🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇
🕊🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🕊
توضیح حکمت اول.......کلاس نهج البلاغه
1⃣:چرا امیر المومنین علیه السلام فتنه را به بچه شتر تشبیه کرده اند؟
2⃣ وظیفه ما درزمان فتنه چیست؟؟
#جواب:
✳️چون شتر نر دو ساله نه کمر محکمی دارد تا کسی بتواند از او سواری بگیرد و نه سینه شیرده دارد تا او را بدوشند.
⏪وظیفه ما در فتنه دفاع جانانه از حق در عین بصیرت و هشیاری است کلامی یا رفتاری از ما صادر نشود که باطل بتواند از آن به نفع خود و به ضرر حق،سوءاستفاده نماید.
🔰 وقتی که ۴ نفر از بزرگان در برابر امر به جهاد امیرالمومنین علیه السلام علیه فتنه ء جمل ، مخالفت کردند و حضرت به آنها گفتند که به خانه هایشان برگردند، آن گاه فرمودند این افراد اگر چه مستقیماً به یاری باطل نپرداختند ولی حق را خوار کردند و تنها گذاشتند.
3⃣منظور از این مثال و مشخصات وظیفه انسان در فتنه ها چیست؟
#جواب:
✅ اصل فتنه، گریز ناپذیر است!
👈اولاً: باید توجه کرد در نهج البلاغه اصل فتنه در زندگی یک اصل گریز ناپذیر است .
⭕️حضرت در حکمت93 می فرمایند: " فردي از شما نگويد: خدايا از فتنه به تو پناه مي برم، زيرا كسي نيست كه در فتنه اي نباشد،، لكن آن كه مي خواهد به خدا پناه برد، از آزمايش هاي گمراه كننده پناه ببرد، همانا خداي سبحان مي فرمايد: «بدانيد كه اموال و فرزندان شما فتنه شمايند».
⭕️معني اين آيه آن است: كه خدا انسان ها را با اموال و فرزندانشان مي آزمايد، تا آن كس كه از روزي خود ناخشنود، و آن كه خرسند است، شناخته شوند، گر چه خداوند به احوالاتشان از خودشان آگاه تر است، تا كرداري كه استحقاق پاداش يا كيفر دارد آشكار نمايد،چه آن كه بعضي مردم فرزند پسر را دوست دارند و فرزند دختر را نمي پسندند، و بعضي ديگر فراواني اموال را دوست دارند و از كاهش سرمايه نگرانند."
👈ثانیاً: کسی از خدا نخواهد تا دچار فتنه و آزمایش نشود که این دنیا هیچگاه مستجاب نخواهد شد ، چون فتنه جز ضروریات زندگی انسانها و سنت های الهی است .و چیزی نیست که بشود از آن فرارکرد .
✅✅وظیفه ما در فتنه:
🔴اما این که حضرت در حکمت1 نهج البلاغه میفرمایند: كُنْ فِي الْفِتْنَهِ كَابْنِ اللَّبُونِ لاَ ظَهْرٌ فَيُرْكَبَ وَ لاَ ضَرْعٌ فَيُحْلَبَ"
✍در واقع نکته اولش این است:
⚠️که وقتی در جامعه فتنه ای رخ میدهد و حق و باطل را مشتبه میشود ؛ باید در رفتار و گفتار چنان موضع گیری کنیم که اهل باطل ، فتنه گرها و فتنه انگیزها هرگز نتوانند حتی به قدر سرسوزنی از امکانات ، حضور و..ما علیه جبهه حق سوءاستفاده کنند.
⏪ یعنی خود را چنان بابصیرت و هوشیاری آماده کنیم که جای هیچ نوع بهره برداری از ما به نفع جبهه باطل و به ضرر جبهه حق نباشد.
✅✅✅راه نجات از فتنه ها
📢حضرت در خطبه5 راه نجات از فتنه را اینگونه بیان می فرمایند:"
💬اي مردم، امواج فتنه ها را:
🔴 ۱_ با كشتي هاي نجات درهم بشكنيد،و
🔴۲_ از راه اختلاف و پراكندگي بپرهيزيد،، و
🔴۳_ تاج هاي فخر و برتري جويي را بر زمين نهيد.
📣 رستگار شد آن كس كه با ياران به پاخاست، يا كناره گيري نمود و مردم را آسوده گذاشت.
👈وما میدانیم کشتی های نجات چه کسانی هستند ، اهل بیت حضرت رسول علیهم السلام که در حدیث آمده ....
4⃣:در پاسخ این حکمت از خطبه93 استفاده شد. در این خطبه، چرا فقط "اموال" و "فرزندان" را وسیله آزمایش نام برده است. آیا بقیه ی زمینه ها(عزیزان انسان بجز فرزندان، امیال درونی مثل میل به شهرت و مقام، تمایلات نفسانی و...) ، جزء وسایل فتنه نیستند ؟
5⃣:سپس به خطبه5 استناد شد. "رستگار شد آن کس که با یاران به پا خواست یا کناره گیری کرد و مردم را آسوده گذاشت" ... فردی که کناره گیری کرده، آیا مصداق "حق را خوار کرد و باطل را نیز یاری نکرد" نمی شود؟ یا منظور ، فقط با فتنه گران است که کناره گیری کرده و مردم را آسوده کنند؟
#جواب:
✅ چون مصادیق فتنه بی شمار است خداوند بر اساس قواعد بیان و بلاغت شدیدترین و مهمترین و عمومی ترین اسباب دلبستگی و آزمایش را ذکر کرده اند تا سایر موارد خودبخود فهمیده شود.
✅✅ بله همینگونه است که در فتنه اگر بتوانی با بصیرت کامل حق را یاری و باطل را خوار کنی که عالی است والا لااقل مردم را رها کن و آنها را با شبهه افکنی در دفاع از حق مردد نکن هرچند خودت حق را خوار و باطل را نیز یاری نکنی.
🕊🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🕊
🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇
📜📜📜🌿🌹🌿🌹🌿📜📜📜
#حکمت2
1⃣: لطفاً این حکمت را توضیح بفرمایید.
#جواب:
👈در این حکمت حضرت ۳ عامل از عوامل خوار شدن و ذلت انسان را بیان می فرمایند:
🔸۱. طمع
🔸۲. افشاء مشکلات خصوصی خود نزد دیگران
🔸۳. حاکمیت زبان بر شخص
🔴طمع کار برای رسیدن به مایه طمع خود به همگان رومیزند و از هر راهی برای تقاضا و رسیدن به مطامع خود تلاش می کند و چنین کسی نزد همه شخصیتی حقیر و پست خواهد داشت. ( #حکمت346)
🔴یکی از عوامل هیبت و حفظ ابهت فرد، خبردار نشدن مردم از مسایل خصوصی و شخصی است ( #حکمت224 ) و برعکس ابراز مشکلات مالی و خانوادگی و،.... پیش هر کس فرد را در نظر آنها زبون و خوار نشان می دهد.
🔴 فرد زیاده گو که کنترلی بر زبان خود ندارد، زیاد خطا می کند و کسی زیاد خطا کند، حیاءش کم می شود ) #حکمت349 ( زیرا مجبور به عذرخواهی زیاد میشوم و همین امر او رو را منظر مردم خوار می کند.
2⃣:منظور از "زبان را بر خود حاکم کند " بدون فکر سخن گفتن است ؟
#جواب:
✅یعنی بله، اگر انسان بدون اندیشیدن به نتایج و پیآمدهای سخن ، زبان را آزاد گذاشت ، از آن لحظه که سخن به زبان جاری شد ، انسان میشود اسیر و کلام میشود حاکم بر انسان و انسان مجبور است به دنبال آثار و تبعات آن کلام حرکت کند .
3⃣:باتوجه به "آنکه راز سختی های خود را آشکار سازد خود را خوار کرده است"، که انسان را از افشای رنج ها و سختی های خود برای دیگران نهی کرده است، بسیار رخ می دهد که برای سبک شدن و اصطلاحا "درد دل کردن" ، انسان ، برای مومن دیگری از رنج ها و سختی های خود بگوید. آیا این عمل، خوار کردن خویشتن است؟
#جواب :
✳️بهترین وضعیت این است که انسان به درجه ای از ایمان وخودسازی برسد که جز برای خدا در موقعیت مناجات و دعا و درد دل نکند وحتی در آن موقعیت هم مثل اولیا دین و حضرت زهرا سلام الله علیها برای دیگران که به او بدی کردند دعاکند تا خدا آنها را هم از این خطا نجات بدهد.
🔴بله اگر انسان در مراتب پایین ایمان باشد که اکثر ما انسانها به هر حال ضعف ایمان داریم درد دل کردن در یک فضای خاص بدون اینکه ما را به غیبت و تهمت یا شکوایه از خدا مبتلا نکند اشکال ندارد.
📜🌹🕊
📜🌿🌹
📜📜📜📜
🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇
🕊🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🕊
سوالات
#حکمت4
1⃣:منظور حضرت از« ناتوانی» آنچه در دست انسان هست یا آنچه از جانب خدا میرسه هم شامل میشود؟
#جواب:
✅قطعاً مراد حضرت از عجز، ناتوانی هایی است که به دست خود انسان می باشد.
⭕️مثلاً اگر خوشرویی ریسمان محبت است و این نوع رفتار در توان و اختیار خود فرد است.
