه آب را در اختیار گرفته‌ایم، همان‌گونه که آنان اجازه استفاده از آب را به ما ندادند، شما هم اجازه ندهید که آنها از آب استفاده کنند. به آنها گفتم: ] 🔻نه، بین آنها و آب مانع نشوید! من همانند نادانان رفتار نمی‌کنم. به زودی کتاب خدا را بر آنها عرضه کرده و آنها را به راه هدایت دعوت خواهم کرد. اگر پذیرفتند که چه بهتر؛ در غیر این‌صورت، تیزی شمشیر کفایت می‌کند، ان شاءالله. 📚منابع: ۱. نهج البلاغه، خطبه ۵۱ ۲. مروج الذهب، ج۲، ص۴۱۷ ۳. تاریخ طبری، ج۳، ص۵۶۹ ۴. الفتوح، ج۱، ص۲۴۰ ۵. الکامل، ج۳، ص۲۸۵ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد... @mehmanenahjolbalagheh
✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت صد و بیست و پنجم ❇️ هدایت لشکریان [ قبل از آغاز جنگ فرصت‌هایی برای گفت‌و‌گو با سپاهیان پیش می‌آمد و به اصحاب و یارانم تذکراتی می‌دادم در یکی از این فرصت‌ها به حقوق متقابل امام و امّت پرداختم و به آنان گفتم: ] 🔻اما بعد، به راستی که خداوند متعال برای من به گردن شما حقی قرار داده و از سوی دیگر، شما نیز نظیر همان حق را به گردن من دارید. حقی که من بر شما دارم به دلیل حاکمیت و ولایت من بر شما و همچنین به سبب مقام و منزلتی است که خداوند در میان شما به من بخشیده است... 🔸بزرگ‌ترین حقوق متقابل رهبر و مردم 🔻از دیگر حقوق الهی که خداوند بر مردم واجب کرده، حقوقی است که در ارتباط مردم با یکدیگر قرارداده و این حقوق نیز متقابل است؛ یعنی برای هر کس که حقی قائل شده، در مقابل حقوقی نیز بر عهده وی گذاشته است که باید درباره دیگران رعایت کند و این حقوق در ارتباط با یکدیگر معنا پیدا می‌کند و واجب می‌شود. 🔻یکی از آن حقوق، بلکه بزرگ‌ترین آن، حق ولی و رهبر جامعه بر عهده مردم و حق مردم بر عهده ولی و سرپرست است و این همان واجبی است که خداوند متعال برای حاکمان و مردم مقرر ساخته است تا رعایت آن تضمین کننده نظام‌مندی جامعه و صمیمیت مردم و حاکمان باشد و زمینه عزّت و سربلندی دین و استحکام روابط اجتماعی را فراهم آورد. 🔸ثمرات نصرت ولی حق 🔻پس، مردم و امورشان اصلاح نمی‌شوند مگر زمانی که رهبرشان صالح باشد و ولی جامعه و رهبران نمی‌توانند اصلاح‌گری کنند، مگر اینکه مردم در یاری و اطاعت از او استقامت و ایستادگی داشته باشند. پس هر گاه مردم و جامعه حقّ ولی و رهبر را اداء کردند و ولی حقّ مردم را اداء نمود، حق و حقیقت در میان آنان عزیز و ارزشمند شده، قواعد و راهکارهای دین در جامعه برپا می‌گردد، ساختارهای عدالت و نشانه‌های عدل و درستکاری برپا می‌شود، سنّت‌های اسلام ناب محمدی مانند خون تازه در رگهای جامعه جاری می‌گردد و در اثر آن روزگار اصلاح شده و امیدها برای پایداری حکومت عدل الهی زیاد می‌گردد و دشمنان از نابود کردن آن مأیوس می شوند. 🔸عواقب عدم نصرت ولی حق 🔻اما اگر مردم بر ولی و رهبر جامعه غلبه کرده و از فرمان او سرپیچی کنند یا اگر ولی به مردم فخر فروشد و به آنان ستم کند، اختلاف کلمه پیش می‌آید، طمع‌‌های باطل ظهور و بروز می‌یابد، بدعت‌گذاری در دین فراوان می‌شود، نمادهای والای دین مغفول واقع می‌شود، هوا و هوس بر جامعه سایه می‌افکند، نشانه‌های دین به تعطیلی کشیده می‌شود، بیماری‌های نفسانی رو به ازدیاد می‌گذارد و کار به جایی می‌رسد که کسی از تعطیل شدن حدود الهی احساس نگرانی نمی‌کند، ریشه‌دار شدن باطل‌های بزرگ در جامعه موجب آزردگی خاطر کسی نمی‌شود و نتیجه این می‌شود که خوبانِ جامعه خوار شوند، افراد پست و حقیر ارج و منزلت یابند، شهرها رو به ویرانی بگذارند و مجازات سخت خداوند درباره بندگان قطعی شود. 🔻پس ای مردم، بشتابید برای یاری کردن یکدیگر در مسیر فرمان‌برداری از خداوند بزرگ و قیام برای عدالتی که خواست پروردگار است و وفاداری به پیمانی که با خدا بسته‌اید و انصاف‌ورزیدن درباره همه حقوق الهی که بر عهده شما قرار دارد؛ زیرا بندگان خدا بیش از هر چیزی نیازمند همکاری صمیمی با یکدیگر و خیرخواهی در حق هم در این زمینه‌ها هستند... 🔻از همگان برای برپایی حق استمداد می‌شود؛ حتی از کسانی که موقعیت درخور توجهی ندارند و مردم با دیده حقارت به آنان می‌نگرند و امید به یاری‌رسانی آنها ندارند! و البته از کسانی که وضعیت برتری دارند و از نعمت‌های بیشتری برخوردارند، انتظار بیشتری برای یاری حق می‌رود و همه مردم، از کوچک و بزرگ، در نیازمندی به درگاه خداوند بزرگ، یکسان‌اند. 📚منابع: ۱. نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد... @mehmanenahjolbalagheh
