اوقات شرعی نماز آیات خورشید گرفتگی (کسوف) پنجشنبه 5 دی ماه 1398 در مراکز استانها
♦️برای خواندن نماز، از زمان اعلام شده برای طلوع خورشید، چند دقیقهای (حدود چهار دقیقه) صبر بفرمایید تا قرص خورشید به طور کامل از افق خارج شود و آنگاه مشغول خواندن نماز آیات شوید و رعایت دو دقیقه احتیاط را نسبت به زمان پایان گرفتگی و قضا شدن نماز، ترک نفرمایید.
❇️ضمنا مقلدّین مراجع معظمی همچون حضرات آیات عظام بهجت، سید محمد شاهرودی و فاضل لنکرانی و نیز آیت الله العظمی نوری همدانی ، از زمان آغاز باز شدن گرفتگی تا زمان پایان گرفت جزئی، نماز آیات را به نیت ما فیالذمه (بدون نیت أداء و قضا) بخوانند و نیت اداء نکنند.
🔺به بهانه ی #کسوف پنج شنبه ۵ دی ماه ۱۳۹۸
#نماز_آیات
#خورشید_گرفتگی
♦️حکمت نماز آیات چیست ؟؟
🤔برخی گمان کرده اند که فلسفه و حكمت نماز آيات، تنها ترسيدن و وحشت از برخي پديده ها است در حالی که این گونه نيست و براي پديده هايي مانند كسوف و خسوف نماز آيات واجب شده است، در عين حال كه مردم به طور معمول از آن ها وحشت و ترسي ندارند يا حتي نماز هنگام زلزله مانند بادهاي سياه، مقيد به ترس نيست.
♦️بنابراين، حكمت نماز آيات هر چند در برخي موارد شايد ترس مردم باشد كه به واسطه نماز آيات به آرامش و امنيت خاطر برسند :«الا بذكر الله تطمئن القلوب» (1). اما این دستور حكمت هاي ديگري نيز می تواند داشته باشد .
1⃣ یاد خداوند متعال
از مجموعه رواياتي كه درباره نماز آيات آمده ، برداشت مي شود كه بروز اين پديده ها كه معمولا غير عادي و خارج از روند زندگي، انسان ها است، موقعيتي مناسب براي رو آوردن به خداوند و به ياد آوردن علت واقعي همه چيزها است. در اين لحظه ها شايسته و لازم است كه ايمان قلبي خود را در قالب عمل ريخته و با خواندن يكي از بهترين ذكرهاي خداي متعال؛ يعني نماز و نهادن پيشاني به آستان قدس پروردگار جهان، عقيده و اعتراف باطني خود را ابراز نماييم.
2⃣ نشانه خدا
🔺پيامبر اكرم(ص) مي فرمايند:
«خورشيد و ماه به خاطر مرگ يا زندگي كسي كسوف و خسوف نمي شوند. اين دو از نشانه هاي خداوند متعال مي باشند. هنگامي كه خسوف و كسوف را مشاهده كرديد، براي نماز خواندن به مساجد برويد» (2).
3⃣ زیادی گناهان و توبه و بازگشت
🔷و نيز در بعضي از روايات اسلامي اشاره شده كه علت واجب بودن نماز آيات اين است كه گاهي خداوند به جهت پارهاي از گناهان كه از بندگان سر ميزند، آن ها را مستحق عذاب ميبيند، ولي باز از باب رحمت واسعه و لطفي كه به بندگان دارد ،براي اينكه به آن ها فرصت ديگري بدهد به وسيله آشكار كردن علايم كه به آن آيات ميگويند; يعني،گرفتن ماه و خورشيد يا بروز زلزله و رعد و برق و وزيدن بادهاي سرخ و سياه زنگ خطر مينوازد تا انسانها را هشداري دهد، بلكه به درگاه او روي آورند . از كردار خود توبه نمايند . با خواندن اين دو ركعت نماز و تضرع و زاري موجب رفع عذاب شوند.