✳️پس عاجزترین انسان آن کسی است که نتواند دوست پیدا کند و از او ناتوانترین کسی است که نتواند دوست خود را نگهدارد زیرا نتوانسته خوشرویی کند.
2⃣: تناسب ناتوانی با آفت چیست ؟ ناتوانی برای چه کسی آفت است ؟منظور ناتوانی جسمی است یا معنوی ؟
3⃣: تناسب شکیبایی و شجاعت چیست ؟منظور چه نوع از شکیبایی است ؟مثلا شکیبایی بر عبادت یا اعمال صالح شجاعت است ؟
4⃣:منظور از " چه همنشین خوبی است ، راضی بودن و خرسندی " چیست ؟
#جواب:
✅✅:منظور از #آفت هرچیزی است که انسان بواسطه آن نتواند استعداد شایسته خود را شکوفا کند.
⭕️ انسانی که ناتوان است یعنی عاجز است از بیان آنچه درونش دارد، عاجز از ارتباط گیری ، عاجز از دوست یابی و.. نمی تواند به همه مواهبی که شایسته اوست ، برسد .
✳️بنابراین منظور ناتوانی جسمی نیست و منظور ناتوانی از لحاظ فکری ، اخلاقی، روانی ،عاطفی است.
✅✅✅: #شکیبایی یعنی حلم از آن جهت به شجاعت نسبت داده شده است که باعث میشود انسان در موقعیتهایی که باید با نفسش مقابله کند ، قدرت مقابله داشته باشد .
💢 آن جا که اشتباهی کرد و باید عذرخواهی کند ، توانایی و شجاعت عذرخواهی کردن داشته باشد.
🔰بنابراین حلم یا شکیبایی از لوازم و مقدمات اصل شجاع بودن است.
⭕️انسانی که حلم ندارد و شکیبا نیست از پذیرش اشتباه و اعتراف به آن دچار وحشت و ترس می شود .
⭕️انسانی که حلم ندارد عجولانه خود را به ورطه ای می اندازد که اصلاح کردن تبعات آن یا غیرممکن است یا خیلی دشوار است .
📢 پیامبر گرامی فرمودند:"أشْجَعُ النّاسِ مَنْ غَلَبَ هَواهُ" شجاعترین مردم کسی است که بر هوای نفسش غلبه کند.
✅✅✅✅: این که حضرت میفرمایند" چه همنشین خوبی است راضی بودن و خرسندی"
👈 یعنی کسی که به قضای الهی در زندگی رضایت دارد و خشنود است ، همنشین دائمی نیکی دارد که در مصیبت و مشکلات او را آرمش می دهد .
🔴در واقع منظور از راضی و خشنود بودن یعنی راضی به قضای الهی بودن.
🕊🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🕊
🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇
🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇
🕊🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🕊
شرح حكمت9:
1⃣:این کلام نورانی را تبیین بفرمایید.
این سنت روزگار و دنیاست یا اخلاق و رسم مردم است؟
#جواب:
✳️دنیا در منظر امیرالمؤمنین علیه السلام دو چهره دارد:
🔴 زشت و زیبا
👈واین بستگی دارد به نوع مواجهه ما به دنیا.
⏪دنیای مذموم ابزار اصلی فریبکاری شیطان است که هرگاه به کسی روی آورد معلوم میشود که او فریب دنیا و ابلیس را خورده است.
⚠️ یکی از نشانه ها یا آثار فریب دنیا را خوردن این است که کارهای نیکی که دیگران انجام داده اند و او هیچ نقشی در آنها نداشته است به خود نسبت می دهد و مردم هم باور می کنند.
♻️ و برعکس اگر دنیا از فریب مؤمنی ناامید شود به جنگ او برمی خیزد و یکی از ضربه هایش این است که خوبیهایش را دیگران نمی پذیرند.
2⃣: توضیح کامل بفرمایید.
3⃣: آیا منظور از " نیکی های دیگران را به او عاریت دهد" یعنی خوبی های دیگران را تقلید کنیم ؟
#جواب:
✳️ دنیا موجودی نیست که بتوان با آن معامله کرد .
⁉️ وقتی حضرت میفرمایند: دنیا به او عاریه میدهد " این را باید از کلام امیرالمؤمنین علیه السلام فهم کرد که زبان عربی هم چون زبان فارسی استعاره و کنایه و... دارد .
⚜ و منظور حضرت این است که انسان بواسطه دنیاطلبی ، خصلت های دیگران را به خودش نسبت میدهد .
🔰در قرآن کریم میخوانیم " و یحبون ان یحمدوا بما لم یفعلوا " دنیا دوستان دوست دارند برای کارهایی که انجام نداده اند مورد حمد و ستایش قرارگیرند .
⏪ از نشانه های دنیازدگی انسان این است که دنیا او را آنچنان فریب میدهد که حتی خوبیهایی که دیگران انجام داده اند که او هیچ نقشی در آنها نداشته را به دروغ به خود نسبت میدهد و کم کم باورش میشود.
⏪ و از نشانه های ناامیدی دنیا از فریب مؤمن آن است که به او پشت میکند بگونه ای که حتی خوبیهای واقعی انجام شده او را هم از او میگیرد و به دیگران میدهد.
🔴هر انسانی در معرض امتحان به دنیای حرام _ اعم از مال حرام، مقام حرام، شهرت حرام، شهوت حرام و..._ قرار می گیرد.
🔰 اگر تسلیم دنیا شد، دنیا به او روی خوش نشان داده زمینه اغوا و انحراف بیشترش را فراهم می کند.
🔰و اگر دست رد بر سینه دنیا زد، کم کم دنیا به دشمنی با او برمی خیزد.
👈در هر دو صورت نشانه هایی وجود دارد:
⭕️ یکی از نشانه های دوستی و دشمنی دنیا این است که دنیا چنان دوستداران فریب خورده اش را سرمست از تعریف و تمجیدهای بیجا می کند تا اینکه کم کم خوبیهای نداشته و خوبیهای دیگران را هم به خود نسبت می دهد.
✳️سالها پیش فردی در سلک روحانیت چنان گرفتار این حب الدنیا شده بود که غافل از نگاه تیز و دقیق دیگران و به خیال اینکه کسی نمی فهمد ابتدا ادعای مرجعیت کرد و سپس برای جبران ضعف علمی خود رساله عملیه امام خمینی را بدون کوچکترین تحقیق و حتی بدون یک دور مطالعه، با تغییر جلد به نام خود منتشر کرد و ...
↩️ ناگهان عده ای متوجه شدند در جاهایی از این رساله نوشته شده است:" همانگونه که در کتاب تحریرالوسیله نوشته ایم...." و خب معلوم بود که تحریرالوسیله کتابی است متعلق به امام خمینی و... تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
🕊🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🕊
🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇
کلاس نهج البلاغه درس شانزدهم
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
قَالَ علی (علیه السلام): تَذِلُّ الْأُمُورُ لِلْمَقَادِيرِ، حَتَّى يَكُونَ الْحَتْفُ فِي التَّدْبِيرِ
💠و درود خدا بر او فرمود: كارها چنان در سیطره ی تقدير است كه چاره انديشي به مرگ مي انجامد.
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
پيشى گرفتن تقدير و تدبير:
امام(عليه السلام) در اينجا به نکته مهمى اشاره مى فرمايد و آن اين که چنان نيست که هميشه انسان هاى مدير و مدبر پيروز گردند; گاه تقديرات همه تدبيرات آنها را برهم مى زند. مى فرمايد: «حوادث و امور، تسليم تقديرهاست تا آنجا که گاه مرگ انسان در تدبير (و هوشيارى او) است»; (تَذِلُّ الاُْمُورُ لِلْمَقَادِيرِ، حَتَّى يَکُونَ الْحَتْفُ فِي التَّدْبِيرِ).
هدف از بيان اين نکته آن است که گرچه انسان بايد در همه امور هوشيارانه و مدبرانه عمل کند; اما چنين نيست که از لطف خدا بى نياز باشد. خداوند براى بيدار ساختن انسان و شکستن غرور و غفلت او گهگاه امورى مقدر مى کند که بر خلاف تمام تدبيرها و پيش بينى ها و مقدمه چينى هاى انسان است تا به او بفهماند در پشت اين دستگاه، دست نيرومندى است که هيچ کس بى نياز از لطف و محبت او نيست.
در طول تاريخ گذشته و در زندگى خود بسيارى از اين صحنه ها را ديده ايم که گاه افراد بسيار هوشيار و قوى و صاحب تدبير ضربه هايى از تدبير و هوشيارى خود خورده اند و دست تقدير مسيرى جز آنچه آنها مى خواستند برايشان فراهم ساخته است.
تنها مطلبى که در اينجا تذکر آن لازم است اين است که هرگز مفهوم اين سخن آن نيست که انسان دست از تدبير و دقت و بررسى لازم در کارها بردارد و همه چيز را به گمان خود به دست تقدير بسپارد، بلکه شعار «(وَأَنْ لَيْسَ لِلاِْنْسانِ إِلاّ ما سَعى); بهره انسان تنها با سعى و تلاش او ارتباط دارد»(1) را نبايد هرگز فراموش کند و به تعبير ديگر انسان نبايد از اراده و تقديرات الهى و اين که همه چيز به دست اوست غافل شود و نيز نبايد دست از تلاش و کوشش بردارد.
...