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرالمومنین علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت صد و بیست و ششم ❇️ پست‌ترین حالت برای زمامداران [ در پاسخ شخصی که از من تعریف و تمجید و مدح و ثنا می‌‌کرد، گفتم: ] 🔻پست‌ترین حالت برای زمامداران این است که مردم صالح گمان برند آنان به فخرفروشی و خودنمایی علاقه‌مند هستند و رفتار آنان حمل بر تکبر شود. من خوش ندارم گمان کنید چاپلوسی و مدح و ثنا را دوست دارم. خدای را شکر که چنین نیستم و اگر هم بودم، به نیت اظهار تواضع در پیشگاه خدای سبحان آن را ترک می‌کردم؛ زیرا که خدا به بزرگی و کبریایی سزاوارتر است. 🔻آری، مردم پس از رفع مشکلی بزرگ و پشت‌سر‌گذاشتن امتحانی سخت، به تعریف و تمجید رو می‌آورند [ ولی اکنون زمان آن نرسیده است]. پس مدح و ثنای من نکنید؛ زیرا هنوز در پیشگاه خداوند و شما، وظایفی باقی مانده است که از انجام آنها فراغت نیافته‌ام و واجباتی هست که باید آنها را انجام دهم. 🔻آن‌گونه که با حاکمان زورگو و مستبد سخن می‌گویند، با من سخن مگویید و آن‌گونه که با پادشاهان، محافظه‌کاری می‌کنند، با من محافظه‌کاری نکنید و با ظاهرسازی و دورویی با من معاشرت ننمایید. گمان مبرید که اگر مطلب حقی به من گفته شود، پذیرش آن بر من سنگین و دشوار آید یا اینکه من به دنبال بزرگی خود هستم. زیرا کسی که شنیدن حق برای او سنگین باشد یا از تذکر بجا و عادلانه ناراحت شود، به طور حتم، عمل به حق و رعایت عدل برای او دشوارتر خواهد بود. 🔸ترغیب لشکریان به گفتن حق و مشورت دادن 🔻از گفتن سخن حق و ارائه مشورت عادلانه کوتاهی نکنید؛ زیرا من خود را برتر از خطا و مصون از آن نمی‌دانم، مگر آنکه خداوند مرا حفظ کند. او که از من تواناتر و بر من، از خودم مسلط‌تر است. و من و شما همگی بندگان مملوک او هستیم و پروردگاری جز او نداریم. او چنان مالکیتی بر ما دارد که ما بر خویشتن خویش نداریم و اوست که ما را از جهالتی که گرفتارش بودیم بیرون آورد و به آنچه صلاح ما بود، رهنمونمان کرد و گمراهی ما را به هدایت مبدّل فرمود و پس از کوری، به ما بصیرت بخشید. 🔻[ همان فرد سپاهی دوباره در پاسخ من، شروع به تمجید از من کرد و من را "امام صالح" خواند و بیان کرد که: آنچه به تو اظهار می‌کنیم و سخنانی که در محضر تو می‌گوییم، همه برای تقرب جستن به درگاه خداوند بزرگ است که این تقرّب را با بیان بزرگواری‌های تو و شکر زمامداری تو جست‌ و‌جو می‌کنیم. اکنون در کار خود و ما بنگر و فرمان خدا را برای خود و ما اجرا کن که ما در مقابل فرمان تو سر تسلیم فرود می‌آوریم و می‌دانیم که فرمان تو به سود همگان است. در پاسخ محبّت‌های وی گفتم: ] 🔻من نیز در پیشگاه خداوند، شما را بر خویشتن گواه می‌گیرم. شما می‌دانید من چگونه بر شما رهبری کردم و به زودی من و شما در روز قیامت، در برابر خداوند گرد هم می‌آییم و از ما سوال می‌شود و آنجاست که درباره یکدیگر گواهی می‌دهیم. پس امروز طوری گواهی ندهید که فردای قیامت برخلاف آن گواهی دهید؛ زیرا چیزی بر خداوند بزرگ پوشیده نمی‌ماند و در درگاه او جز تسلیم در همه امور، روا نیست. 📚منابع: ۱. کافی، ج۸، ص۳۵۲ ۲. نهج البلاغه، خطبه۲۱۶ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد... @mehmanenahjolbalagheh