4⃣ دور کردن بلای بزرگتر
🔸از امام رضا(ع) روايت شده كه علت كسوف و خواندن نماز آيات اين است كه چون معلوم نيست اين آيه نشانه عذاب يا رحمت است ،رسول خدا(ص) به امتش دستور توجه به درگاه خدا داده تا شر عذاب را به وسيله آن از خودشان دور كنند همان گونه كه قوم حضرت يونس وقتي آثار و نشانههاي عذاب را ديدند ، با تضرع و زاري و بازگشت به درگاه خدا عذاب حتمي را از خود دفع كردند.(3)
5⃣ دور کردن مردم از خرافات
🔷افزون بر آن، نماز آيات مانعي براي پناه بردن برخي مردم به امور خرافي است. اسلام، با واجب كردن نماز آيات، به هنگام اين پديده ها مردم را از توجه به اوهام و خرافات بازداشته ، افكار آنان را به نقطه اي كه سرچشمه تمام حوادث گيتي است ،متوجه ساخته است، همچنان كه حضرت ابراهيم از افول ماه و خورشيد، توحيد را نتيجه گرفت و فرمود: «اني وجهت وجهي للذي فطر السموات والارض حنيفا و ما ان من المشركين» (4).
6⃣ قدرت و مالکیت خداوند
🔺شايد نام گذاري نماز آيات (نماز نشانه ها) به همين دليل باشد كه انسان با اين نماز اين پديده ها را نشانه اي از قدرت، عظمت و مالكيت خداوند براي همه چيز بداند.
🔷پي نوشت ها:
1.رعد(13)، آيه 28.
2. شيخ حر عاملي ، وسايل الشيعه، نشر موسسه آل البيت ، قم ، ج 7، ص 492.
3. همان ، ج 5، ص 142.
4. انعام(6) ، آيه 79.
درس دوم نهج البلاغه
بسم الله الرحمن الرحیم
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇
شرح و تفسیر حکمت 2 نهج البلاغه
أَزْرَى بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ، وَرَضِیَ بِالذُّلِّ مَنْ کَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ، وَهَانَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ مَنْ أَمَّرَ عَلَیْهَا لِسَانَهُ.
💠و درود خدا بر او فرمود: آنكه جان را با طمع ورزی بپوشاند خود را پست كرده، و آنكه راز سختی های خود را آشكار سازد خود را خوار كرده، و آن كه زبان را بر خود، حاكم كند، خود را بی ارزش كرده است.
📒 #نهج_البلاغه #حکمت2
🎇🌹🕊
🎇🌿🌹
🎇🎇🎇🎇
📜📜📜🌿🌹🌿🌹🌿📜📜📜
#حکمت2
1⃣: لطفاً این حکمت را توضیح بفرمایید.
#جواب:
👈در این حکمت حضرت ۳ عامل از عوامل خوار شدن و ذلت انسان را بیان می فرمایند:
🔸۱. طمع
🔸۲. افشاء مشکلات خصوصی خود نزد دیگران
🔸۳. حاکمیت زبان بر شخص
🔴طمع کار برای رسیدن به مایه طمع خود به همگان رومیزند و از هر راهی برای تقاضا و رسیدن به مطامع خود تلاش می کند و چنین کسی نزد همه شخصیتی حقیر و پست خواهد داشت. ( #حکمت346)
🔴یکی از عوامل هیبت و حفظ ابهت فرد، خبردار نشدن مردم از مسایل خصوصی و شخصی است ( #حکمت224 ) و برعکس ابراز مشکلات مالی و خانوادگی و،.... پیش هر کس فرد را در نظر آنها زبون و خوار نشان می دهد.
🔴 فرد زیاده گو که کنترلی بر زبان خود ندارد، زیاد خطا می کند و کسی زیاد خطا کند، حیاءش کم می شود ) #حکمت349 ( زیرا مجبور به عذرخواهی زیاد میشوم و همین امر او رو را منظر مردم خوار می کند.
2⃣:منظور از "زبان را بر خود حاکم کند " بدون فکر سخن گفتن است ؟
#جواب:
✅یعنی بله، اگر انسان بدون اندیشیدن به نتایج و پیآمدهای سخن ، زبان را آزاد گذاشت ، از آن لحظه که سخن به زبان جاری شد ، انسان میشود اسیر و کلام میشود حاکم بر انسان و انسان مجبور است به دنبال آثار و تبعات آن کلام حرکت کند .
