eitaa logo
مباحثی برای تفکر
142 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
762 ویدیو
20 فایل
این هم لینک دعوت به کانال http://eitaa.com/joinchat/470024224Cbdfc1b22d2
مشاهده در ایتا
دانلود
15.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعر زیبای مثل پدر سبک تیتراژ مختارنامه کوچولوی عزیز و غیرت مندم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.: ☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘ (درس اخلاق ) تندی و بد اخلاقی نکن!  کسی محضر پیغمبر (ص) آمد گفت: من را موعظه کنید، پیغمبر (ص) فرمود: تندی و بداخلاقی نکن و ساکت شد.  من خبر ندارم روانشناسان عالم مخصوصاً اروپایی‌ها و امریکایی‌ها که خیلی ادعا دارند، به چه مقدار نکات با ارزش اخلاقی و ریشه‌های آنها پی بردند؟ ولی این را می‌دانم که قرآن مجید، پیغمبر (ص) اهل بیت (ع) علم اخلاق را و راه عمل به اخلاق را کامل و جامع در اختیار گذاشتند، خودشان هم که در رأس اخلاقیون جهان بودند و عجیب است که امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید: جای هر نیکی اخلاقی که در شما خالی باشد رحمت خدا هم از شما برکنار است به مقدار همان جای خالی نیکی اخلاق! خب وقتی سیطرهٔ رحمت الهی نباشد آدم به مشکلات برمی‌خورد، به بن بست و به سختی می‌خورد، مرد رفت و دوباره برگشت به پیغمبر (ص) گفت: من را موعظه کن! انبیاء خدا و ائمه چه بردباری داشتند! چه حوصله‌ای داشتند! که پیغمبر (ص) برنگشت به او بگوید آدم حسابی، از من موعظه خواستی موعظه‌ات کردم، گفتم تندی و بداخلاقی نکن، برای چه دوباره می‌پرسی؟ باز به او فرمودند: تندی و بداخلاقی نکن، رفت دوباره برگشت به پیغمبر (ص) گفت: من را موعظه کن پیغمبر (ص) فرمود: تندی و بداخلاقی نکن، دید مثل اینکه حرف همین است، چون تندی کنی منتظر باش خدا با تو تندی کند! یعنی جهان، جهان جوابگویی است، جواب هر بخش از حرکات انسان را می‌دهد، جهان جهان عکس العمل است، چه قاعدهٔ عجیبی در قرآن است! واقعاً قرآن چیست؟ و ای کاش همهٔ مسلمان‌ها قرآن را می‌دانستند: «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکمْ» ﴿الإسراء، 7﴾ اگر نیکی، خوبی، خوش اخلاقی کنید به سود خودتان این کار را کردید جای دیگر نمی‌رود: «وَ إِنْ أَسَأْتُمْ» ﴿الإسراء، 7﴾ اگر تندی، بدی، بداخلاقی کردید «فَلَها» به خودتان برمی‌گردد.   داستان تاوان ظلم و کشف حجاب من بالای سر یک بیماری رفتم، جوان بودم نه آن بیمار را می‌شناختم نه آن بیمارانی که در آنجا بستری بودند، یک محل بهداشتی بود هفتاد هشتادتا روی تخت خوابیده بودند، شاید بیست و دو سه سالم بیشتر نبود، یک پیرمردی روی تخت افتاده بود دائم به خودش بد می‌گفت، با اوقات تلخی من سلام کردم، صندلی گذاشتم کنارش نشستم. این را هم به شما بگویم به این بیمارستان‌ها ده روزی هفته‌ای یک باری سر بزنید، از این بیماران شیعه عیادت کنید از این بیماران سنی عیادت کنید، دستور دین است.   توصیه دین به عیادت مریضهای اهل سنت در اصول کافی است که در جلد اول عربی، جلد فارسیش را الان نمی‌دانم، خودم ترجمه کردم، در پنج جلد، چهار هزار روایت است چه روایات نابی! دو بار هم چاپ شده، ولی الان یادم نیست در ترجمهٔ خودم، جلد چندم است؟ اصول کافی کتاب بتون آرمه‌ای است، کتاب با بنیانی است، خورشید کتاب‌های روایتی است.  امام باقر (ع) می‌فرماید: «عَوِّدُوا مَرضاهُم» یک سنی هم که بیمار می‌شود بروید عیادتش. برای چه؟ برای اینکه جلب محبت می‌شود برای اینکه نسبت به شما نرم می‌شود و اگر از دنیا رفت جنازه‌هایشان را تشییع کنید. این اخلاق است، اینکه دیگر نماز و روزه نیست، این روش زیست با دیگران است، یعنی با دیگران با اخلاق حسنه زندگی کنید و برخورد کنید، گاهی هم یک هدیه‌ای یک شیرینی برایشان ببرید، گاهی هم خیلی نرم و با محبت از آنها بپرسید کم ندارید؟ شاید پول دوا نداشته باشند، پول بیمارستان را نداشته باشند، پنج نفر پنج نفر شوید که به شما هم فشار نیاید، پنج‌تا پنج‌تا بروید عیادت پنج نفری مشکل بیمار را راحت می‌شود حل کرد خیلی راحت.   ادامه داستان تاوان ظلم من صندلی گذاشتم نشستم کنار تختش خیلی با محبت و نرم به او گفتم: پیرمرد! چرا حرف زشت می‌زنی؟ آن هم به خودت؟ آن هم به دنیا؟ چرا پدر؟ گفت: من چند سال است روی این تخت افتادم، الان یادم نیست سالش را، چند سال است دارم درد می‌کشم، چند سال است دارم زجر می‌کشم، چند سال است کس و کارم، همه ولم کردند رفتند، هیچ کس عیادت من نمی‌آید، پسرهایم، دخترهایم، تو هم نمی‌دانم چه کسی هستی؟ برای کجایی؟ گفتم ما هم فکر کن یک بچهٔ خودت، بعد این جمله را به من گفت، گفت: من هر چه درد می‌کشم، تنهایی می‌کشم، رنج می‌برم ناراحتم، حقم است، درست دارد با من رفتار می‌شود گفتم چرا؟ گفت: من زمان رضاخان پاسبان بودم تا مدتی که سر کار بودم آن چند سالی که رضاخان اصرار داشت ناموس مردم بی‌حجاب شود، گفت: من چادر از سر زن‌ها و دخترها می‌کشیدم، روسری می‌کشیدم با مو می‌کندم، با باتوم می‌زدمشان، حالا جهان دارد جوابم را می‌دهد.  ☘☘☘☘☘☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5985842705790404132.mp3
5.47M
🎼 پادکست‌ تلنگرانه 🎧 قسمت سوم "مقابل با جهش جبهه حق" 🎤 ⏱ ۰۷ دقیقه و ۳۳ ثانیه 🔋 ۵,۲ مگابایت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به یاد شهید عزیزم .....خوش لفظ خوش زخم خوش رفیق .... مادرم شیر ولایت تو به من نوشاندی😭😭😭😭 عشق یعنی دولت پر مایگی....عشق یعنی با خدا همسایگی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کلاس نهج البلاغه (حکمت صد و شصت) ☘☘☘☘☘☘☘☘☘ قدرت و استبداد: امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه كه بسيار فشرده و پرمعناست مى فرمايد: «آنهايى كه به حكومت مى رسند (غالباً) مستبد مى شوند»; (مَنْ مَلَكَ اسْتَأْثَرَ). «اسْتَأْثَرَ» از ريشه «اسْتئْثار» به معناى استبداد و خودكامگى و انحصارطلبى است. تاريخ نيز گواه روشنى بر اين معناست; بسيار بودند كسانى كه چون دستشان به حكومت نرسيده بود دم از حق و عدالت و مشورت و واگذارى كار مردم به مردم مى زدند; اما هنگامى كه بر مركب مراد سوار شدند و حكومت را در اختيار گرفتند بناى استبداد گذاشتند; نه به نصيحت كسى گوش دادند و نه به دوست و دشمن رحم كردند و خودكامگى را در حد اعلا در برابر رعايا انجام دادند. اين مطلب به قدرى شايع بوده و هست كه به صورت ضرب المثلى درآمده است: «مَنْ غَلَبَ سَلَبَ وَمَنْ عَزَّ بَزَّ; كسى كه غالب شود مى دزدد و كسى كه پيروز گردد سرمايه هاى ديگران را مى ربايد». ابن ابى الحديد در شرح