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرالمومنین علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت صد و بیست و هفتم ❇️ شواهدی از قران برای اثبات امامت [ در جمع سپاهیان که تعداد زیادی از مهاجر و انصار نیز در آن جمع حضور داشتند، بر فراز منبر جای گرفتم و خطبه‌ای ایراد کردم: ] 🔻ای مردم، الطاف خداوند در حق من بیش از آن است که در شمار آید، فقط به آنچه خداوند در کتابش نازل کرده یا رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله درباره من گفته است، اکتفا می‌کنم و از یادآوری سایر فضایل چشم می‌پوشم. 🔻به این ترتیب آیاتی از قرآن را در خصوص اثبات امامت ما اهل بیت، برای آنها قرائت کردم و تفسیر آنها را از زبان رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله، برای آنها یادآوری کردم. از جمله آن آیات: آیه ۱۰ و ۱۱ سوره واقعه آیه ۵۹ سوره نساء آیه ۵۵ سوره مائده(آیه ولایت) آیه ۱۶ سوره توبه آیه۳ سوره مائده( آیه اِکمال) آیه ۳۳ سوره احزاب( آیه تطهیر) آیه ۱۱۹ سوره توبه( آیه صادقین) و آیه ۷۷ و ۷۸ سوره حج. 🔻همین طور احادیثی از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله که اشاره به امامت من بعد از ایشان بود، به یاد آنها آوردم و از آنها اقرار و شهادت گرفتم. از جمله آن احادیث: حدیث غدیر حدیث منزلت حدیث ثقلین. 🔻[ بعد از شنیدن شهادتِ اصحاب بر این احادیث، خطابه‌ام را با این جمله به پایان بردم: ] خداوند مرا بس است. ❇️ قدم در راه روشن حقوق 🔻[ خطاب به یارانم، خطبه‌ای دیگر خواندم و راه روشن حقی را که در آن گام نهاده بودند، برایشان تبیین کردم. یارانم گفتند: یا امیرالمومنین، هرگاه اراده کردی به سوی دشمن حمله کن. به خدا سوگند که ما به فرمان غیر تو نخواهیم بود. در رکاب تو از مرگ استقبال می‌کنیم و اگر زنده بمانیم، در کنار تو خواهیم بود. در پاسخ آنان گفتم: ] 🔻سوگند به خدایی که جانم در دست اوست، رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله مرا نظاره می‌کرد آنگاه که من در مقابل رویش شمشیر می‌زدم. حضرت فرمودند: " شمشیری جز ذوالفقار نیست و جوانی همانند علی نیست." سپس خطاب به من فرمودند: " ای علی، جایگاه تو نزد من، همانند جایگاه هارون نزد موسی است؛ فقط بعد از من پیامبری نخواهد بود. ای علی،زندگی تو و همچنین مرگ تو همراه من است." 🔻به خدا سوگند، دروغ نمی‌گویم و به من نیز دروغ گفته نشده است؛ گمراه نیستم و کسی نیز مرا گمراه نکرده است و پیمانی را که با من بسته شده است به بوته فراموشی نسپرده‌ام؛ زیرا که فراموشکار نیستم. من دلیل روشنی از خدایم دارم که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله برایم بیان کرده است و بر راه روشن حق گام برمی‌دارم که قدم قدمِ آن را می‌شناسم. 📚منابع: ۱. کتاب سلیم‌بن‌قیس، ج۲، ص۷۵۷، ح۲۵ ۲. شیخ صدوق، الأمالی، مجلس۶۳، ح۱۰، ص۴۰۵ ۳. وقعة صفّین، ص۳۱۳ ۴. شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۲۴۷ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد... @mehmanenahjolbalagheh
✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت صد و چهل و هشتم 🔸مالک اشتر خلاف رأی من گام بر‌نمی‌دارد [ پس از نوشته‌شدن معاهده، مطرح شد که مالک اشتر به آنچه نوشته شده، راضی نیست و به ادامه جنگ معتقد است. گفتم: ] 🔻نه، چنین نیست. هنگامی که من راضی شدم، مالک اشتر نیز راضی می‌شود و اکنون من و شما همگی به این امر رضایت داده‌ایم و مصلحت نیست پس از رضایت، از پیمان خویش بازگردیم و بعد از آنکه اقرار به پذیرش کرده‌ایم، به دنبال تغییر و تبدیل در آن باشیم؛ مگر آنکه نافرمانی خداوند پیش آید و بر خلاف کتاب خداوند حکمی صادر شود. 🔻اما اینکه می‌گویند مالک اشتر فرمان مرا ترک می‌کند و بر خلاف من موضع می‌گیرد، چنین نیست. او فردی نیست که از فرمان من سرپیچی کند. من از بابت او نگرانی ندارم و آرزو می‌کنم ای کاش در میان شما دو تن همانند او بود! کاش در میان شما حتّی یک تن مانند او بود که مثل او درباره دشمن می‌اندیشید! اگر چنین بود، بار گران مسئولیت شما بر دوش من سبک می‌شد و به اصلاحِ کج‌روی‌های شما امیدوار می‌شدم! درباره این عهدنامه باید بگویم که برای حفظ منافع شما، آن را محکم و استوار کرده‌ایم و امیدوارم که راه را گم نکنید، ان‌شاء‌ الله رب‌العالمین. 