3⃣:باتوجه به "آنکه راز سختی های خود را آشکار سازد خود را خوار کرده است"، که انسان را از افشای رنج ها و سختی های خود برای دیگران نهی کرده است، بسیار رخ می دهد که برای سبک شدن و اصطلاحا "درد دل کردن" ، انسان ، برای مومن دیگری از رنج ها و سختی های خود بگوید. آیا این عمل، خوار کردن خویشتن است؟
#جواب :
✳️بهترین وضعیت این است که انسان به درجه ای از ایمان وخودسازی برسد که جز برای خدا در موقعیت مناجات و دعا و درد دل نکند وحتی در آن موقعیت هم مثل اولیا دین و حضرت زهرا سلام الله علیها برای دیگران که به او بدی کردند دعاکند تا خدا آنها را هم از این خطا نجات بدهد.
🔴بله اگر انسان در مراتب پایین ایمان باشد که اکثر ما انسانها به هر حال ضعف ایمان داریم درد دل کردن در یک فضای خاص بدون اینکه ما را به غیبت و تهمت یا شکوایه از خدا مبتلا نکند اشکال ندارد.
📜🌹🕊
📜🌿🌹
📜📜📜📜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 #استوری #اینستاگرام
🎤 #حجت_الاسلام_محرابیان
خدایا؛
ڪَناهانے ڪہ مرا از
#حسین_علیه_السلام
محروم مےڪند، ببخش...
اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتی
تُحْرِمُنِیَ الْحُسَیْنْ (علیه السلام)
مثل مصطفی چمران.mp3
4.54M
🎼 پادکست تلنگرانه
🎧 مثل مصطفی چمران
🎤 #حجت_الاسلام_محرابیان
⏱ ۳ دقیقه و ۴۲ ثانیه
🔋 ۴,۳ مگابایت
#بصیرت_امام_زمانی
🔻
درس سوم نهج البلاغه(حکمت سوم)
بسم الله الرحمن الرحیم
📜📜📜🌿🌹🌿🌹🌿📜📜📜
بخل، ترس، فقر
«وَ قَالَ(ع): الْبُخْلُ عَارٌ وَ الْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ وَ الْفَقْرُ
يُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ وَ الْمُقِلُّ غَرِيبٌ فِي بَلْدَتِه»
💠و درود خدا بر او فرمود: بخل ننگ، و ترس نقصان است. و تهيدستي مرد زيرك را در برهان كند مي سازد، و انسان تهيدست در شهر خويش نيز بيگانه است.
📒 #نهج_البلاغه #حکمت3
📜🌹🕊
📜🌿🌹
📜📜📜📜
شرح حکمت سوم
چهار نقطه ضعف:
امام(علیه السلام) در این حکمت والا به چهار نقطه ضعف اخلاقى و اجتماعى انسان اشاره مى کند و آثار سوء هر یک را بر مى شمرد تا همگان از آنها فاصله بگیرند.
نخست مى فرماید: «بخل ننگ است»; (الْبُخْلُ عَارٌ).
بخل آن است که انسان حاضر نباشد چیزى از مواهب خداداد را در اختیار دیگران بگذارد، هرچند امکانات او بسیار بیش از نیازهاى او باشد و نقطه مقابل آن سخاوت و کرم است که گاه سبب مى شود انسان حتى وسائل مورد نیاز خود را به دیگران ببخشد و خود به کمترین مواهب حیات قناعت کند.
عار بودن بخل و افتخار بودن کرم و سخاوت بر کسى پوشیده نیست، زیرا اولاً بخل سبب نفرت مردم از بخیل مى شود و افراد نزدیک و دور از او فاصله مى گیرند و ثانیا بخل سبب سنگدلى و قساوت است، زیرا بخیل ناله مستمندان را مى شنود و چهره رقت بار آنها را مى بیند و در عین حال به آنها کمکى نمى کند و این مایه قساوت است. ثالثا بخل سبب مى شود که بسیارى از منابع اقتصادى از گردش تجارى سالم خارج شود و به صورت کنز و اندوخته در آید در حالى که گروه هایى در جامعه ممکن است به آن نیاز داشته باشند. رابعاً افراد بخیل گاه به زن و فرزند خود نیز تنگ و سخت مى گیرند به اندازه اى که مرگ او را آرزو مى کنند و این عار و ننگ دیگرى است. خامسا افراد بخیل به سبب دلبستگى فوق العاده غیر منطقى به مال و ثروتشان از نظر تفکر اجتماعى بسیار ضعیف و ناتوانند و این هم ننگ و عار دیگرى است، لذا امام(علیه السلام) در عهدنامه معروف مالک اشتر به او توصیه مى کند که هرگز بخیل را در مشورت خود دخالت ندهد که او را به ترک حق دعوت مى کند و از تهى دستى و فقر مى ترساند; (لاَ تُدْخِلَنَّ فِی مَشُورَتِکَ بَخِیلاً یَعْدِلُ بِکَ عَنِ الْفَضْلِ وَیَعِدُکَ الْفَقْر).
داستان هایى که از بخیلان و سخاوتمندان در تاریخ مانده دلیل روشنى بر گفتار امام(علیه السلام) است،...
امام(علیه السلام) در یکى دیگر از این کلمات قصار (حکمت 378) سخن بسیار جامعى درباره بخل فرمود آنجا که مى فرماید: «الْبُخْلُ جَامِعٌ لِمَسَاوِئِ الْعُیُوبِ وَهُوَ زِمَامٌ یُقَادُ بِهِ إِلَى کُلِّ سُوء; بخل تمام عیوب را در بر دارد و انسان را به سوى هر بدى و زشتى مى کشاند».
آنگاه امام به رذیله دوم اخلاقى اشاره کرده مى فرماید: «ترس مایه نقصان مى شود»; (وَالْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ).
افراد ترسو هرگز نمى توانند از قابلیت ها، شایستگى ها و استعدادهاى خود استفاده کنند و نتیجه آن عقب ماندگى در زندگى است. به علاوه هنگامى که دین و جان و ناموس و کشور آنها به خطر بیفتد از جهاد ابا دارند و به جاى این که در صف مجاهدان باشند در صف قاعدان و بیماران و از کار افتادگان و کودکان قرار مى گیرند. هرگز هیچ آدم ترسویى به مقامى نرسیده; نه کشف مهمى کرده نه پیروزى چشمگیرى به دست آورده و نه به قله هاى کمال رسیده است.
از این رو در حدیثى از امام باقر(علیه السلام) مى خوانیم: «لاَ یُؤْمَنُ رَجُلٌ فِیهِ الشُّحُّ وَالْحَسَدُ وَالْجُبْنُ وَلاَ یَکُونُ الْمُؤْمِنُ جَبَاناً وَلاَ حَرِیصاً وَلاَ شَحِیحاً; هیچ یک از کسانى که داراى بخل و حسد و جبن باشند به حقیقت ایمان نمى رسند و مؤمن ترسو و بخیل و حریص نخواهد بود».(5) حتى امیر مؤمنان على(علیه السلام) به مالک اشتر توصیه مى کند «که هرگز افراد ترسو را به حوزه مشاوران خود راه مده»; (وَلاَ تُدْخِلَنَّ فِی مَشوَرَتِکَ بَخِیلاً…وَ لاَ جَبَاناً) و همان گونه که امام(علیه السلام) در نامه مالک اشتر اشاره فرموده سرچشمه جبن و ترس سوء ظن به ذات پاک پروردگار است، زیرا مى دانیم خداوند به افراد با ایمان وعده داده که من شما را تنها نمى گذارم به جنگ مشکلات بروید و از من یارى بطلبید.
آن گاه امام در سومین جمله اشاره به آثار فقر در زندگى انسان ها مى کند و مى فرماید: «فقر شخص زیرک را از بیان دلیلش گنگ مى سازد»; (وَ الْفَقْرُ یُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ...
اشاره به این که از یک سو افراد فقیر در خود احساس حقارت مى کنند و هر اندازه فَطِن و باهوش باشند بر اثر این احساس حقارت از گفتن حرف حساب خود و دفاع از حقوق خویشتن باز مى مانند و از سوى دیگر چون مى دانند بسیارى از مردم براى سخنان آنها بهایى قائل نمى شوند چون غالباً دنیاپرستند و براى افراد ثروتمند شخصیت قائلند همین احساس سبب مى شود که فقیران نتوانند حرف حق خود را بیان کنند.
حضرت در چهارمین و آخرین جمله که در واقع تکمیل کننده جمله سوم است مى افزاید: «آن کس که فقیر و تنگدست است حتى در شهر خود غریب است»; (وَالْمُقِلُّ غَرِیبٌ فِی بَلْدَتِهِ).