سوال :منظور از چاره اندیشی به مرگ می انجامد چیست ؟ یعنی دوراندیشی و برنامه ریزی برای آینده نداشته باشیم؟
#جواب:
✨امیرمؤمنان باتوجه به این حکمت میخواهند به ما بفهمانند جایی که براساس مجموع مصالح و مفاسد حکمت الهی و اراده الهی بر این تقدیر قطعی شده باشد.
✨اگر کسی بخواهد با خیال خودش چاره اندیشی کودکانه داشته باشد و درمقابل این تقدیر الهی بایستد جز به نابودی خودش اقدام نکرده است.
✨برای فهم خوب این حکمت میتوانید از این داستان استفاده نمایید .
✅مشاوران فرعون به او خبر میدهند که در مصر فرزندی به دنیا خواهد آمد که تاج و تخت تو را خواهد گرفت.
✨فرعون میدانست در مقابل خداوند چیزی نیست ، اما تکبر ورزید و برای مقابله با این تقدیر الهی دستور داد ، برای تمام زنان باردار جاسوسانی بگمارند و هر زمان فرزند پسری به دنیا آمد همانجا به زندگی نوزاد خاتمه دهند .
✨بقول خودش خواست در مقابل تقدیر الهی بایستد و بعد از انجام این فرمان توسط سربازانش خوشحال که پیروز شدیم .
✅اما تقدیر الهی بصورت دیگری رقم خورد و #خداوند هم در این مبارزه کار خودش را انجام داد وحضرت موسی در کاخ فرعون رشد ونمو کرد و امکانات قصر فرعون هم در اختیار او قرار گرفت.
✨و حتی مادر و خواهر موسی هم به این کاخ وارد شدند.
✅حضرت موسی علیه السلام وقتی بزرگ شدند و دعوی رسالت کردند و با برخورد فرعونیان روبرو شدند و........
✨ تصمیم به هجرت گرفتند وبا بنی اسرائیل شبانگاه و مخفیانه از شهر خارج شدند .
✳️ در تعقیب و گریزی که بین او وحضرت موسی و یارانش بوجود آمد .
✅او در همان دریایی غرق میشود که حضرت موسی یکی دو روز در دوران نوزادی روی امواج آن سوار بود تا به کاخ فرعون رسید.
✅طبق این حکمت کارها چنان در سیطره تقدیر الهی است که چاره اندیشی علیه آن قطعاً به نابودی منجر خواهد شد.
یعنی باید تسلیم تقدیر بود؟ پس نقش تلاش برای بدست آوردن آرزوها و رفع نیازها چیست ؟
#جواب:
✳️ تلاش و سعی و دعا و ... همه جزء تقدیر الهی هستند نه خارج از آن یا در مقابل آن.
🔴بنابراین آنچه با در نظرگرفتن همه مقدمات و واقعیت ها در علم الهی تقدیر میشود قابل معارضه نیست وگرنه به نابودی فرد منجر میشود.
👈در داستان فرعون و موسی ببینید. با اینکه کاهنان به نوعی فرعون را از تقدیر رب العالمین آگاه کردند که به زودی پسری در مصر متولد میشود که در آینده سلطنت تو را براندازی می کند او بجای هماهنگ شدن با خواست و تقدیر الهی و دست کشیدن ظلم و استکبار و ادعای« أنا ربکم الاعلی» بودن خیال کرد با استفاده از قدرت و ثروتش و با کشتن تمام موالید پسر می تواند تقدیر الهی را خنثی کند.
🔰اما زمان نشان داد که نه تنها پیروز نشد بلکه موسی را در داخل کاخ خودش با امکانات خودش تربیت کرد
.......
(1). نجم، آیه 39.
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
═─═ঊঈঊ🌿🌸🌿ঈঊঈ═─═
حکمت سی و یکم بصورت خلاصه
1⃣: لطفاً درمورد پایه های یقین توضیح داده شود.
2⃣:قسمت چهارم(جهاد) درمورد چگونگی امربه معروف درجامعه توضیح بیشتری داده شود.
3⃣:امیرالمومنین در توضیح پایه های جهاد، (پایداری صادقانه در میدان نبرد) را در توضیح (راستگویی در هر حال) اورده اند.
4⃣:ایا می توان از این نتیجه گرفت، انسان در حال نبرد دائمی است؟
#جواب:
✅برای رسیدن به یقین باید ۴ منزل را طی کرد
⭕️۱. نگاه هوشمندانه به وقایع و رخدادها
⭕️۲. درک عبرت های نهفته در رخداد ها برای موعظه گرفتن و بیدار شدن
⭕️۳. دریافت عمق حکمتها و دلایل رخدادها
⭕️۴. ارزش قایل شدن برای سنت های
پیشینیان که سرچشمه بصیرت و عبرت و حکمت است.
✅✅در بحث پایه های جهاد همینطور است که پرسشگر محترم فرمودند چون جهاد امری دائمی است، زیرا نبرد حق و باطل دائمی است حال یا در سرزمین درون که نبرد نفس اماره و عقل است یا سرزمین بیرون که جنگ جنود رحمان و جنود شیطان است.
✅✅✅درباره امر به معروف
🔴برای درک ارزش و اهمیت ان در اسلام کافی است #حکمت374 را بخوانیم که در آن حضرت نسبت همه خوبیها و حتی جهاد را به امربمعروف مانند نسبت قطره به اقیانوس می دانند
👈و برای اموختن شرایط و چگونگی امربمعروف بهتر است به رساله عملیه مراجعه شود.
5⃣:آیا منظور از پایه های صبر اقسام صبر است ؟
#جواب:
✳️مراد از ارکان صبر ، اقسام صبر نیست بلکه اموری است که بدون هر یک از آنها حقیقت صبر ناقص است و مستقر نمی شود و با کامل شدن آنها حقیقت صبر در وجود انسان بصورت یک ملکه راسخ و پایدار می گردد.
6⃣: منظور از یقین چیست ؟
#جواب:
✳️"یقین" ضد شک است یعنی کیفیتی نفسانی در مواجهه بایک حقیقت بگونه ای که نفس نسبت به آن حقیقت ذره ای شک و تردید نداشته باشد.
🔰حضرت در #حکمت97 میفرمایند: خوابیدن با یقین بهتر از شب زنده داری با شک و تردید است.
7⃣:منظور از عدل مفهوم کلی آن یعنی تعادل در اندیشه و رفتار است ؟
#جواب:
✳️"عدل" در #حکمت31 عبارت است از قضاوت عادلانه کردن
🔴زیرا حضرت ابتدا دو مقدمه عدالت را می فرمایند که عبارتند از :
🔹فکر عمیق و دانش به حقیقت رسیده و سپس ثمره آن را یعنی نیکو قضاوت و داوری کردن و سپس لازمه آن یعنی شکیبایی را.
8⃣: منظور از فکری ژرف اندیش ، دانش عمیق و نیکو داوری کردن که در ذیل عدل آمده چیست؟
#جواب:
✅"فکری ژرف اندیش" یعنی به صورت و ظاهر اقوال اکتفا نکردن و در سخنان شاکی و متهم خوب اندیشه کردن
✅✅"دانش عمیق و به حقیقت رسیده" در واقع ناظر به وظیفه قاضی است مبنی بر تحقیق کامل کردن پیرامون ماجرا تا حقیقت از لابلای حرف ها و ادعاها کشف شود
✅✅✅"نیکو داوری کردن" که مشخص است
و حلم و شکیبایی یعنی تحت تاثیر نفس قرار نگرفتن ، عجله نکردن در قضاوت و ...
8⃣: ذیل شک و کفر جدال در گفتار آمده ، مرز بین این دو چیست؟
9⃣:منظوراز این که "آن که در تردید و دودلی باشد ، زیرپای شیطان کوبیده خواهد شد " چیست؟
🔟:منظور از کنجکاوی دروغین چیست؟
#جواب:
✅"جدل" نزاع با حق است با زبان که در ارکان شک بیان شده ولی نزاع بصورت مطلق از ارکان کفر است اعم از زبانی یا غیرزبانی
✅✅"تردید و دو دلی" در واقع فرصت دادن به شیطان است برای عمیق تر کردن شبهه و شک در حق و اگر کسی چنین فرصتی را در اختیار شیطان قرار داد ایمان خود را لگدکوب جولان شیطان قرار داده است.
👈زیرا شیطان دائما بر شبهاتش می افزاید و کم کم شک او را به معارف و حقایق دینی به یقین برخلاف آن تبدیل می نماید
✅✅✅"کنجکاوی دروغین" عبارت است از ژست تحقیق و پرسش گرفتن با نیت زیر سوال بردن حقیقت.
👈البته یک معنای دیگر هم دارد که پیشنهاد می کنم برای درک آن حتما #خطبه91 را بخوانید.
⚜در #خطبه91 فردی ظاهراً از اوصاف خدا میپرسد تا عاشق خدا شود و خدا را بهتر بندگی کند اما حضرت چنان عصبانی می شود که رنگ چهره اش متغیر شده و .... حتما بخوانید.
