#خاطره
✍نشسته بودم بغل دست حاجی، یک دفعه زد روی پایش، از صدای نالهاش ترس برم داشت ! گفتم: حاجی چیزی شده؟ مشکلی پیش اومده؟ گفت: من سه چهار روزه از حال آقا بیخبرم....
پدرش فوت کرده بود ، میان سنگینی غم از دست دادن پدر، قلب و فکرش پیش حضرت آقا بود. فقط سه چهار روز بود جویای حالش نشده بود. آنوقت اینطور آه میکشید. اینطور خودش را سرزنش میکرد...
📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز
https://eitaa.com/joinchat/3833987125C45f3bd3261
#خاطره
✍بیت الزهرا که خادم بودیم اون شبایی که مراسم حضرت زهرا (سلام الله). بود همیشه حاج قاسم میومدن بهمون سر میزدن که ببینن با میهمانان حضرت زهرا (سلام الله). چه رفتاری داریم...
اصلا اجازه ی تفتیش نمیدادن همیشه میگفتن به هیچ عنوان حق تفتیش ندارید میهمانای حضرت زهرا (سلام الله) رو اذیت نکنید درواقع برخورد جدی میکردن. و ما که میگفتیم برای امنیت خودشون هست ناراحت میشدن و میگفتن حضرت زهرا (سلام الله)مراقب میهمانانش هست شما نگران نباشید.... همیشه دور از چشم حاج قاسم این کار رو میکردیم.
▪️شهادت حضرت زهرا (سلام الله) تسلیت باد▪️
https://eitaa.com/joinchat/3833987125C45f3bd3261
📜 #خاطره
✍اگرکسی نسبت به اصول دهنکجی میکرد حتماًبا اوبرخوردمیکرداگرکسی در جلسهای علیه آقاوامام سخن میگفت، اصلاً تحمل نمیکرد
یک خاطره در این زمینه تعریف کنم حاج قاسم با وجود فشار کاری زیاد خیلی صبر و حوصله داشت آقای رزم حسینی استاندار خراسان بود او از زمان جنگ قائممقام لشکر ثارالله(ع) بود. چند ماه قبل از شهادت ایشان، دیدم ایشان میگفت:«حاجی حوصلهات خیلی زیاد است خیلی حوصله عجیبی داری» حاج قاسم گفت:«مرا ۱۵۰ مادر شهید به اسم هر روز دعا میکنند.»البته صدها هزار نفر او را دعا میکردند و میکنند. با این حال کسی که چنین صبر و حوصلهای داشت، وقتی میدید به ارزشها اهانت میشود سریع برخورد میکرد چه در جلسات و چه در جاهای دیگر خط قرمزش ولایت بود اجازه نمیداد کسی وارد حریم آقا شود و اهانت کند.
در یک جلسه دو نفری بودیم، من از حاج قاسم پرسیدم شما نسبت به یکی ازمسئولان چقدر ارادت دارید؟ایشان به من گفت من هیچ کس را با آقا معامله نمیکنم فاصله آن فلان مسئول باآقا از زمین تا آسمان است من ازآقا چیزهایی دیدهام که نمیتوانم پشت سر ایشان حرکت نکنم.
https://eitaa.com/joinchat/3833987125C45f3bd3261
🍃 #خاطره | رمز موفقیت
🔸فریده مصطفوی روایت میکند: امام نظم خاصی داشتند. کارهایشان در ساعتهایی معین انجام میشد یعنی خیلی دقیق بودند که در ساعت معین غذا بخورند، در ساعت معین بخوابند و راس ساعتی خاص بلند بشوند. اگر کاری داشتند یا با کسی قرار میگذاشتند، از آن هیچ عدول نمیکردند. یک راز موفقیت امام در این بود که در همۀ امور، نظم داشتند و از جوانی به نظافت و منظم بودن معروف بودند.
🔹آن قدر دقیق و منظم بودند که واقعاً وقتی بنا بود ساعت معینی برای ناهار بیایند، اگر پنج دقیقه دیر میشد همۀ اهل خانه نگران میشدند که آقا چرا چند دقیقه دیر کردهاند. یعنی همه بی اختیار به سوی اتاق آقا کشیده میشدیم و میدیدیم مثلاً حاج احمد آقا رسیده و سوالی از ایشان کرده و این باعث شده که آقا دیر برسند.
📚برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره)، جلد ۲، صفحه ۶
https://eitaa.com/joinchat/3833987125C45f3bd3261