زیرا غریب کسى است که دوست و آشنایى ندارد و احساس تنهایى مى کند و مى دانیم دنیاپرستان از افراد فقیر و تنگدست فاصله مى گیرند و آنها را در شهر خود غریب مى گذارند و به عکس ثروتمندان حتى در بلاد دوردست از وطنشان غریب نیستند ....
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
حاج آقا محرابیان ، اذن دخول عشق.mp3
6.2M
🎼 پادکست شهدایـــی🌹
🎧 دلدادگی همانند شهـــدا
🎤 #حجتالاسلاممحـرابیــان
⏱ ۴ دقیقه و ۱ ثانیه
🔋 ۵,۹ مگابایت
💔 #اللهمارزقناشهادت 💔
درس چهارم نهج البلاغه (حکمت چهارم)
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇
امام علی علیه السلام می فرماید:العجز آفَةٌ وَ الصَّبْرُ شَجَاعَةٌ وَ الزُّهْدُ ثَرْوَةٌ وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ وَ نِعْمَ الْقَرِينُ الرِّضَى .
💠و درود خدا بر او فرمود: ناتواني آفت، و شكيبايي شجاعت، و زهد ثروت، و پرهيزكاري سپر نگهدارنده است. و چه همنشين خوبي است، راضي بودن و خرسندي.
📒 #نهج_البلاغه #حکمت4
🎇🌹🕊
🎇🌿🌹
🎇🎇🎇🎇
شرح حکمت چهارم
☘☘☘☘☘👇
قوىّ و صبور باش:
امام در چهارمین کلمه از کلمات قصارش به پنج وصف از اوصاف انسانى اشاره مى کند که یکى منفى و چهار وصف از آن مثبت است و آثار هر کدام را در جمله بسیار کوتاهى بر مى شمارد.
نخست مى فرماید: «عجز و ناتوانى آفت است»; (الْعَجْزُ آفَةٌ).
عجز مفهوم وسیعى دارد که هرگونه ناتوانى علمى، جسمى، اقتصادى و فکرى را شامل مى شود و به یقین اینها بزرگ ترین آفات زندگى انسان است; انسان عاجز، ذلیل و خوار عقب مانده و شکست خورده و بى ارزش و بى مقدار است به همین دلیل اسلام مى گوید: بکوشید و هرگونه عجز را از خود دور سازید و با قدرت و قوت به اهداف مالى و معنوى خود برسید. البته گاه مى شود که عجز و ناتوانى بدون اختیار دامان انسان را مى گیرد، ولى غالباً چنین نیست، بلکه نتیجه کوتاهى ها و بى برنامگى هاست.
سپس در دومین نکته اشاره به آثار مثبت صبر و شکیبایى کرده مى فرماید: «صبر شجاعت است»; (وَالصَّبْرُ شَجَاعَةٌ).
بدیهى است صبر چه در مقابل عوامل معصیت باشد، چه در مسیر اطاعت پروردگار چه در برابر مصائب روزگار انجام گیرد، نوعى شجاعت محسوب مى شود و تنها شجاعانند که از عهده شکیبایى در این مراحل سه گانه بر مى آیند.
.. حدیثى در جلد دوم کافى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل شده است که مى فرماید: «الصَّبْرُ ثَلاَثَةٌ صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصِیبَةِ وَصَبْرٌ عَلَى الطَّاعَةِ وَصَبْرٌ عَنِ الْمَعْصِیَة».
در کلمات بزرگان نیز تعبیرات جالبى درباره صبر آمده است از جمله این که گفته اند: «الصَّبْرُ مُرٌّ لا یَتَجَرَّعُهُ إلاّ حُرٌّ; صبر تلخ است ولى جز آزادگان این شربت ناگوار را نمى نوشند».
نیز گفته اند «إنَّ لِلاْزْمانِ الْمَحْمُودَةِ وَالْمَذْمُومَةِ أعْماراً وَآجالاً کَأَعْمارِ النّاسِ وَآجالِهِمْ فَاصْبِرُوا لِزَمانِ السُّوءِ حَتّى یَفْنى عُمْرُهُ وَیَأتی أجَلُهُ; دوران هاى خوب و بد عمر و اجلى دارند مانند عمر و اجل انسان ها; به هنگامى که دوران سختى پیش آید صبر کنید تا عمرش پایان گیرد و اجلش فرا رسد».
