eitaa logo
پاتوق اهالی خیابون آیت الله سعیدی(نطنز)
437 دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
4.6هزار ویدیو
65 فایل
در اینجا تازه ترین خبرهای محل رو براتون داریم. خبرهای خودتون رو با این ادمین درمیان بگذارید👇 @YaMahdiAdreknie313 لینک کانال👇 https://eitaa.com/joinchat/3833987125C45f3bd3261
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید سیدعلی حسینی •┈┈┈•✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈• 🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸 《 کارنامه‌ات را بیاور 》 🖇تا شب، فقط گریه کرد … کارنامه‌هاشون رو داده بودن … با یه نامه برای پدرها … بچه یه مارکسیست … زینب رو مسخره کرده بود که پدرش شهیــ🌷ـــد شده و پدر نداره … 🌹مگه شما مدام شعر نمی‌خونید … شهیدان زنده‌اند الله اکبر … خوب ببر کارنامه‌ات رو بده پدر زنده‌ات امضا کنه …اون شب … زینب نهار نخورده … شام هم نخورد و خوابید …😔 🔹تا صبح خوابم نبرد … همه‌اش به اون فکر می‌کردم …خدایا… حالا با دل کوچیک و شکسته💔 این بچه چی کار کنم؟… هر چند توی این یه سال … مثل علی فقط خندید و به روی خودش نیاورد اما می‌دونم توی دلش غوغاست … 🔸کنار اتاق، تکیه داده بودم به دیوار و به چهره زینب نگاه می‌کردم که صدای اذان بلند شد … 🍃✨با اولین الله اکبر از جاش پرید و رفت وضو گرفت … نماز صبح رو که خوند، دوباره ایستاد به نماز … خیلی خوشحال بود … مات و مبهوت شده بودم … نه به حال دیشبش، نه به حال صبحش …دیگه دلم طاقت نیاورد … سر سفره آخر به روش آوردم … اول حاضر نبود چیزی بگه اما بالاخره مهر دهنش شکست … 🌺دیشب بابا اومد توی خوابم … کارنامه‌ام رو برداشت و کلی تشویقم کرد … بعد هم بهم گفت … زینب بابا … کارنامه‌ات رو امضا کنم؟ … یا برای کارنامه عملت از حضرت زهرا امضا بگیرم؟ … منم با خودم فکر کردم دیدم… این یکی رو که خودم بیست شده بودم … منم اون رو انتخاب کردم … بابا هم سرم رو بوسید و رفت …😘 💢مثل ماست وا رفته بودم … لقمه غذا توی دهنم … اشک توی چشمم … حتی نمی‌تونستم پلک بزنم …بلند شد، رفت کارنامه‌اش رو آورد براش امضا کنم … قلم توی دستم می‌لرزید …توان نگهداشتنش رو هم نداشتم …🖊 ✍ ادامه دارد ... https://eitaa.com/joinchat/3833987125C45f3bd3261 •┈┈•✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈•