eitaa logo
پاتوق اهالی خیابون آیت الله سعیدی(نطنز)
438 دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
4.6هزار ویدیو
65 فایل
در اینجا تازه ترین خبرهای محل رو براتون داریم. خبرهای خودتون رو با این ادمین درمیان بگذارید👇 @YaMahdiAdreknie313 لینک کانال👇 https://eitaa.com/joinchat/3833987125C45f3bd3261
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 دو حاجت - قسمت اول 🔰 به احمد علاقهٔ بسیار داشتم؛ تسلط روحی‌ای که او روی دوستانش داشت، باعث می‌شد حتی از دوست هم فراتر باشد! روزي از اين سال‌های آخر، حرفی به من زد که بسيار تعجب کردم ولی چون به او باور داشتم منتظر شدم ببینم چه می‌شود. 🌌 من در دل خود دو حاجت داشتم که به کسی نگفته بودم. آن روز که احمد را دیدم، مخفیانه به من گفت: «محسن، تو از خدا دو حاجت خواستی؛ برای اينكه خدا حاجتت را بدهد روز عاشورا مراقبهٔ خوبی از اعمال و نفست داشته باش.» ❗️ با اينكه می‌دانستم احمد قدرت روحی بالایی دارد ولی در آن لحظه با تعجب به او نگاه کردم. او ادامه داد: «اگر می‌خواهی احتیاط کنی، يک روز قبل و يک روز بعد از عاشورا مراقب اعمالت باش و مواظب باش غفلت نکنی.» بعد از اين حرف احمد، حواسم را حسابی جمع کردم از آن به بعد اشتباهی نکنم... 🏴 محرم رسید و بخاطر حرف احمد حال خوبی داشتم. دهه اول محرم و بالاخره عاشورا و نيز بعد از آن بیشتر از قبل مراقب خود و اعمالم بودم. به ياد دارم سه روز بعد که در مسجد امین‌الدوله احمد را دیدم دستم را محکم فشار داد و گفت: «آفرين! وظيفه‌ات را خوب انجام دادی. خدا یکی از آن دو حاجت را به تو می‌دهد.» بعد با لبخند ادامه داد: «دوست داری بگويم حاجتت چه بود؟» ◽️ من که خیلی به احمد علاقه و اعتماد داشتم، گفتم: «نه! نیازی نیست.» بعد از چند روز بالاخره حاجتم را از خدا گرفتم. ⭕️ ادامه دارد... 📚 به نقل از کتاب «عارفانه»: خاطرات شهید احمدعلی نیری 📖 📎 ویژهٔ طرح چهل‌روزهٔ https://eitaa.com/joinchat/3833987125C45f3bd3261
📌 دو حاجت - قسمت دوم و پایانی 2⃣ احمد ادامه داد: «خدا حاجت دومت را برای اربعین گذاشته است تا ببيند چگونه مراقب اعمالت هستی.» من تا اربعین به مراقبه ادامه دادم ولی کاش روز اربعین بیشتر مراقبه می‌کردم... 👈 جریان از اين قرار بود: شخصی کنار من شروع به غیبت کرد. من وظیفه داشتم مانع او شوم، اما ملاحظه کردم و حرفی نزدم حتی كمی خندیدم! 🔻 بعد سریع به خود آمدم و متوجه اشتباهم شدم. سپس تا اربعین و بعد از آن مراقب بودم خطایی از من سر نزند. بعد از اربعین نزد احمد رفتم تا ببینم اوضاعم چگونه است؟ ◾️ احمد گفت: «متاسفانه وضعت خوب نیست و خدا فعلا حاجت دومت را نمی‌دهد؛» سپس به مجلس غیبت اشاره كرد و گفت: «نتوانستی آن‌طور كه انتظار می‌رفت مراقبه داشته باشی.» آه از دلم بر آمد زيرا به خاطر يک غفلت، شیرینی گرفتن حاجتم را از دست داده بودم. 📚 به نقل از کتاب «عارفانه»: خاطرات شهید احمدعلی نیری 📖 📎 ویژهٔ طرح چهل‌روزهٔ https://eitaa.com/joinchat/3833987125C45f3bd3261