آن گاه در سومین جمله مى فرماید: «زهد ثروت است»; (وَالزُّهْدُ ثَرْوَةٌ).
اشاره به اینکه انسان از ثروت آیا چیزى جز بى نیازى مى خواهد و آدم زاهدِ قانع، از همه خلق بى نیاز است و چه بسا ثروتمندانى که جزء نیازمندان هستند.
زهد همان بى اعتنایى به زرق و برق دنیا و مال و منال و شهرت و آوازه است. زاهد کسى نیست که فاقد این امور باشد بلکه زاهد کسى است که دلبسته و وابسته به این امور نباشد.
آن گاه در چهارمین جمله مى فرماید: «تقوا و پرهیزگارى سپرى است (در برابر گناهان و خطرات شیطان و هواى نفس)»; (وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ).
ورع به معناى تقوا یا حد اعلاى تقواست به گونه اى که انسان حتى از شبهات پرهیز کند. این فضیلت انسانى از حالت خداترسى باطنى سرچشمه مى گیرد که چون در برابر او گناهى ظاهر شود سدى در میان او و گناه ایجاد کند.
تعبیر به «جنة» تعبیر جالبى است، زیرا سپر وسیله اى دفاعى در مقابل آماج تیرهاى دشمن یا شمشیرها و نیزه هاست گویا هواى نفس و شیطان پیوسته قلب انسان را هدف تیرهاى خود قرار مى دهد و انسان با ورع به وسیله این سپر مى تواند از آزار آنها در امان بماند.
در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «لِکُلِّ شَىْء أُسٌّ وَأُسُّ الاْیمانِ الْوَرَعُ; هر چیز اساس و شالوده اى دارد و شالوده ایمان ورع است»
سپس در پنجمین و آخرین جمله مى فرماید: «رضایت و خشنودى (از تقدیرات الهى) بهترین همنشین است»; (وَنِعْمَ الْقَرِینُ الرِّضَى).
همنشین خوب کسى است که به تقدیرات الهی راضی باشد.....
🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇
🕊🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🕊
سوالات
#حکمت4
1⃣:منظور حضرت از« ناتوانی» آنچه در دست انسان هست یا آنچه از جانب خدا میرسه هم شامل میشود؟
#جواب:
✅قطعاً مراد حضرت از عجز، ناتوانی هایی است که به دست خود انسان می باشد.
⭕️مثلاً اگر خوشرویی ریسمان محبت است و این نوع رفتار در توان و اختیار خود فرد است.
✳️پس عاجزترین انسان آن کسی است که نتواند دوست پیدا کند و از او ناتوانترین کسی است که نتواند دوست خود را نگهدارد زیرا نتوانسته خوشرویی کند.
2⃣: تناسب ناتوانی با آفت چیست ؟ ناتوانی برای چه کسی آفت است ؟منظور ناتوانی جسمی است یا معنوی ؟
3⃣: تناسب شکیبایی و شجاعت چیست ؟منظور چه نوع از شکیبایی است ؟مثلا شکیبایی بر عبادت یا اعمال صالح شجاعت است ؟
4⃣:منظور از " چه همنشین خوبی است ، راضی بودن و خرسندی " چیست ؟
#جواب:
✅✅:منظور از #آفت هرچیزی است که انسان بواسطه آن نتواند استعداد شایسته خود را شکوفا کند.
⭕️ انسانی که ناتوان است یعنی عاجز است از بیان آنچه درونش دارد، عاجز از ارتباط گیری ، عاجز از دوست یابی و.. نمی تواند به همه مواهبی که شایسته اوست ، برسد .
✳️بنابراین منظور ناتوانی جسمی نیست و منظور ناتوانی از لحاظ فکری ، اخلاقی، روانی ،عاطفی است.
✅✅✅: #شکیبایی یعنی حلم از آن جهت به شجاعت نسبت داده شده است که باعث میشود انسان در موقعیتهایی که باید با نفسش مقابله کند ، قدرت مقابله داشته باشد .