🔸پیمان نخواهیم شکست [ سلیمان‌بن صُرَد با صورت مجروحش نزد من آمد. با دیدن وی گفتم: ] «فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند [ و به شهادت رسیدند ] و بعضی دیگر در انتظارند و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند». به راستی که تو از این منتظران هستی و از جمله کسانی به شمار می‌روی که پیمان خویش را دگرگون نکرده‌اند. 🔻[ سلیمان گفت: یا امیرالمؤمنین، اگر یاورانی داشتم، هرگز این عهدنامه نوشته نمی‌شد. به خدا سوگند، به میان مردم رفتم و تلاش کردم آنان را به همان عهد اولیه بازگردانم؛ ولی بسیار اندک یافتم کسانی را که در آنها امیدی به خیر باشد. در این هنگام محرز‌بن‌جریش پرسید: ای امیرالمؤمنین، آیا راهی برای بازگشت از این عهدنامه وجود دارد؟ به خدا سوگند، می‌ترسم عاقبت این کار ذلّت و خواری باشد. به او پاسخ دادم: ] آیا پس از آنکه پیمان را پذیرفته‌ایم، آن را نقض کنیم؟ چنین کاری جایز نیست. 🔸آن‌کس که فرمانش را اجرا نکنند، رأیی نخواهد داشت [ شنیدم که گروهی درباره من گفته‌اند: علی شجاع است، ولی از اسرار جنگ آگاهی ندارد! گفتم: ] 🔻خداوند پدرانشان را رحمت کند. آیا کسی آگاه‌تر و بابصیرت‌تر از من به جنگ وجود دارد؟ هنوز به بیست سالگی نرسیده بودم که وارد میدان نبرد شدم و اکنون از شصت سالگی گذشته‌ام. اما دریغ، آن کس که اطاعتش نکنند، رأیی نخواهد داشت. 📚منابع: ۱. وقعة صفین، ص۵۲۱ ۲. أنساب الاشراف، ج۲، ص۳۳۶ ۳. الإرشاد، ج۱، ص۲۶۹ ۴. سوره احزاب، آیه ۲۳ ۵. المعیار و الموازنة، ص۱۸۱ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد... @mehmanenahjolbalagheh
✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت صد و بیست و نهم ✳️ تشویق سپاهیان برای نبرد با پیشوایان کفر 🔸کجایند آزاد مردانی که به دفاع برخیزند؟ [ پس از آنکه حجت را بر معاویه و لشکریانش تمام کردم و از هدایت آن‌ها ناامید شدم، به تشویق سپاهیانم برای ایستادگی در مقابل آنان پرداختم و روحیه یارانم را تقویت کردم. به آنها گفتم: ] 🔻ای مومنان، هر کس ببیند که بر مردم ستمی می‌رود یا شاهد باشد که مردم را به منکری فرا می‌خوانند، اگر در دل، آن ستم و منکر را انکار کند، خود را سالم نگه داشته و از گناه مبرا شده است. هر کس با زبان انکار کند، از پاداش بهره‌مند خواهد شد و از کسی که فقط با دلش انکار کرده است برتر خواهد بود و آن‌کس که با شمشیر به انکار برخیزد تا اینکه سخن خدا اعتلا یابد و سخن باطل پست شود، او راه رستگاری را یافته و بر آن قیام کرده و نور یقین بر قلبش تابیده است. کجایند آزادمردانی که به دفاع برخیزند؟ کجایند غیورمردانی که به هنگام نزول حوادث و بلاها مبارزه کنند؟ اکنون ننگ و عار پشت‌سر شما و بهشت در پیش روی شماست! «فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنتَهُونَ؛ با پیشوایان کفر پیکار کنید، چرا که آن‌ها پیمانی ندارند؛ باشد که دست بردارند!» به خدای کعبه سوگند که پیشوایان کفر اینان‌اند! 🔻ای مردم، اینجا میدانی است که هرکس در آن گرفتار سستی شده و متزلزل شود، در روز قیامت نیز متزلزل و گرفتار خواهد شد و هر کس در این میدان استقامت ورزد، در روز قیامت نیز رستگار خواهد شد. 🔻با بازماندگان احزاب و دوستان شیطان بجنگید. با کسانی که خدا و رسولش را دروغگو می‌خوانند بجنگید؛ حال‌آنکه ما می‌گوییم خدا و رسولش راست گفتند. آری، آنها بر خلاف آنچه در دل دارند، سخن می‌گویند و به ظاهر، خدا و رسولش را راستگو می‌خوانند. 