═─═ঊঈঊ🌿🌸🌿ঈঊঈ═─═
کلاس نهج البلاغه (حکمت سی و هفتم)
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
═─═ঊঈঊ☸ঈঊঈ═─═
#حکمت37
1⃣:در این حکمت به ترک بعضی از رسوم جاهلی اشاره شده . باتوجه به #حکمت401 که ضرورت هماهنگی با مردم در آداب و رسوم است چه توضیحی وجود دارد؟
#جواب:
✳️آداب ورسوم وسنتهایی که در هر منطقه یااقلیمی عرف شده یا پسندیده شده دو گونه است
⭕️بعضی از آن آداب ورسوم و سنتها مورد پسند عقلند و به همین دلیل مورد پسند وامضا شریعت هم هستند.
⭕️اما بعضی ازرفتارها وآداب ورسوم مورد پسند عقل نیستند به همین دلیل شریعت مقدس هم آنهارانمی پذیرد و رد میکند.
آنچه که در#حکمت37 آمده یک رسم جاهلانه ای بوده که بدون هیچ توجهی وبدون هیچ حکمت خاصی انجام میشده از روی عادت به همین دلیل امیرالمومنین (ع) ازش نهی کردند
👈 اما آنچه که در#حکمت401 فرموده یک قائده کلی است یعنی اگر آداب ورسوم مردم که در بینشان زندگی میکنید با شریعت وعقلانیت منافات ندارد با آنها همراهی بکن تا نوعی ارتباط صمیمی برقرار بشود واین ارتباط که بافرهنگشان برقرار میکنی حداقل ازشری اگردرآنها باشد در امان می مانی.
2⃣:آیا استقبالی که امروزه از بزرگان نظام میشود مصداق این منع نیست؟
📢 #حکمت37 دارد بیان میکند که امیر المومنین در دوران حکومت خودشان آن هم حکومتی که چنان اقتدار و گستردگی داشت که تقریبا رقیب و مزاحم جدی در دنیا نداشت ، حضرت در آن دوره مخالفت کردند با اینکه مردم بخواهند بیایند با آن روش ارادت خودشان را به حاکم حکومت ابراز کنند . اما آیا این یک حکم قطعی اولی و همیشگی است ؟
⭕️نه این نماز و روزه نیست که از احکام اولیه باشد . این #حکمت17 نهج البلاغه جواب داده میشود .
🔴در این حکمت شخصی به امیرالمؤمنین می گوید : مگر یادت نیست زمانیکه در رکاب پیامبر به جنگها میرفتیم حضرت به پیرمردها که صورت و محاسنشان و موهایشان سفید شده بود میفرمودند ؛« تخضبوا و لا تشبهوا بالیهود» محاسن و موهایتان را خضاب کنید تا شبیه یهودیان نشوید . در واقع می خواست به گونه ای طعنه به امیرالمؤمنین بزند که چرا پس از پیامبر تو دیگر موها و محاسنت را رنگ نمی کنی ؟
👈حضرت جوابش را با ارائه یک قاعده فقهی دادند ، فرمودند : برادر آن روزی که پیامبر چنین دستوری میداد ، حکومت اسلامی پیامبر کم یار و ضعیف بود ، و تازه شکل گرفته بود . یعنی وقتی به جنگ میرفتیم اگر دشمن می دید که دور پیامبر یک مشت پیرمرد جمع میشوند جری میشد و حملات شدیدتری میکرد . پیامبر بعنوان یک تاک تیک روانی دستور میدادند که پیرمردها محاصنشان را خضاب کنند . 👇👇
اما امروز که حکومت اسلامی اقتدار وقدرت کامل پیدا کرده نیازی به این تاک تیکها ندارد.
پس هر مردی هر کدام از دو راه را که دوست داشت میتواند انجام دهد .
⏪از کنار هم قرار دادن #حکمت37 و #حکمت17 می شود فهمید وقتی حکومت اسلامی مثل دوران امیرالمؤمنین آن گسترش و شکوه و اقتدار را داشت دیگر دویدن مردم جلوی مرکب حاکم هیچ اثرینه برای اقتدار حکومت در داخل دارد نه در چشم دشمنان . اما امروز دقیقا برعکس می شود ، یعنی امروز آن روزی است که پیر مردها باید محاسنشان را باید سیاه کنند.
🔰یعنی اینکه مردم در هر سفر استانی رهبر انقلاب یا حتی رئیس جمهور اینگونه به استقبال می روند این باعث تقویت پایه های نظام و خاری در چشم دشمنان نظام است که دائما در دجالواره های خود تبلیغ می کنند که مردم دیگر از نظام خسته شده اند و به مسئولین نظام پشت کرده اند و امثال این دروغها .
3⃣:چرا امیرالمومنین(ع) در مقابل احترامی که دهقانان شهر انبار به ایشان گذاشتند، چنین موضع سختی می گیرند؟ آیا توصیفاتی که در ادامه می کنند(شما در دنیا خود را به زحمت می افکنید و...تا آخر) ، بیانگر بدی این عمل در هنگام احترام کردنِ امیران گذشته شان بوده یا در این زمان که امیرالمومنین را با آن احترام می کنند نیز هست؟
4⃣:چرا بدنبال این احترام عذاب در پی است؟
#جواب:
📢بارها عرض کردیم که روایت معصومین علیهم السلام مثل آیات قرآن خیلی وقت ها باید مجموعه ای دیده شود.
🔴 یعنی با یک روایت نمیشود همه مطلب رافقط استخراج کرد بلکه باید مجموع مطالب رادید.
👈دراین #حکمت37 امیرالمومنین:
🔴اولاً: اصلی کلی رابیان میکنند و این است که یک عده انسانی درمقابل انسانی که هم نوعش است روشی به اسم احترام یا هر دلیل دیگر اتخاذ میکند که شخصیت خودش را یه مقدار خوار و تحقیر کند مثل اینکه خیلی ها رسمشان بوده که در مقابل پادشاهانشان تا کمر خم میشوند و تعظیم میکردند یا به حالت سجده می افتادند یا پا و دستشان را میبوسیدند.
🔸خب این خوار کردن یک انسان درمقابل یک انسان است حالا آن یک انسان:
🔵 ۱) چه پادشاه باشد
🔵۲) چه پیامبر و امام معصوم باشد
⏪هرنوع روشی احترامی شایسته نیست آن روش احترامی را اسلام میپذیرد که در عین حالی که اوج ادب واحترام به آقایی ومولایی وسروری وامامی میگذارد عزت وشخصیت خود فرد راهم حفظ میکند.
═─═ঊঈঊ☸ঈ
کلاس نهج البلاغه (حکمت چهل و یکم)
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
قَلْبُ الْأَحْمَقِ فِي فِيهِ، وَ لِسَانُ الْعَاقِلِ فِي قَلْبِهِ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
🌹🕊🌹🕊؛
🕊؛
🌹؛
1⃣:منظور حضرت از این که "قلب احمق در دهان اوقرار دارد" چیست ؟
2⃣:آیا "قلب" در نهج البلاغه به معنای مرکز تعقل است ؟
#جواب:
✅فراموش نکنیم در محضر نهج البلاغه هستیم ، یعنی کتابی که هم معارفش در حد اعلاست ، هم الفاظش از نظر ادبی و صنایع و هنر بلاغت در حد اعلاست .
🔴لذا وقتی حضرت می فرمایند: " قلب احمق در دهان اوست" صنایع ادبی و زیبایی به کار برده است .
⏪منظور این است که احمق قبل از این که به آن چه می خواهد بگوید بیاندیشد ، آن کلام را به زبان جاری میکند و بعد مجبور است به دنبال تبعات و آثار ان بدود و سعی در جبران تبعات منفی آن نماید.
✅در این حکمت قلب مرکز تعقل است .
⭕️مرکز تعقل یک لایه اش مغز است و معنای آن ، آن فکر حصولی و ذهنی است .
💢و لایه عمیق ترش همان قلب انسان یعنی مرکز ادراکات انسان .
‼️لذا در قران کریم نسبت به کسانی که به انحطاط رسیده اند می گوید :" لهم قلوب لایفقهون بها " قلب دارند اما نمی فهمند.
🕊
🌹🕊🌹🕊
کلاس نهج البلاغه (حکمت چهل و دوم)
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
خداوند بيمارى تو را كه از آن شكوه مى كنى، سبب كاستن از گناهانت قرار داده.
☘☘☘☘☘☘☘☘
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
1⃣:آیا کاستن از گناهان نوعی پاداش نیست؟ پس چرا حضرت برای بیماری کاستن از گناهان را نوید میدهند اما میفرمایند بیماری پاداشی ندارد؟
2⃣: چرا در کلام حضرت بیماری پاداش ندارد؟
3⃣:در بیماری اگه راضی به رضای خدا باشی وصبرهم بکنی بازهم هیچ پاداشی درآن نیست؟
4⃣:عوض وپاداش چه تفاوتی باهم دارند؟
#جواب:
✅حضرت میفرمایند اجر و پاداش محصول کار و تلاش است.
⭕️بیماری کار و تلاش نیست زیرا بدون اختیار و اراده ما برما عارض میشود و.ما تلاشی برای مریض شدن نمی کنیم ،تا به اجر و پاداش برسیم .
✳️اما چون برای انجام وظایف بندگی تلاش میکنیم ، مستحق اجر و پاداش میشویم .
💯اما خداوند متعال از باب لطف برای انسان مؤمن در زمان بیماری عوض قرار میدهد .
◀️یعنی حال که مؤمن به دلیل بیماری که سنتی طبیعی است ، از آرامش و سلامت محروم شده است ، خداوند متعال آن بیماری و محرومیت را با لطفی که عطا میکند جبران مینماید و آن لطف بخشش گناهان اوست .