💢 آن جا که اشتباهی کرد و باید عذرخواهی کند ، توانایی و شجاعت عذرخواهی کردن داشته باشد.
🔰بنابراین حلم یا شکیبایی از لوازم و مقدمات اصل شجاع بودن است.
⭕️انسانی که حلم ندارد و شکیبا نیست از پذیرش اشتباه و اعتراف به آن دچار وحشت و ترس می شود .
⭕️انسانی که حلم ندارد عجولانه خود را به ورطه ای می اندازد که اصلاح کردن تبعات آن یا غیرممکن است یا خیلی دشوار است .
📢 پیامبر گرامی فرمودند:"أشْجَعُ النّاسِ مَنْ غَلَبَ هَواهُ" شجاعترین مردم کسی است که بر هوای نفسش غلبه کند.
✅✅✅✅: این که حضرت میفرمایند" چه همنشین خوبی است راضی بودن و خرسندی"
👈 یعنی کسی که به قضای الهی در زندگی رضایت دارد و خشنود است ، همنشین دائمی نیکی دارد که در مصیبت و مشکلات او را آرمش می دهد .
🔴در واقع منظور از راضی و خشنود بودن یعنی راضی به قضای الهی بودن.
🕊🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🕊
🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇
جادوگر.mp3
5.7M
🎼 پادکست تلنگرانه بسیار زیبا🌹
🎧 جادوگر
🎤 #حجت_الاسلام_محرابیان
⏱ ۵ دقیقه و ۰۳ ثانیه
🔋 ۵,۴ مگابایت
#ما_صاحبالزمانعج_داریم
درس پنجم نهج البلاغه(حکمت پنجم)
☘☘☘☘☘☘☘☘☘
امام علی علیه السلام می فرماید:
الْعِلْمُ وِرَاثَةٌ كَرِيمَةٌ وَ الْآدَابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَةٌ وَ الْفِكْرُ مِرْآةٌ صَافِيَةٌ .
دانش، ميراثى گرانبها، و آداب، زيورهاى هميشه تازه، و انديشه، آيينه اى شفّاف است.
نهج البلاغه، حکمت ۵
☘☘☘☘☘☘☘☘☘
شرح حکمت پنجم
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
علم و ادب و تفکر:
امام در این بخش از کلمات قصار اشاره به سه نکته مهم مى کند نخست مى فرماید: «علم و دانش میراث گرانبهایى است»; (الْعِلْمُ وِرَاثَةٌ کَرِیمَةٌ).
اشاره به این که گرانبهاترین میراثى که انسان از خود به یادگار مى گذارد علم و دانش است و به ارث گذاشتن مواهب مادى افتخارى است.
در دومین جمله مى فرماید: «آداب (انسانى)، لباس زیبا و کهنگى ناپذیر است»; (وَالاْدَابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَةٌ).
منظور از «آداب» فضایل اخلاقى مخصوصاً چیزهایى است که مربوط به روابط اجتماعى است مانند: تواضع، امانت، صداقت، محبت، خوشرفتارى، فصاحت و بلاغت در بیان.
«حُلَل» جمع «حُلَّه» به معناى لباس زینتى است.
«مُجَدَّدَة» به معناى چیزى است که پیوسته تجدید و نو مى شود و هرگز کهنه نخواهد شد.
بر این پایه، مفهوم کلام امام(علیه السلام) چنین است که این صفات برجسته انسانى همچون لباس هاى زیبایى است که آدمى در تن مى کند و هرگز فرسوده نمى شود بر خلاف لباس هاى ظاهرى که هم کهنه مى شود و هم ممکن است دست سارقان به آن دراز شود و هم جنبه ظاهرى دارد و در اعماق وجود انسان تأثیر گذار است.