🔸پرچم را تنها به دست دلاوران لشکر بسپارید 🔻[ گاهی لازم بود تعالیم نظامی را هم به یارانم گوشزد کنم و تذکراتی درباره شیوه‌های جنگ به آنان بدهم. برخی تذکرات من به آنان این بود: ] آن گروه از سپاهیان را که زره بر تن دارند، در پیشاپیش لشکر قرار دهید و آنان را که زره بر تن ندارند، در پشت‌سر قرار دهید. در هنگام نبرد، دندان‌ها را روی هم بفشارید که این کار ضربت شمشیرها را از کاسه سر بیشتر دور می‌کند. در برابر نیزه‌های دشمن با سرعت بپیچید که این کار، شما را از آسیب سرنیزه‌ها در امان می‌دارد. چشم‌ها را فروخوابانید که بر دلیری و شهامت شما می‌افزاید و دل را آرامش می‌بخشد. صداها را آهسته و خاموش سازید که این کار سستی و وحشت را می‌زداید. 🔻پرچم لشکرتان را بالا نگه دارید و به این‌سو و آن‌سو متمایل نکنید و اطراف آن را خالی مگذارید. پرچم را تنها به‌دست دلاوران لشکر بسپارید که سرسختانه از آن دفاع کنند و به هنگام حوادث سخت و بلا، ایستادگی و پایداری ورزند. از پرچم‌های خود بهتر پاسداری کنید و آن را در دل لشکر برافراشته دارید و از پیش و پس و راست و چپ، از آن مراقبت کنید. از آن عقب نمانید تا تسلیم دشمن نشود و از آن پیشی نگیرید تا تنها رها نشود... 📚منابع: ۱. نهج البلاغه، حکمت۳۷۳ ۲. مشکاة الأنوار، ص۴۸ ۳. روضة الواعظین، ج۲، ص۳۶۴ ۴. نهج البلاغه، خطبه ۱۷۱ ۵. سوره توبه، آیه ۱۲ ۶. نهج البلاغه، خطبه ۱۲۴ ۷. المناقب، ج۳،ص۱۶۴ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد... @mehmanenahjolbalagheh
✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت صد و سی‌ام ❇️ رعایت اخلاق در جنگ 🔸اهل دشنام دادن نباشید [ حُجر‌بن‌عدی و عمرو‌بن‌حَمِق بر ضد لشکر شام شعار می‌دادند و سخنان تند و ناشایستی درباره آنان به زبان می‌آوردند. به آنها پیام دادم که از این کار دست بردارند. آن دو نزد من آمدند و درباره این پیام توضیح خواستند. به آنان گفتم: ] 🔻شایسته شما نمی‌دانم که اهل دشنام‌دادن و نفرین‌کردن باشید و سخنان زشت بر زبان آورید و اظهار نفرت کنید. چه بهتر بود که رفتارهای زشت آنان را توصیف می‌کردید و می‌گفتید: عملکرد و کردارشان این‌چنین و آن‌چنان بوده است، که در این صورت سخنی استوار و منطقی رساتر مطرح کرده بودید. بسیار زیبا بود که به جای نفرین و اظهار تنفر از آنها، دست به دعا برمی‌داشتید و این‌چنین می‌گفتید: بارخدایا، از ریخته شدن خون ما و ایشان ممانعت فرما و میان ما و آنان را اصلاح کن و آنان را از گمراهی نجات بده و به راه راست هدایت کن، تا آنان که حق را نمی‌شناسند با آن آشنا شوند و آنان که بر ستم و گردنکشی پافشاری می‌کنند، از آن دست بردارند. اگر این‌چنین می‌گفتید برای من خوش‌تر و برای شما نیکوتر بود. 🔻[ آن‌دو پاسخ دادند: ای امیر‌المومنین، موعظه تو را می‌پذیریم و با ادب تو خود را مؤدب می‌سازیم. عمرو‌بن‌حمق اضافه کرد: ای امیرالمومنین، به خدا سوگند، اگر من دعوت تو را اجابت و با تو بیعت کردم، برای نسبت خویشاوندی بین من و تو نبود و به طمع رسیدن به مال و ثروت یا شهرت و جاه و مقام هم نبود؛ بلکه تو را به دلیل پنج ویژگی دوست دارم: تو پسر عموی رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله هستی، نخستین کسی هستی که به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ایمان آورده‌ای، افتخار همسری سرور بانوان امت، یعنی فاطمه دختر محمّد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله را داری، پدر خاندان پاکی هستی که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در میان ما بر جای نهاده است و بزرگ‌ترین مرد از مهاجران هستی که بیشترین سهم جهاد به تو تعلق دارد. 🔻اگر من مأمور جابه‌جا کردن کوه‌های بلند و استوار و کشیدن آب اقیانوس‌های بیکران می‌شدم، تا اینکه کارم به اینجا برسد که در چنین روزی در صف یاران تو به تقویت دوستانت بپردازم و دشمنانت را زبون سازم، باز هم فکر نمی‌کنم اندکی از حق بزرگی را که به گردن من داری ادا کرده باشم! من او را دعا کردم: ] بارالها، قلب او را به نور تقوا روشن ساز و وی را به راه راست هدایت کن. ای کاش در میان سپاه من صد نفر همچون تو بودند. 