5⃣:در این حکمت نورانی حضرت ابتدا میفرمایند پاداش در قبال کاری یا گفتاری داده میشود، سپس درون پاک و نیت بدون کردار، را پروردگار به هر که بخواهد جزای بهشت خواهد داد، این دو قسمت چگونه جمع میشوند؟
#جواب:
✅ اولاً: اجر و پاداش با عِوَض فرق میکند.
*⃣وقتی خداوند به حکمت خودش بلایی مصیبتی بیماریی چیزی بر سر مؤمن می آورد؛ در عوض این بیماری و سختی هایی که مؤمن می کشد گناهانش رو می بخشد. اما اجر و پاداش در مقابل کار وعمل مؤمن به او تعلق میگیرد.
✅ثانیاً: نیت خیرکردن، قصد کار خیرکردن هم یک عمل است، چون عملِ باطنی است. پس این اعمال اجر و پاداش به دنبال خودش دارد.
✳️ در #خطبه12 می خوانیم بعد از جنگ جمل فردی به حضرت عرض کرد یا امیرالمومنین، چقدر دوست داشتم برادرم هم با ما بود و می دید که خدا چگونه شما رو بر دشمنانتون پیروز کرد.
👈حضرت پرسیدند آیا فکر و دل برادرت با ما بود یعنی نیت داشت، قصد داشت که در این جنگ شرکت کند و نشد؟ عرض کرد بله.
📣فرمود نه تنها برادرت در ثواب این جنگ با ما شریک است، بلکه همه کسانی که هنوز به دنیا نیامدند، در آینده به دنیا می آیند و با ما هم عقیده هستند هم در این نبرد و ثواب این جنگ و پیروزی با ما شریکند.
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
کلاس نهج البلاغه (حکمت چهل و پنج)
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
🌹🕊🌹🕊؛
🕊؛
🌹؛
#حکمت45
1⃣:قضای الهی چه نقشی در مؤمن یا منافق بودن افراد دارد؟
#جواب:
💠 اولاً: قضای الهی نتیجه علم خداست.
🔴خداوند به چیزی علم دارد آن را تقدیر میکند و چیزی که تقدیر میکند به آن میگویند #قضا .
#سنخیت=دوستی
🔹خداوند میدانست که فقط کسی میتواند علی علیه السلام را دوست بدارد که با او سنخیت داشته باشد.
🔹در واقع اصلاً هر دو نفر و هر دو چیز به شرطی به هم نزدیک میشوند همدیگر را دوست می دارند که بین آنها #سنخیت و تشابه در ذات و صفات باشد.
🔹و دو چیز وقتی باهم #بغض و دشمنی و دوری دارند که بینشان #تضاد باشد عدم سنخیت باشد.
🔰بر این اساس چون خدا میدانست سنخ امیرالمومنین علیه السلام ،ذات وصفات امیرالمومنین چگونه است .می دانست که جز #مومن از نظر صفات وخصال باطنی با امیر المومنین علیه السلام سنخیت وتشابه ندارد حکم حتمی کرد که جز مؤمن کسی نمیتواند علی علیه السلام را #دوست بدارد و جز #منافق هم نمیتواند از از امیرالمومنین علیه السلام بغض داشته باشد.
2⃣: اهل تسنن که حب حضرت علی(ع) را ندارند چگونه است یعنی از منافقین هستند ؟
#جواب:
✳️این جا بحث از محبت امیرالمومنین علیه السلام است و اکثر قریب به اتفاق برادران اهل سنت ما محبت حضرت را در قلبشان دارند تاحدی که برخی از آنها حتی به مسأله اولویت و برتری حضرت برخلفای سه گانه اعتقاد دارند.
اینجا مسأله خلافت و حکومت نیست بلکه مساله محبت و دوست داشتن حضرت است .
⭕️جز یک جزء قلیلی از اهل سنت که معروف به ناصبی هستند ، بقیه اهل سنت محبت به حضرت دارند .
👈حتی بعضی امامان بزرگشان چون شافعی ابراز کرده اند که تنها سرمایه ما برای نجات در روز قیامت محبت علی ابن ابیطالب است.
⚜پس حضرت در اینجا حرفی از اهل سنت به میان نیاورده اند و فرموده اند کسی که نتواند در قلبش محبت من را جا دهد ، منافق است و اگر من دنیا را هم به پایش بریزم ، باز نمی تواند مرا دوست بدارد.
🌹
🕊
🌹🕊🌹🕊
کلاس نهج البلاغه (حکمت چهل و نهم)
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
┏─┅═ঊঈ💠🌺💠ঊঈ═┅─┑
#حکمت49
قَالَ (علیه السلام): احْذَرُوا صَوْلَةَ الْكَرِيمِ إِذَا جَاعَ، وَ اللَّئِيمِ إِذَا شَبِعَ
#سوأل: لطفا توضیح بفرمایید.
#جواب:
برای اینکه حکمت ۴۹ به درستی و آسانی درک شود کافی است پاورقی خطبه ۵۱ را بخوانیم.
عبدالله بن عوف نقل می کند: پیش از آن که سپاه امام علیه السلام برای نبرد با معاویه به صفین برسد ، لشگر معاویه رسید و در یک اقدام ناجوانمردانه راه دسترسی به آب فرات را بست. حضرت یکی از یاران خود را به سوی آنان فرستاد که چرا راه اب را بسته اید؟ مشاوران معاویه که خود از آب سیراب بودند گفتند آن قدر اب را تحریم کن تا علی و یارانش یا از تشنگی جان بدهند یا تسلیم بشوند ولی عمروعاص گفت؛ علی کسی نیست که در تحریم، تن به تسلیم بدهد اما معاویه نظر سایر مشاوران را پذیرفت و آب را باز نکرد.
امیرالمومنین جمعی را به فرماندهی امام حسن اعزام کردند آنها چنان یورش بردند که سربازان معاویه ، فرار کرده و سپاه اسلام اب را در اختیار گرفتند. اما برخلاف معاویه و یارانش، مولا و یارانش اب را برای هر دو گروه آزاد گذاشتند. حالا با هم بخوانیم: " از یورش بزرگوار، به هنگام گرسنگي. و از حمله انسان پست به هنگام سيري بپرهیز."
2⃣ : از یورش بزرگوار به هنگام گرسنگی بپرهیز
👈منظور از «گرسنگی » چیست ؟
2⃣:و همچنین در جمله :
از تهاجم انسان پست به هنگام سیری بپرهیز
👈منظور از « سیری» چیست ؟
#جواب:
فرمودند : منظور از گرسنگی «اهانت » به انسان بزرگوار است
یعنی از هیبت و قدرت انسان بزرگوار بترس زمانی که به او اهانت میشود .
و منظور از سیری انسان پست و لئیم «احترام گذاشتن » به اوست .
آیا این تعبیر درست است ؟
📢 طبق قواعد ترجمه باید ترجمه ای که ما از یک لفظ میکنیم نسبت قابل توجیهی با خود لفظ و موضوع له آن داشته باشد .
لذا تفسیر یا معنا کردن شبع به احترام و جوع به اهانت خیلی خیلی دور است نسبتش با این معنا ، تازه اگر نسبتی داشته باشد .
ثانیا ما چه نیازی به چنین تعبیر عجیب و غریبی داریم وقتی معنای واقعی و مستقیم وموضوع له آن براحتی توجیه می کند منظور امیرالمؤمنین علیه السلام را
╰─┅═ঊঈ💠🌺💠ঊঈ═┅─╯
کلاس نهج البلاغه (حکمت پنجاه و ششم)
...☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘....
الْغِنَى فِی الْغُرْبَهِ وَطَنٌ; وَالْفَقْرُ فِی الْوَطَنِ غُرْبَهٌ.
امام(علیه السلام) فرمود: بى نیازى در غربت وطن است و نیازمندى در وطن غربت!
شرح و تفسیر دامنه غنا و فقر امام در این کلام پربارش اشاره به آثار غنا و فقر مى کند و مى فرماید: «بى نیازى در غربت وطن است و نیازمندى در وطن غربت»; (الْغِنَى فِی الْغُرْبَهِ وَطَنٌ; وَالْفَقْرُ فِی الْوَطَنِ غُرْبَهٌ).
.........
═─═ঊঈঊ☸ঈঊঈ═─═
#حکمت56
#سوأل: در این حکمت گویی حضرت ثروت را تأیید میکنند و در #حکمت58 ثروت را ریشه شهوات میدانند ، دلیل این به ظاهر تناقض چیست؟
#جواب:
✳️ در این حکمت حضرت معیار غربت و عدم غربت را در زندگی عرفی و عادی مردم بیان می کنند .
🔴 همانطور که در #حکمت3 فرمودند :" تهیدستی مرد زیرک را در برهان کند می سازد، و انسان تهیدست در شهر خویش نیز بیگانه است ."
⏪ یعنی در بین مردم عادی که رفتارهایشان را دقیقاً براساس ارزش ها و معیارهای دینی هماهنگ نمی کنند .
⁉️کسی که فقیر و تهیدست باشد ، حتی در شهر و دیار خویش مورد بی مهری و بی توجهی قرار می گیرد و غریب است .
💯 پس در این حکمت نقطه مهم و اصلی عبارتست از غربتی که ریشه در فقر دارد و عدم غربت که ریشه در غنا و ثروت دارد.