در روایات اسلامى براى «أدب» تفسیرهاى گوناگونى ذکر شده که در واقع هر کدام اشاره به مصداقى از آن است:
در حدیثى از امام امیر مؤمنان(علیه السلام) مى خوانیم: «کَفاکَ أدَباً لِنَفْسِکَ اجْتِنابُ ما تَکْرَهُهُ مِنْ غَیْرِک; براى این که ادب داشته باشى همین بس که از آنچه براى دیگران نمى پسندى دورى کنى».(2)
در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که فرمود: «أدّبْنى أبى(علیه السلام)بِثَلاث...; پدرم من را به سه چیز ادب کرد» فرمود: «مَنْ یَصْحَب صاحِبَ السُوء لا یَسْلَم ومَن لا یُقَیَّد اَلفاظَه یَنْدَم، ومَن یَدْخُل مَداخل السُّوء یُتَّهَم; فرزندم کسى که با رفیق بد همنشین شود از آفات در امان نخواهد بود و کسى که سخنان خود را مهار نکند پشیمان مى شود و کسى که در محل هاى آلوده وارد گردد متهم و بدنام خواهد شد».(3)
امام صادق(علیه السلام) به یکى از دوستان خود سفارش کرد که پیام او را به همه شیعیان و علاقه مندانش برساند و فرمود: من شما را به تقواى الهى و ورع و تلاش براى خدا و راستگویى و اداى امانت... و خوشرفتارى با سایر مسلمانان دعوت مى کنم و هرگاه کسى از شما در دینش ورع داشته باشد، راست بگوید، اداى امانت کند و با مردم خوش اخلاق باشد مى گویند: «هذا جَعْفَرىٌّ فَیَسُرُّنی...» و نیز مى گویند: «هذا أَدَبُ جَعْفَر; این جعفرى است و این سبب سرور و خوشحالى من مى شود کار اینها ادب جعفر بن محمد است».(4)
در حدیث کوتاه دیگرى از امیر مؤمنان على(علیه السلام) مى خوانیم: «الاْدَبُ یُغْنی عَنِ الْحَسَبِ; ادب انسان را از شرافت خانوادگى و فامیلى بى نیاز مى کند».
همان گونه که در بالا گفتیم، ادب و آداب مفهوم وسیعى دارد که همه فضایل اخلاقى مخصوصا آنچه را مربوط به اخلاق اجتماعى است در بر مى گیرد که بزرگترین افتخار آدمى و مایه آبرومندى او در اجتماع است.
سپس امام در سومین جمله مى فرماید: «فکر آئینه صافى است»; (وَالْفِکْرُ مِرْآةٌ صَافِیَةٌ).
منظور از فکر همان اندیشیدن پیرامون مسائل مختلفى است که بر انسان وارد مى شود و به تعبیر فلاسفه حرکتى ذهنى است به سوى مقدمات و از مقدمات به سوى نتیجه ها. هرگاه این اندیشه از هوا و هوس و حجاب هاى معرفت دور بماند، آئینه شفافى خواهد بود که چهره حقایق را به انسان نشان مى دهد و راه صحیح را در پرتو آن مى یابد، دوست را از دشمن و صواب را از خطا و حق را از باطل خواهد شناخت.
به همین دلیل برترین عبادت در روایات اسلامى تفکر شمرده شده است:
در حدیثى که در امالى شیخ طوسى آمده است مى خوانیم: «لاَ عِبَادَةَ کَالتَّفَکُّرِ فِی صَنْعَةِ اللَّهِ عَزَّوَجَل; هیچ عبادتى برتر از اندیشیدن در مخلوقات خداوند متعال نیست».
در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) آمده است: «تَفَکُّرُ سَاعَة خَیْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَة; یک ساعت اندیشیدن بهتر است از عبادت یک سال».
در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «کَانَ اکثر
ْعِبَادَةِ أَبِی ذَرّ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ التَّفَکُّرَ وَالاِْعْتِبَارَ; بیشترین عبادت ابوذر اندیشیدن و عبرت گرفتن بود».
در واقع همه اینها برگرفته از قرآن مجید است که مى فرماید: «(قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَة أَنْ تَقُومُوا لِلّهِ مَثْنى وَفُرادى ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا); من فقط شما را به یک چیز اندرز مى دهم و دعوت مى کنم و آن این که دسته جمعى یا به صورت فردى براى خدا برخیزید و فکر خود را به کار گیرید».
دلیل آن هم روشن است، زیرا ریشه تمام نیکى ها و پیشرفت ها و موفقیت ها در تفکر و اندیشه صحیح است.
*
پی نوشت:
(1). کافى، ج 1، ص 34، ح 1.
(2). نهج البلاغه، حکمت 412 .
(3). بحارالانوار، ج 75، ص 261 .
(4). کافى، ج 2، ص 636 (با تلخیص)، ح 5.