اين سخن، شعرى از ابوالطيب (متنبّىء) نقل مى كند: وَالظُّلْمُ مِن شِيَعِ النُّفوسِ فَإنْ *** تَجِدْ ذا عِفَّة فلِعلّة لا يَظْلِمُ (1) «ظلم و ستم عادت انسان هاست و اگر شخص عفیف و عادلى یافتى حتماً به دلیلى است که ظلم نمى کند». قرآن مجید نیز اشاره اى به این معنا دارد; در آیه 34 سوره «نمل» از زبان ملکه سبأ که زنى باهوش و پرتجربه بود نقل مى کند: «(قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَکَذَلِکَ یَفْعَلُونَ); گفت: پادشاهان هنگامى که وارد منطقه آبادى شوند آن را به فساد و تباهى مى کشند و عزیزان آن جا را ذلیل مى کنند; (آرى) روش آنان همواره این گونه است». در تاریخ اسلام نیز نمونه هاى فراوانى است از کسانى که پیش از دست یابى به حکومت، به ظاهر در سلک افراد متدین بودند; اما همین که به مقام و حکومتى رسیدند راه خودکامگى را پیش گرفتند. در داستان معروفى از عبدالملک بن مروان خلیفه ستمگر اموى مى خوانیم: قبل از آنکه به مقام خلافت برسد از عابدان و زاهدانى بود که در گوشه مسجد همواره مشغول به عبادت بود تا آنجا که او را «حمامة المسجد» (کبوتر مسجد) نامیدند; زیرا پیوسته قرآن تلاوت مى کرد. هنگامى که خبر مرگ پدرش و بشارت خلافت را به او دادند، قرآن را بر هم نهاد و گفت «هذا فِراقُ بَیْنى وَبَیْنِک» (براى همیشه من از تو جدا شدم و بعد به خودکامگى هاى حکومت پرداخت).(2) یکى از صفحات سیاه کارنامه عبدالملک نصب «حجاج» به ولایت کوفه بود. به یقین اخبار جنایات «حجاج» و کشت و کشتار بى رحمانه و شکنجه زندانیان بى گناه به صورت گسترده به «عبدالملک» مى رسید; ولى خم به ابرو نمى آورد، چرا که حکومت چشم و گوش این انسان پست و بى ظرفیت و بى شخصیت را کور و کر کرده بود. امثال عبدالملک مروان در تاریخ بسیار بودند. یکى دیگر از رسوایى هاى عبدالملک بن مروان همان چیزى است که در کتاب انساب الاشراف از او نقل شده که بعد از رسیدن به خلافت منبر رفت و با عصبانیت به مردم گفت: شما مرا امر به پرهیزگارى و نیکى ها مى کنید، اما خودتان را فراموش مى کنید. به خدا سوگند از امروز به بعد اگر کسى مرا به تقوا امر کند گردنش را مى زنم (وَاللهِ لا یَأْمُرُنی أحَدٌ بَعْدَ یَوْمی هذا بِتَقْوَى اللهِ عَزَّوَجَلَّ إلاّ ضَرَبْتُ عُنُقَهُ).(3) این سخن را با حدیثى از امام باقر(علیه السلام) که مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوارنقل کرده پایان مى دهیم، حضرت فرمود: «فِی التَّوْرَاةِ أَرْبَعَةُ أَسْطُر: مَنْ لاَ یَسْتَشِیرُ یَنْدَمُ وَالْفَقْرُ الْمَوْتُ الاَْکْبَرُ وَکَمَا تَدِینُ تُدَانُ وَمَنْ مَلَکَ اسْتَأْثَرَ; در تورات چهار جمله (پر ارزش) آمده است: کسى که مشورت نکند پشیمان مى شود و فقر مرگ بزرگ است و آن گونه که به دیگران جزا مى دهى به تو جزا داده خواهد شد و کسى که به حکومت دست یابد استبداد پیشه مى کند».(4) پیامى که این جمله نورانى دارد این است که امام(علیه السلام) به پیروان خود توصیه مى کند مراقب باشید حکومت و مقام، معمولا انسان را به استبداد مى کشاند شما چنین نباشید. پی نوشت: (1). شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 18، ص 381. (2). کتاب فخرى، ابن طقطقى، ص 123. (3). انساب الاشراف، ج 7، ص 206. (4). بحارالانوار، ج 13، ص 357، ح 62. ☘☘☘☘☘☘☘☘