‼️اما در #حکمت58 فضای بحث متفاوت است ، وحضرت میخواهند درباره ثروت هشداری بدهند .
🚫منظورشان این نیست که ثروت بد است ، بلکه می خواهند بفرمایند اگر ثروت به دست نااهل بیفتد و اگر ثروتمند از نفس خود مراقبت نکند ، ماده و زمینه و مقدمه تمام شهوات و گمراهی ها با همان ثروت ساخته خواهد شد.
⬅️ بنابراین هیچ تفاوت و تناقضی در این دو حکمت وجود ندارد .
🔻یکی از منظر ی نگاه می کند که ظاهر زندگی اجتماعی و عرفی و نسبتش با ثروتمندی و فقر چیست ؟
🔻و دومین حکمت از منظر اخلاقی و ارزشی نگاه میکند که نوعی توصیه و هشدار است .
↩️ که اگر قرار است متمکن و ثروتمند باشی که چیز نکوهیده و بدی نیست، این ثروت تو ممکن است آسیبی هم داشته باشد ؛ باید آن آسیب را مراقبت کنی که عبارتست از این که این ثروت میتواند زمینه تمام شهوات و فوران تمام خواهش های نفسانی تورا فراهم کند.
═─═ঊঈঊ☸ঈঊঈ═─═
┏─┅═ঊঈ💠🌺💠ঊঈ═┅─┑
#حکمت61
در این حکمت چرا زن به عقرب تعبیر شده؟ منظور کدام زنان اند؟
#جواب:
یعنی اولا اگر زن به دلیل روحیات خاص و جزئی نگری که دارد، سخنی می گوید که به نظر شما نیش دارد ناراحت نشوید؛ زیرا در نهایت این نیش مفید و موثر خواهد بود.مثلا مردی قصد معامله یا شراکت با یکی از اقوام یا آشنایان دارد. همسرش به او تذکر می دهد که فلانی آدم بدقول و غیرقابل اعتمادی است اما مرد نمیخواهد بپذیرد در حالی که این سخن حتی اگر تلخ باشد حداقل ضریب هشیاری مرد را بالا می برد تا در آینده از این معامله یا شراکت ضربه نخورد
ثانیا همین نیش دار بودن برخی سخنان زنان نیز درباره همه بانوان صدق نمی کند بلکه زنانی که خودسازی کرده و به درجه زن صالحه طراز رسیده اند هرگز زبانشان تیز و نیش دار نیست.
╰─┅═ঊঈ💠🌺💠ঊঈ═┅─╯
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
کلاس نهج البلاغه(حکمت هفتاد و هفتم)
1⃣:چرا در کلام حضرت درباره دنیا اینقدر تفاوت وجود دارد ؟
2⃣:گاهی تعریف و آرزوی طول عمر و گاهی مذمت و شوق مرگ؟
3⃣: چرا حضرت خود دنیا را مذمت میکنند اما درجایی دیگر مذمت کننده دنیا را توبیخ میکنند؟
#جواب:
معارف امیرالمومنین (علیه السلام ) را باید مثل معارف قرآن کریم ، پیامبر و سایر ائمه علیهم السلام در کنار هم درک کرد. وقتی بحث از دنیا پیش میاید معارف دیگر و مفاهیم دیگر مثل زهد هم کنارش باید دیده شود .
گاهی منظور از دنیا امکانات و مواهب و نعمت های مشروعی است که خدا قرار داده که هیچ وقت مذموم و بد نیست .
اما وقتی علقه و رابطه و وابستگی قلب و شخصیت ما به این امکانات و مواهب و لذت ها را قابل توجه قرار دادیم این میشود یک مفهوم دیگری از دنیا.
اگر انسان از درون خودش یک معرفت و مهارتی براساس تقوا داشته باشد ، که از این نعمت ها استفاده صحیح کند و در راه رضای خدا از این ها بهترین بهره را ببرد ، این نعمت ها و لذت ها و موهبت های این عالم بهترین چیز هستند.
لذا حضرت در #حکمت131 در نکوهش کسی که بدون معرفت شروع به مذمت دنیا میکند ، فرمودند:
"ای نکوهش کننده دنیا که خود به غرور دنیا مغروری و با باطل های آن فریب خوردی ، خود فریبنده دنیایی و آن را نکوهش میکنی، آیا تو در دنیا جرمی مرتکب شده ای یا دنیا به تو جرم کرده است؟"(دنیا بیچاره چه گناهی داشته ؟ تو از این نعمت ها در راه حرام استفاده کرده ای)
" کی دنیا تو را سرگردان کرد و چه زمانی تو را فریب داد؟ آیا با گور های پدرانت که پوسیده اند" (منظور این است که دنیا با نشان دادن قبرهای پدران و درگذشتگان دارد به تو کمک میکند و تو را از دلبستن پرهیز میدهد، ببین اینان دل بستند یا نبستن رفتند )
"با گورهای پدرانت که پوسیده اند یا آرامگاه مادرانت که زیر خاک آرمیده اند ،آیا با دو دست خویش بیماران را درمان کرده ای؟ و آنان را پرستاری کرده و در بستر شان خوابانده ای؟
در ادامه میفرمایند تو نمیفهمی همین دنیایی که تو اینقدر مذمتش میکنی اگر تعامل درستی با آن داشته باشی بهترین جاست .
"همانا دنیا سرای راستی برای راست گویان و خانه تندرستی برای دنیا شناسان و خانه بی نیازی برای توشه گیران و خانه پند برای پند آموزان است ،دنیا سجده گاه دوستان خدا، جای نماز فرشتگان الهی ، فرودگاه وحی خدا و جایگاه تجارت دوستان خداست که در آن رحمت خدا را به دست آوردند و بهشت را سود بردند "
بنابراین بالاخره کدام حرف امیرالمومنین علیه السلام را باید پذیرفت ؟ آن سخن که دنیا را مذمت میکنن و میگویند دنیا برو که من تو رو طلاق دادم ؟ یا آن سخن که دنیا را تعریف و تمجید میفرمایند؟
این بستگی دارد به شخص و نوع تعاملش با دنیا ، اگر دنیا به معنای فریب خوردن نسبت به امکاناتش و قلط خوردن به سمت غفلت و روز مرگی و خدایی نکرده گناه و آلودگی باشد ، قطعا این شخص شایسته مذمت هست، اما اگر دنیا به معنای مزرعه ای باشد که این فرصت را به ما میدهد که برای آخرتمان مدام بکاریم که در روز آخرت بر داشت های بیشتری داشته باشیم اینجا خیلی جای خوبیست
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══
═─═ঊঈঊ☸ঈঊঈ═─═
کلاس نهج البلاغه (حکمت هفتاد و هشتم )
1⃣:درباره معنا و مفهوم قضا و قدر و نقش انسان در آن توضیح دهید.
2⃣:اینکه فرمودند خداوند با اکراه اطاعت نمیشود همان تفسیر لا اکراه فی الدین هست؟
3⃣:آیا نفس عمل ارسال رسل و انزال کتب، نشان دهنده اختیارانسانها برای اطاعت خداوند فرض شده، به سبب این بوده که انسانها خود را در مقابل دعوت پیامبران مختار میبینند ؟
4⃣: " امرعباده تخییرا،"بواسطه این جمله بعضی میگویند پس عبادت اختیاری است چراشماامربه نمازمیکنید . چه جوابی برای این شبهه میشود داد ؟ (عشق به نمازراچگونه منتقل کنیم؟ پسر که هنوزتکلیف نشده تاچه اندازه در مورد اقامه نماز تغافل کنیم )
#جواب:
✅اجمالا باید اعتقاد داشته باشیم که همه چیز به مقدار و تقدیر الهی اندازه گیری می شود ؛ مانند تقدیر رزق و عمر و ... و بر اساس علم و حکمت خداوند متعال حکم آن صادر و حتمی می شود . البته در این میان اختیار و اراده انسان هم جزئي از علل و اسباب قضا و قدر است...
اما حضرت در #حکمت287 درباره غور کردن زیاد در معنا و حقیقت قضا و قدر میفرمایند:"راهی است، تاریک آن را مپیمایید و دریایی است ژرف، وارد آن نشوید و رازی است خدایی، خود را به زحمت نیندازید"
بنابراین اولا اعتقاد و ثانیا التزام و تمکین نسبت به قضا و قدر وظیفه هر موحدی است
✅✅ بله چون نیازی به اکراه نیست به دلیل اینکه "قَدْ تَبيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الغَيّ"
✅✅✅ بله زیرا انزال کتب و ارسال رسل در واقع ، دعوت انسانها و هر دعوتی ممکن است اجابت بشود و یا نشود پس دلیل اختیار است
✅✅✅✅اینکه عبادت اختیاری است با اینکه تخییری باشد فرق دارد. اختیاری یعنی حالا که ریشه و مبانی دین تبیین شده دیگر نیازی به اجبار نیست هر کس اطاعت کند نتیجه اش را می بیند و هر که ترک عبادت کند نتیجه اش,را می بیند اما تخییری یعنی دو طرف قضیه مساوی است هر طرف را بگیری فرقی با طرف دیگر ندارد مثل وجوب تخییری کفاره روزه.
5⃣:درباره قضا و قدر توضیح بفرمایید.