🔸با آرامش و وقار بر آنان حمله کنید [ گروهی از لشکر شام که ولیدبن‌عقبه نیز در جمع آنان بود، بر ضد من سخن می‌گفتند و فحاشی و بدزبانی می‌کردند. وقتی خبر آن را شنیدم، به یارانم سفارش کردم: ] 🔻به آنان حمله کنید؛ اما آرامش خود را محفوظ بدارید. سیمای شما سیمای صالحان است. با وقار اسلامی برخورد کنید. به خدا سوگند، نزدیک‌ترین قوم به دین نشناسی، قومی است که رهبر و مربی آنان معاویه، عمرو‌بن‌عاص، ابو اَعور سلمی و فرزند ابومعیط شراب‌خوار و حدخورده در اسلام باشند. این‌ها که امروز در برابر من ایستاده‌اند و فحاشی و اهانت می‌کنند، همان کسانی‌اند که در گذشته آنان را به اسلام دعوت می‌کردم و آنان در مقابل، مرا به بت‌پرستی فرا می‌خواندند. 🔻پس سپاس به خدایی اختصاص دارد که جز او خداوندی نیست. فاسقان از گذشته‌های دور با من دشمنی می‌کردند. 🔻آری، حادثه‌ای بس عظیم و مصیبتی سخت است. تبهکارانی که مورد رضای ما نبودند و ما از ناحیه آنان نگران اسلام و مسلمانان بودیم، امروز توانسته‌اند گروهی از این امت را فریب دهند و فتنه‌انگیزی را خوشایند دل‌های آنان کرده و با دروغ و تهمت و بهتان، نظر آنان را جلب کنند و به خود متمایل سازند تا اکنون آنان را آماده جنگ با ما کرده و برای خاموش ساختن نور الهی تلاش کنند. البته: « وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ؛ خداوند نور خود را کامل می‌کند، هرچند کافران خوش نداشته باشند». 🔻پروردگارا، آنان از حق روی گرداندند، پس چشمشان را متفرق ساز، اختلاف کلمه در میان آنان پدیدآور، با خطاهایشان هلاکشان فرما، که تو دوستدارانت را خوار نمی‌کنی و دشمنانت را عزیز نمی‌داری. 📚منابع: ۱. وقعة صفین، ص۱۰۳ ۲. الأخبار الطوال، ص۱۶۵ ۳. الفتوح، ج۱، ص۲۰۰ ۴. نهج البلاغه، خطبه ۲۰۶ ۵. تذکرة الخواص، ص۱۵۴ ۶. سوره صف، آیه ۸ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد... @mehmanenahjolbalagheh
✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت صد و سی‌ و یکم ❇️ آیا با ظلم به پیروزی دست یابم؟ 🔻[ در یکی از روزهای صفین، جمعی از اصحاب و یارانم که متوجه بذل و بخشش‌های معاویه شده بودند، به سراغ من آمدند و پیشنهاد کردند: شما هم از این اموال استفاده کن و به اشراف و بزرگان سهمی بیشتر اختصاص بده! همچنین به کسانی که نگران مخالفتشان هستی یا ممکن است به دشمن پناهنده شوند، امتیاز بیشتری بده تا هنگامی که کارها طبق مراد سامان یابد و بر اوضاع مسلط شوی! از آن پس دوباره عدالت را سرلوحه کارها قرار بده و اموال را مساوی تقسیم کن! به آنها چنین پاسخ دادم: ] 🔻آیا از من می خواهید برای به‌دست‌آوردن پیروزی، در حق مسلمانان تحت ولایتم ستم روا دارم؟ به خدا سوگند، تا عمر دارم و شب و روز در گردش است و ستارگان از پی هم طلوع و غروب می‌کنند، هرگز چنین کاری نخواهم کرد. اگر این اموال متعلق به خودم بود، مساوات را در تقسیم آنها بین مردم رعایت می‌کردم، تا چه رسد که این اموال به خود آنها تعلق دارد! 🔻هر کس که مالی دارد، مراقب باشد مبادا گرفتار فساد شود. بخشیدن مال به کسانی که استحقاقش را ندارند، اسراف و تبذیر است. ممکن است فرد بخشنده با این کار، در میان مردم مقام بخشندگی‌اش بالا رود؛ ولی نزد خدا پست خواهد شد! هر کس که مالش را بیجا خرج کند و در اختیار نااهلان قرار دهد، از قدردانی آنان نیز محروم می‌شود و دیگران از خیر این مال بهره‌مند خواهند شد. اگر کسی هم به آن نااهلان اظهار محبّت و از آنان تشکر کند، چاپلوس و دروغ‌گوست و با این کار درصد دریافت مقدار بیشتری از اموال است؛ حتی اگر روزی همین بخشنده دچار مشکل شده و نیازمند آن نااهلان شود، خواهد فهمید که آنها بدترین و پست‌ترین دوستان بوده‌اند. آری، تا هنگامی که به نادانان می‌بخشد و در راه خدا بخل می‌ورزد، بر سر زبان‌هاست! و کدام سود، ناچیزتر و بی‌ارزش‌تر از این؟! و کدام نیکی و احسان، بی‌فایده‌تر و بیهوده‌تر از این؟! 🔻پس هرکس مالی به دست آورد، باید به نزدیکانش احسان کند، میهمان‌نوازی کند، نیازمندان و گرفتاران را یاری رساند، بدهکاران را دریابد، در راه ماندگان را به مقصد برساند، از بینوایان و آوارگان دستگیری کند، در انجام کارهای خیر استقامت ورزد و در ادای حقوق تلاش کند، تا به شرف دنیا و فضیلت آخرت دست یابد. ❇️ جنگ ما با این قوم برای برپایی نماز است! 