#جواب:
سختی فهم مساله قضا و قدر و مساله دیگری که تحت عنوان جبر و اختیار در عقاید ما مسلمانان مطرح است ،باعث شده که ائمه اطهار علیهم السلام توصیه کرده اند ، اگر وارد بحث این دو موضوع شدید ودرک نکردید و دچار شبهات دیگری شدید ، آن را رها کنید ،به جهت این که شما توحید و معاد و عدل و....را با استدلال و برهان پذیرفته اید ودر چارچوب اصلی دین مشکلی نیست ، حال اگر دردرک این دو مساله که گاهی خیلی عمیق و پیچیده است و درک آن از عهده هرکسی برنمی آید ، دچار سختی شدید .به همان استدلال در آن معانی بسنده کنید و یقین داشته باشید که خداوند نه کسی را مجبور می کند نه در قضا و قدر بدون حکمت و علم اقدام به کاری میکند .
🔴اما توضیح اجمالی :
قضا و قدر چون با سرنوشت انسانها ارتباط بسیار نزدیک و پیچیده ای دارد ، درکش برای اکثر انسانها سخت است.چون ما نسبت به سرنوشت خود نگرانیم و برایمان حائز اهمیت است.
از طرف دیگر خیال میکنیم از قبل همه چیز نوشته و قطعی شده است ، بدون این که اختیار ما مورد توجه قرار بگیرد، این اصلا منطقی و عاقلانه نیست .
اما حقیقت این است که از قبل همه چیز در علم الهی مشخص است ، همه چیز در تقدیرات الهی اندازه گیری شده و هرچیز که اندازه گیری شده و همه جوانب بررسی یا دانسته شده ،قضای الهی یعنی حکم حتمی الهی هم برآن واقع شده ، اما در سلسه عوامل و اسبابی که جمع آنها تقدیر و بعد قضای الهی را منجر میشود ، اختیار و اراده انسان هم دیده شده نه این که بدون در نظر گرفتن اختیار انسان درجای دیگری کارها تعریف و بسته شده و انسان بدون اختیار مجبور است تن به قضا و قدر الهی بدهد.
در حقیقت خود این مساله که انسان با اختیار کاری را در زمان مشخص انجام میدهد هم در قضا و قدر الهی نقش دارد .
═─═ঊঈঊ☸ঈঊঈ═─═
═─═ঊঈঊ☸ঈঊঈ═─═
ادامه حکمت هفتاد و هشتم
6⃣: لطفا درموردجبرو اختیار هم توضیح بفرمایید.
#جواب:
امير مؤمنان على(عليه السلام) پس از بازگشت از جنگ صفين در مسجد كوفه بودند كه پيرمردى شامی آمد در برابر آن حضرت دو زانو نشست و عرض كرد: اى امير مؤمنان به ما خبر ده كه آيا رفتن ما به سوى اهل شام به قضا و قدر الهى بود؟ امير مؤمنان(عليه السلام)فرمود: آرى اى پيرمرد. شما هيچ تپه اى را بالا نرفتيد و هيچ دره اى را فرود نيامديد مگر اين كه به قضا و قدر الهى بود. پيرمرد گفت: اگر چنين باشد پس ما در برابر اين همه زحمت اجر و پاداشى نخواهيم داشت.
امام(عليه السلام)فرمود: خاموش باش اى پيرمرد! به خدا سوگند خداوند پاداش بزرگى براى شما در مسير اين راه قرار داد و همچنين در توقف هايى كه داشتيد و نيز در بازگشتتان. شما در هيچ يك از اين حالات مكره و مجبور نبوديد.
پيرمرد سؤال كرد: چگونه ما مكره و مجبور نبوديم در حالى كه رفت و آمد ما تمام به قضا و قدر الهى بود؟
امام(عليه السلام) فرمود: «واى بر تو شايد گمان كردى منظورم قضاى لازم و قدر حتمى است (و مردم در كارهايشان مجبورند و اختيارى از خود ندارند. اگر چنين بود، ثواب و عقاب الهى به يقين باطل مى شد و وعده و وعيد ساقط مى گشت»
يعنى چگونه ممكن است خداوند كسى را به كار خوب مجبور كند و بعد به او پاداش دهد يا مجبور به گناه سازد بعد او را مجازات نمايد؟ اين كارى ظالمانه و غير عادلانه است
✳️در حقیقت حضرت برای فهم درست مساله جبر و اختیار از برهان خُلف استفاده کردند به این معنا که اگر فرض کنیم که انسان در کارهای خوب و بدش اختیار نداشته باشد، آن گاه چه نتایج غلط اعتقادی به بار خواهد آمد (به اصطلاح چه تالی فاسدهایی خواهد داشت)
✅به يقين وعده الهی برای پاداش دادن به کارهای خوب و وعيد عذاب بر کارهای بد، لغو و بيهوده است. اگر مردم در كارهايشان مجبور باشند ـ ثواب و عقاب و امر و نهى از سوى خداوند باطل مى شود و وعد و وعيد ساقط مى گردد، نه هيچ گنهكارى درخور سرزنش و نه هيچ نيكوكارى شايسته ستايش است، بلكه گنهكار سزاوارتر به نيكى از نيكوكار است و نيكوكار شايسته تر به كيفر از گنهكار است؛ زیرا گنهکار در دنیا زجر خجالت و شرم گناهی را که در انجام هیچ اختیاری نداشته کشیده پس باید در قیامت با پاداش الهی آن زجر جبران شود و برعکس نیکوکار غیراختیاری که لذت کار خیر را چشیده باید در قیامت عذاب شود تا تعادل و اعتدال برقرار شود. و این عقیده یقینا فاسد و باطل است؛ زيرا هيچ عقلى نمى پذيرد كسى را مجبور به كارى كنند و بعد او را پاداش يا كيفردهند و يا قبل از شروع به كار به او بگويند اگر اين كار را انجام دهى چنين تشويق خواهى شد و اگر ندهى چنان توبيخ مى شوى. اينها همه در صورتى است كه انسان اختيارى از خود داشته باشد در غير اين صورت پاداش و كيفر ظالمانه و وعد و وعيد لغو و بيهوده است.
✅✅اگر واقعاً مردم مجبور باشند ارسال رسل و انزال كتب آسمانى همه لغو و بيهوده است، زيرا نه نيكوكارِ مجبور را مى توان از نيكوكارى باز داشت و نه گنهكارِ مجبور را از گناه. كسانى كه كار غير اخلاقى را به حكم جبر انجام مى دهند هرگز گوششان بدهكار توصيه هاى علماى اخلاق يا برنامه هاى پيامبران الهى و دستورات كتب آسمانى نيست.
✅✅✅ اگر گفتار طرفداران جبر صحيح باشد آفرينش آسمان ها و زمين و آنچه در ميان آنهاست باطل و بيهوده خواهد بود، چون انسان براى پيمودن راه تكامل اختيارى ندارد و مى دانيم تكامل جبرى تكامل نيست.
💠هنگامى كه امام(عليه السلام) اين جواب شافى و كافى را به آن پيرمرد شامى در مورد مسئله جبر و اختيار بيان فرمود، او شادمان شد و (بالبداهه) اشعارى سرود كه دو بيتش چنين است: أَنْتَ الاِْمَامُ الَّذِي نَرْجُو بِطَاعَتِهِ * يَوْمَ النَّجَاةِ مِنَ الرَّحْمَنِ غُفْرَاناً أَوْضَحْتَ مِنْ أَمْرِنَا مَا كَانَ مُلْتَبِساً * جَزَاكَ رَبُّكَ بِالاِْحْسَانِ إِحْسَانا تو امامى هستى كه به وسيله اطاعت تو آمرزش خداوند رحمان را در روز نجات آرزو داريم. آنچه از امر دين ما پيچيده و مشتبه بود بر ما واضح ساختى. پروردگارت در برابر اين احسان كه به ما كردى به تو احسان کند
═─═ঊঈঊ☸ঈঊঈ═─═
🌹🍃🌹🍃🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
کلاس نهج البلاغه(حکمت هفتاد و نهم )
1⃣:چطور میشود حکمت در سینه منافق جا داشته باشه؟
#جواب:
حکمت هرچه باشد در زمان انتقال از فردی به فرد دیگر ، به شکل الفاظ و مفاهیم منتقل میشود . در واقع حکمت چیزی شبیه علم و اطلاعات است با این تفاوت که باید دید قلبی که آنرا دریافت میکند ، اثر حقیقی آن را به دست می آورد یا خیر؟ مثل این که شما اگر به زبان خاصی صحبت کنید فقط کسانیکه آن زبان را بلد هستند ، متوجه منظور شما میشوند .
قلب منافق ظرفیت درک اثر حقیقی حکمت را ندارد ، ممکن است از نظر اطلاعات و آگاهی ، الفاظ و مفاهیم را بتواند در قلب خود جای دهد اما نمی تواند از اثر آن حکمت ، اثر و بهره ای ببرد . اما قلب مومن به جهت صفا و ایمانی که دارد ظرفیت درک آن حقیقت حکمت را که در پشت الفاظ نهفته ، دارد.
لذا اگر حکمت برفرض در قلب منافق یا کافری وارد شود ، نمی تواند اثری بر قلب و شخصیتش بگذارد . و نهایتا از زبان او خارج می شود و بر قلب مومن وارد میشود و در قلب مومن جا میگیرد .
2⃣: باتوجه به کلام مولا بفرمایید حکمت آیا علم وبصیرت ومعرفت و..... است؟ چگونه میتوان به حقیقت آن رسید؟
3⃣:حکمت رافراگیر هرچند از منافقان باشد!
آیا مجوز کسب علم از مراکز علمی کفر و دولتهای غرب داده شده ؟
یا در اینجا لفظ منافق این مسأله را شامل نمیشود؟
ومنافق در اصطلاح روزمره برای دریافت
ِحکمت از او کیست؟
#جواب:
نقل شده که «ابن مبارك» به عنوان نظارت بر شهر در كوچه ها راه مى رفت چشمش به مرد مستى افتاد كه آواز مى خواند و مى گفت:
«أضَلَّنى الْهَوى وَأنَا ذَليلٌ
وَلَيْسَ إلى الَّذى أهْوى سَبيلٌ»
هواى نفس مرا ذليل كرد و افسوس كه راهى به آن كس كه به او علاقه دارم، نيست.
ابن مبارك از آستين خود كاغذى درآورد و اين بيت را نوشت. به او گفتند: شعرى را از شاعر مست مى نويسى؟ او گفت: مگر ضرب المثل معروف را نشنيده ايد كه «رُبَّ جَوْهَرَة فى مَزْبَلَةً» اى بسا گوهرى در ميان زباله ها افتاده باشد؟ گفتند: آرى. گفت: اين هم گوهرى بود از مزبله!
تعبير به «تَلَجْلَجُ…» با توجه به اينكه اين واژه به معناى اضطراب و ناآرامى است اشاره به آن است كه جايگاه كلام حكمت آميز سينه منافق نيست، ازاين رو در آنجا پيوسته ناآرامى مى كند تا خارج شود و در جايگاهى كه متناسب آن است; يعنى سينه شخص مؤمن در كنار ساير سخنان حكمت آميز قرار گيرد. نتيجه اين سخن همان است كه از روايات مختلف معصومان(عليهم السلام) استفاده كرديم كه #علم و دانش هيچ #محدوديتى ندارد;
☝️نه از نظر #زمان: «أُطْلُبُوا الْعِلْمِ مِنَ الْمَهْدِ إلَى اللَّحَدِ»
☝️ و نه از نظر #مكان: «أُطْلُبُوا الْعِلْمِ وَلَو بِالصّينِ»
☝️و نه از نظر مقدار #تلاش و كوشش: «أُطْلُبُوا الْعِلْمِ وَلَوْ بِخَوْضِ اللُّجَجِ وَشَقِّ الْمُهَجِ»
☝️و نه از نظر #گوينده همان گونه كه در اين حكمت و در حكمت بعد آمده است.
آرى علم وحكمت به حدى اهميت دارد كه هيچ محدويتى را به خودنمى پسندد.
✳️ در اينجا اين سؤال مطرح مى شود كه در بعضى از روايات از جمله روايتى كه از امام باقر(عليه السلام) در ذيل آيه شريفه (فَلْيَنْظُرِ الاْنْسانِ إلى طَعامِهِ) آمده است كه امام(عليه السلام)فرمود: منظور از طعام «علْمُهُ الَّذى يَأخُذُهُ مِمَّنْ يَأخُذُهُ; دانشى است كه فرا مى گيرد بايد نگاه كند از چه كسى فرا مى گيرد»
‼️ بنابراين گرفتن سخن حكمت آميز از منافق چه معنا دارد.
☑️ پاسخ سؤال اين است كه گاه سخن حكمت آميز به قدرى واضح و روشن است كه از هر جا و از هر كس كه باشد بايد آن را پذيرفت; ولى در موارد ديگر كه انسان مطالب را به اعتماد استاد فرا مى گيرد بايد نزد كسى برود كه از نظر ديانت و علميت مورد اعتماد باشد.
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃؛
کلاس نهج البلاغه (حکمت صد و سیزدهم)
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
🌹🕊🌹🕊؛
🕊؛
🌹؛
#حکمت113
1⃣:منظور از عقل در نهج البلاغه چیست؟ آیا منظور همان عقل و عقل گرایی عرف مردم است؟
2⃣:منظور حضرت از " رهبری چون توفیق الهی نیست" چیست؟
#جواب:
در نهج البلاغه سیمای عقل دارای مختصات زیر است:
✅اولا حقیقت عقل:
🔴 نیروی واضح کننده ی راه غی و گمراهی از راه رشد و رستگاری #حکمت421
🔴 در مقابل حماقت است که نتیجه اش دشمنی به خیال دوستی است ( عدم درک درست خیر و شر به دلیل عدم فهم آثار دور عمل و عدم دور اندیشی) #حکمت38
🔴 عامل قطعی نجات #حکمت407
🔴 بالاترین مرحله عقل، دوراندیشی است #حکمت113
✅✅ثانیا فضایل و ارزش عقل:
🔴بالاترین مال و سرمایه #حکمت113
🔴 ناصح بی کلک #حکمت281
🔴 بالاترین غنی و بی نیازی #حکمت38
🔴 شمشیر بران علیه هوای نفس #حکمت424
✅✅✅ثالثا نشانه هایی دارد از جمله:
🔴 تودد و دوستی با مردم #حکمت142
🔴هرچه عقل کاملتر، سخن کمتر و کوتاهتر #حکمت71
🔴 فرق عاقل و احمق: عاقل اول درباره تبعات احتمالی سخنش می اندیشد و سپس سخن می گوید ولی احمق اول حرف میزند و بعد به تبعات سخنش گرفتار میشود. #حکمت40
✅✅✅✅رابعا آفات عقل؛ از جمله:
🔴 بهره نبردن از محصول عقل و تجربه که انسان را شقی و بدبخت می کند. #نامه78
🔴 خواب عقل که باید از آن بخدا پناه برد #خطبه224
🔴 مزاح بیجا #حکمت450
🔴 حسد #حکمت212
🔴طمع ورزی #حکمت219
✳️بنابراین معنای عقل و عقلانیت با آنچه در عرف عوام فهمیده و بیان میشود حداقل در مواردی فرق وجود دارد.
✳️اما توفیق ؛ عبارت است از اینکه پس از فراهم کردن تمام مقدمات یک پیروزی و موفقیت ، اگر اراده و لطف الهی ضمیمه شود، این مقدمات نتیجه میدهد و این معنای توفیق الهی است. حالا روشن میشود که توفیق اثر به ثمر رسیدن زحمات و به مقصد رسیدن در تلاش ها را دارد همانطور که رهبر یک جمع، نقش به ثمر نهایی رساندن جمع را دارد و بدون رهبر، همه وسایل و مقدمات سفر هم که مهیا باشد، نتیجه ای حاصل نمیشود چون راه روشن و قابل پیمودن نیست. لطفا به معنای تحت اللفظی ره بر دقت کنید.......
🕊
🌹🕊🌹🕊
کلاس نهج البلاغه(حکمت صد وسی و یک)
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#حکمت131
#سؤال:شما فرمودید :اینکه انسان دنیا رو مذمت کند یا تحسین کند بستگی به نوع تعامل او با دنیا دارد...قطعا نوع تعامل امیرالمومنین با دنیا ازنوع "الدنیا مزرعة الآخرة " است...پس چرا بازهم دنیا را مذمت میکردند ایشان که دلبستگی به دنیا نداشتند؟
#جواب
حضرت در نهج البلاغه در خصوص دنیا سه نوع برخورد کرده اند:
✅معرفی زشت و زیبا، تلخ و شیرین، خوب و بد دنیا مثل بخشی از #حکمت131 و بخشی از #خطبه113 و #خطبه157 و #203 و خصوصا #خطبه82
✅✅ توصیف افکار و اعمال فریب خوردگان دنیا مانند #حکمت64 و #خطبه113
✅✅✅اوصاف کسانی که از دنیا بهترین بهره را میبرند اما آلوده آن نمیشوند مانند #خطبه209
اما در نهایت مردم را در مواجهه با دنیا به دو گروه تقسیم و روش هر گروه و عاقبت هریک را به خوبی تبیین میفرماید. مثلا در #حکمت269 میفرماید:" مردم در دنیا دو دسته اند: یکی آن کس که در دنیا برای دنیا کار می کند و دنیا او را از آخرتش بازدارد ... ودیگری آن که در دنیا برای آخرت کار می کند و... حتما بخوانید
✳️حالا اینکه حضرت خودشان از دنیای مذموم پرهیز دارند شکی نیست اما ایشان در موضع امام و مربی بشر نیز به وعظ و روشنگری تربیتی می پردازند لذا مذمت دنیا در کلام وی در واقع تربیت و هدایت ما را هدف گرفته است.
البته این منافات ندارد که حتی کلام حضرت درمورد دنیای مذموم نسبت به خود ایشان هم حقیقت داشته باشد. چون همانطور که مراتب تقوی. ایمان و امثال این فضایل با هم متفاوت است ، نگاه به دنیا هم در مراتب مختلف می باشد. پس حضرت هم از آن جهت که یک انسان است ، نسبت به این که دلبسته به دنیا شود ، هوشیار است ، هم نسبت به این که دنیای مذموم بخواهد فریبش دهد . اگرچه ما معتقدیم دنیا نمیتوند معصوم را فریب بدهد. ولی آن انسان ولو معصوم، نسبت به فریب دنیا نگران است ، درنتبجه مراقب خودش می باشد ،و این هیچ منافاتی با عصمتش ندارد.
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