🔻[ جنگ با شدت تمام در جریان بود که به ظهر نزدیک شدیم. به آسمان نگاه می‌کردم که وقت نماز را بدانم. ابن عباس پرسید: برای چه به آسمان نگاه می‌کنید؟ پاسخ دادم: ] مراقب رسیدن زوال ظهر و هنگام‌ نماز هستم تا نماز بخوانیم. 🔻[ ابن‌عباس تعجب کرد و گفت: در این ساعت خاص که جنگ فرصتی برای نماز باقی نگذاشته، آیا وقت نماز خواندن است؟ به وی پاسخ دادم: ] برای چه می‌جنگیم؟ جنگ ما با این قوم برای برپایی نماز است! 📚منابع: ۱. تحف العقول، ص۱۸۵ ۲. الغارات، ج۱، ص۴۸ ۳. کافی، ج۴، ص۳۱ ۴. مناقب آل ابی‌طالب، ج۲، ص۹۵ ۵. ارشاد القلوب، ج۲، ص۲۱۷ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد... @mehmanenahjolbalagheh
✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت صد و سی‌ و دوم ❇️ دعوت به حمله دسته جمعی [ عادت جنگ بر این بود که هر روز گروهی خاص می‌جنگیدند. سپاهیانم را تشویق کردم که همگی آماده حمله‌ای دسته‌جمعی باشند: ] 🔻سپاس مخصوص خدایی است که هر آنچه بشکند، کسی نتواند آن را استوار سازد و هر آنچه استوار کند، کسی نتواند آن را بشکند. اگر خدا می‌خواست، حتی دو نفر از این امت یا دو تن در میان مخلوقات با هم اختلاف پیدا نمی‌کردند و کسی از امت با شخص دیگری به ستیزه‌جویی و نزاع بر نمی‌خاست و هیچ فرودستی به برتری اهل فضیلت اعتراض نمی‌کرد. 🔻تقدیر الهی، ما و این قوم را به این مکان رسانید تا رو‌در‌روی هم قرار گیریم. ما در معرض نگاه و شنود پروردگار خویش هستیم. اگر او می‌خواست در گرفتن انتقام شتاب می‌کرد یا از جانب او تغییری پدید می‌آمد و در نتیجه دروغ ستمگر آشکار می‌گشت و سرنوشت حق بر همگان نمایان می‌شد؛ ولی خداوند دنیا را سرای اعمال و آخرت را نزد خویش سرای پاداش و محل قرار، ساخته است. « لِيَجْزِيَ الَّذِينَ أَسَاءُوا بِمَا عَمِلُوا وَيَجْزِيَ الَّذِينَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى؛ تا بدکاران را به کیفر کارهای بدشان برساند و نیکوکاران را در برابر اعمال نیکشان پاداش دهد». 🔻آگاه باشید که به‌خواست خدا، شما فردا با این دشمن روبرو خواهید شد. پس امشب را به عبادت طولانی سپری سازید و قرآن را بسیار تلاوت کنید و از خداوند صبر و پیروزی بخواهید و با جدیت و دقت با دشمن ملاقات کنید و در همه حال راستگو باشید. 🔻[ اول صبح نماز را به‌جا آوردیم و همه لشکر تکبیر‌گویان حمله کردند. زمین به لرزه در آمد و صف‌های لشکر شام از هم پاشید. تا شب جنگ ادامه پیدا کرد. در پایان این جنگ که با موفقیت همراه بود، خطاب به یارانم گفتم: ] 🔻ای مردم، فردا به جنگ برگردید و به سوی دشمن حمله ببرید، چشم‌ها را فرو بندید، صدایتان کوتاه و سخن گفتن شما اندک باشد و پایداری کنید و خدا را فراوان یاد کنید. « وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ؛ و نزاع و کشمکش نکنید تا سست نشوید و قدرت شما از میان نرود و صبر و استقامت کنید که خداوند با استقامت کنندگان است». ❇️ برطرف ساختن زمینه‌های سوء‌ظن و تهمت 🔻[ جمعی از مردم خبر آوردند که معاویه با خالدبن‌معمّر‌السدوسی از قبیله "ربیعه" مکاتبه کرده و درصدد جذب وی برآمده است. بزرگان قبیله ربیعه را فرا خواندم و به آنان گفتم: ] 🔻ای گروه ربیعه، شما یاوران من هستید که دعوت مرا اجابت کرده‌اید. در نگاه من، شما مطمئن‌ترین قبیله عرب به شمار می‌آیید‌. به من گزارش داده‌اند که معاویه با بزرگ شما، خالدبن‌معمّر، مکاتبه کرده است. اکنون او را به اینجا خواسته‌ام و شما را نیز گردآورده‌ام تا شما را شاهد بگیرم و سخن من و او را بشنوید. 🔻[ و خطاب به خالدبن‌معمّر نیز گفتم: ] ای خالد‌بن‌معمّر، اگر آنچه به من گزارش داده‌اند درست باشد، خدا و این گروه از مسلمانان را که به دعوت من اینجا گرد آمده‌اند شاهد می‌گیرم که تو در امنیت کامل باشی تا به عراق یا حجاز بروی یا هر سرزمینی که زیر سلطه معاویه نباشد. اما اگر این گزارش صحت ندارد و دروغی به تو نسبت داده شده است، با سوگند خوردن، دل‌های ما را درباره خودت صاف کن تا مطمئن شویم. [ خالد سوگند یاد کرد که چنین مکاتبه‌ای صحت ندارد. پس از آن، برخی یارانم پیشنهاد کردند به وی اعتماد کنم و برای اطمینان خاطر از او، تعهد بر وفاداری بگیرم. من نیز چنین کردم. ] 📚منابع: ۱. سوره نجم، آیه ۳۱ ۲. تاریخ طبری، ج۴، ص۹ ۳. الکامل، ج۳، ص۲۹۵ ۴. سوره انفال، آیه ۴۶ ۵. وقعة صفّین، ص۲۲۵ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد... @mehmanenahjolbalagheh
✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت صد و سی‌ و سوم ❇️ دعوت معاویه به جنگ تن به تن 🔻[ یکی از جنگاوران لشکر شام به نام کُریب به میدان آمد و مبارز طلبید. سه تن از یارانم در جنگ با او کشته شدند و او که سرمست پیروزی بود، فریاد می‌زد: آیا مبارزی باقی نمانده است؟ خودم به میدان آمدم و به وی گفتم: ] 🔻وای بر تو ای کُریب! من تو را از خدا و سختگیری و انتقامش برحذر می‌دارم و به سنت خدا و سنت رسولش دعوتت می‌کنم. وای بر تو! مبادا "فرزند جگر خوار" تو را جهنمی کند! 🔻[ او با غرور و تکبر گفت: چه بسیار از این گفته‌ها که از تو شنیده‌ایم. ما را بدین سخنان نیازی نباشد. اگر خواهی، تو خود پای به میدان بگذار. کیست که شمشیر برّان به جان بخرد؟ من با ذکر "لا حول ولا قوّة الا بالله" به مصاف او رفتم و با یک ضربه او را بر زمین افکندم؛ چنان‌که در خون خویش غلتان شد. پس از او، دو تن دیگر از پهلوانان لشکر شام نیز به میدان آمدند که آن دو را نیز بر زمین افکندم. کسی بعد از آنها به میدان نیامد. معاویه را خطاب کرده و به مبارزه دعوتش کردم: ] 🔻وای بر تو معاویه! خود به میدان بیا و با من نبرد کن، تا در این میان کسانی دیگری کشته نشوند. 🔸کشف عورت عمرو‌بن‌عاص! 🔻[ عمرو‌بن‌عاص در یکی از روزهای صفین قصد غافل‌گیر کردن مرا داشت. به سراغ وی رفتم؛ ولی او خود را از اسب پایین انداخت و برای نجات جان خویش لباسش را کنار زد و عورتش را آشکار کرد. من صورت خویش را برگرداندم و او را به حال خودش رها کردم. یارانم که او را نشناخته بودند گفتند: ای امیرالمومنین، آن مرد را رها کردی؟ گفتم: ] دانستید که او کیست؟ [ آنها گفتند: او را نشناختیم. گفتم: ] او عمرو‌بن‌عاص بود که با کشف عورتش با من روبه‌رو شد و من نیز صورت خویش از او برگرداندم و رهایش ساختم. 🔸فرزندم در میدان [ گروهی از لشکر شام در زیر پرچمی گرد آمده بودند و با تمام توان از موضع خویش دفاع می‌کردند. ایستادگی و مقاومت آنها در برابر مومنان تعجب‌برانگیز بود. به یاران گفتم: ] 🔻این جماعت از موقعیت خویش عقب‌نشینی نمی‌کنند، مگر آنکه با ضربات نیزه روحشان از تن خارج و با ضربات شمشیر سرهایشان شکافته و استخوان‌هایشان متلاشی و بندبند دست‌هایشان قطع شود و پیشانی‌هایشان شکافته شود و ابروانشان بر سینه‌هایشان بریزد! کجایند دلاورمردان پایدار و طالبان خیر؟ کجایند مردانی که جان خویش را به خدای بزرگ بفروشند؟ [ گروهی از مسلمانان اعلام آمادگی کردند. فرزندم، محمّد، را صدا زدم و به وی دستور دادم: ] 🔻با آرامش و وقار به سوی آن پرچم حرکت کن و نیزه‌ات را در مقابل سینه‌های آنان نشانه برو و در همین حال، دست نگاه دار تا نظر و فرمان من به تو برسد. 🔻[ محمّد دستور را اجرا کرد و من مالک اشتر را به همراه گروهی از لشکریان به کمک وی فرستادم. با رسیدن مالک به نزدیک دشمن، دستور حمله را صادر کردم. محمّد با سوارانش حمله کرد و دشمن را از جایگاهش به عقب راند و بسیاری از آنان را از پای درآورد. این جنگ تا پس از مغرب نیز با شدت تمام ادامه یافت و بسیاری از آنان نماز را فقط با اشاره خواندند. ] 📚منابع: ۱. الامامةوالسیاسة، ج۱، ص۱۲۶ وقعة صفین، ص۴۰۷ الفصول المهمة، ص ۸۹ و ۹۰ شرح نهج البلاغه، ج۸، ص۹۴ کشف الغمة، ج۱، ص۲۴۷ الإرشاد، ج۱، ص۲۶۷ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد... @mehmanenahjolbalagheh